فلسفه ملاصدرا
سیداحمد عقیلی؛ کریم نجفی برزگر؛ محمدرضا عامری برکی
چکیده
یکی از نکات مهم درحیات تاریخی حکمت صدرایی آن است که به لحاظ تاریخی مدت زمان بسیاری به طول انجامید تا این حکمت درحوزه های علمی جایگاه خود را بازیابد و مورد قبول قرار گیرد. مسئلهای که ریشه در ماهیت این مکتب و تعارضات و فضای اجتماعی-تاریخی آن دارد و بررسی آن میتواند ضمن روشن شدن وجوه تاریک و ناشناخته حکمت صدرایی، تفاوتها و تقابلات آن ...
بیشتر
یکی از نکات مهم درحیات تاریخی حکمت صدرایی آن است که به لحاظ تاریخی مدت زمان بسیاری به طول انجامید تا این حکمت درحوزه های علمی جایگاه خود را بازیابد و مورد قبول قرار گیرد. مسئلهای که ریشه در ماهیت این مکتب و تعارضات و فضای اجتماعی-تاریخی آن دارد و بررسی آن میتواند ضمن روشن شدن وجوه تاریک و ناشناخته حکمت صدرایی، تفاوتها و تقابلات آن را با سایر مکاتب بازنماید.بر این اساس در این مقاله با روشی تاریخی تحلیلی با بررسی حیات تاریخی حکمت متعالیه پس از ملاصدرا تلاش می گردد به این سوال اصلی پاسخ داده شود که چرا حکمت متعالیه پس ملاصدرا با وفقه بسیار در فلسفه اسلامی رواج یافت و موانع این وقفه تاریخی چیست. به طور کلی حیات تاریخی حکمت متعالیه با فراز و فرودهایی همراه بوده است به طوری که این مکتب در آغاز به دلایلی چندان رواج و رشدی نداشت ولی پس از آن با توجه به ماهیت تلفیقی و ترکیبی خود توانست نظریات معارض زمانه را از وضعیت تقابل خارج نماید و به صورت گسترده رشد یابد. در این بستر مهمترین علل عدم رواج و وقفه تاریخی آن ریشه در نفوذ فلسفه سنتی و تسلط اندیشه اخباریگری و حدیث گرایی و تقابل و تعرضات حکمت متعالیه با مکتب فلسفی حکیم تبریزی دارد.
سیداحمد عقیلی؛ کریم نجفی برزگر؛ محمدرضا عامری برکی
چکیده
یکی از نکات مهم درحیات تاریخی حکمت صدرایی آن است که به لحاظ تاریخی مدت زمان بسیاری به طول انجامید تا این حکمت در حوزههای علمی جایگاه خود را بازیابد و مورد قبول قرار گیرد. مسئلهای که ریشه در ماهیت این مکتب و تعارضات و فضای اجتماعی-تاریخی آن دارد و بررسی آن میتواند ضمن روشن شدن وجوه تاریک و ناشناخته حکمت صدرایی، تفاوتها و تقابلات ...
بیشتر
یکی از نکات مهم درحیات تاریخی حکمت صدرایی آن است که به لحاظ تاریخی مدت زمان بسیاری به طول انجامید تا این حکمت در حوزههای علمی جایگاه خود را بازیابد و مورد قبول قرار گیرد. مسئلهای که ریشه در ماهیت این مکتب و تعارضات و فضای اجتماعی-تاریخی آن دارد و بررسی آن میتواند ضمن روشن شدن وجوه تاریک و ناشناخته حکمت صدرایی، تفاوتها و تقابلات آن را با سایر مکاتب بازنماید.بر این اساس در این مقاله با روشی تاریخی تحلیلی با بررسی حیات تاریخی حکمت متعالیه پس از ملاصدرا تلاش می گردد به این سوال اصلی پاسخ داده شود که چرا حکمت متعالیه پس ملاصدرا با وفقه بسیار در فلسفه اسلامی رواج یافت و موانع این وقفه تاریخی چیست.به طور کلی حیات تاریخی حکمت متعالیه با فراز و فرودهایی همراه بوده است به طوری که این مکتب در آغاز به دلایلی چندان رواج و رشدی نداشت، ولی پس از آن با توجه به ماهیت تلفیقی و ترکیبی خود توانست نظریات معارض زمانه را از وضعیت تقابل خارج نماید و به صورت گسترده رشد یابد. در این بستر مهمترین علل عدم رواج و وقفه تاریخی آن ریشه در نفوذ فلسفه سنتی و تسلط اندیشه اخباریگری و حدیث گرایی و تقابل و تعرضات حکمت متعالیه با مکتب فلسفی حکیم تبریزی دارد.
