محمدجعفر جامه بزرگی؛ محمد جعفر حیدری
چکیده
یکی از مسائل فلسفۀ اسلامی که نتیجه برخی مباحثات و منازعات عقیدتی مشارب فکری در میان اندیشمندان کلام اسلامی بوده و دامنه آن مباحث هستیشناختی فیلسوفان را نیز درگیر خود نمود، مسألۀ «شیئیت معدوم» و اصولاً تمایز یا عدم تمایز میان موجود و شیء است. معتزله با انگیزۀ تصحیح علم ازلی الهی به ممکنات و برداشت نادرست از آموزههای افلاطونیـارسطویی، ...
بیشتر
یکی از مسائل فلسفۀ اسلامی که نتیجه برخی مباحثات و منازعات عقیدتی مشارب فکری در میان اندیشمندان کلام اسلامی بوده و دامنه آن مباحث هستیشناختی فیلسوفان را نیز درگیر خود نمود، مسألۀ «شیئیت معدوم» و اصولاً تمایز یا عدم تمایز میان موجود و شیء است. معتزله با انگیزۀ تصحیح علم ازلی الهی به ممکنات و برداشت نادرست از آموزههای افلاطونیـارسطویی، قائل بر شیئیت معدوم شدند. فارغ از بررسی ادله مثبتین و منکرین، نگاه تحلیلی و تاریخی به این مسئله نشان از شکاف و اختلاف هستیشناختی نه پیرامون الفاظ بلکه در شناخت مبادی تصوری این معانی در میان معتزله، عرفا و فیلسوفان دارد، از اینرو میتوان گفت موضوع این دو مفهوم هم بهلحاظ ساختار و هم بهلحاظ محتوا اختلاف زیادی دارند. این مقاله نشان میدهد که غفلت از حقیقت وجود، اصالت وجود و نگاه ماهوی به هستی ـ هستی مملو از اشیاء متباین و منفک از هم ـ منشأ ایجاد دو نگرش متفاوت معتزله و فلاسفه به مسئله معدوم، زیادت وجود بر ماهیت، نوع رابطه وجود و ماهیت و همچنین علم و فاعلیت الهی در ارتباط با ممکنات شده است.