آیسودا هاشم پور؛ محمد بیدهندی
چکیده
از آنجا که انسان اصلیترین محور نظامهای تربیتی است، قطعاً شناخت و پرداختن به ابعاد مختلف او از منظری فراحسی میتواند نقش مهمی در بهبود اجزای سیستم آموزشی نظیر اصول، روشها و اهداف تعلیم و تربیت داشته باشد. بدین منظور نوشتار حاضر ابتدا با بررسی ظرفیتهای علم اشتدادی در حکمت متعالیه، در راستای نظریههای مختلف فلسفه علم ...
بیشتر
از آنجا که انسان اصلیترین محور نظامهای تربیتی است، قطعاً شناخت و پرداختن به ابعاد مختلف او از منظری فراحسی میتواند نقش مهمی در بهبود اجزای سیستم آموزشی نظیر اصول، روشها و اهداف تعلیم و تربیت داشته باشد. بدین منظور نوشتار حاضر ابتدا با بررسی ظرفیتهای علم اشتدادی در حکمت متعالیه، در راستای نظریههای مختلف فلسفه علم به ارائه علمشناسی نوینی پرداخته است. نظریه علم اشتدادی با تأکید بر تناظر حقیقی میان انسان با مراتب هستی و حقیقت و افزودن تأویل به مثابه یک «روش» در طول سایر طرق فهم حقیقت، ساحت وسیعتری از علم را میشناساند که نه تنها با سایر ابزارها و روشها منافات ندارد، بلکه همه را به گونهای در خود میگنجاند. «استکمال مراتب نفس و مدرکات متربی» و «رسمیت فهمهای متعدد از یک حقیقت واحد» به گونهای که منجر به شکاکیت و نسبیت مطلق نشود، از اهداف این نوع علم است. لکن پیادهسازی تعریف و مختصات چنین علمی در سیستم آموزشی نیازمند اتخاذ روشهای متناسب برای تحقق اهداف علم اشتدادی در راستای رشد و تکامل متربی است که در این مقاله بدان پرداخته میشود.
فلسفه ملاصدرا
مرضیه اخلاقی
چکیده
شخصیت که از ریشه یونانی «persona» به معنای نقاب و ماسک أخذ شده است، اصطلاحاً اشاره به ویژگیهای بیرونی قابل مشاهده رفتارهای افراد و میزان تأثیرگذاری و تطابق خواستهها و انتظارات اجتماعی آنها دارد، اما چون یک مفهوم انتزاعی است تبیین معنای علمی آن دشوار است. بهدلیل ارائه تعاریف متعدد و مختلف از سوی روانشناسان که ریشه در جهانبینی ...
بیشتر
شخصیت که از ریشه یونانی «persona» به معنای نقاب و ماسک أخذ شده است، اصطلاحاً اشاره به ویژگیهای بیرونی قابل مشاهده رفتارهای افراد و میزان تأثیرگذاری و تطابق خواستهها و انتظارات اجتماعی آنها دارد، اما چون یک مفهوم انتزاعی است تبیین معنای علمی آن دشوار است. بهدلیل ارائه تعاریف متعدد و مختلف از سوی روانشناسان که ریشه در جهانبینی و نگرش آنها به ماهیت انسان و شرایط فرهنگی و اجتماعی او دارد، تاکنون توفیقی در ارائه تعریفی واحد و قابل قبول از سوی نظریهپردازان شخصیت، حاصل نشده است. در پژوهش حاضر که به روش توصیفیـتحلیلی صورت گرفته است، با جستجو در آثار صدرالمتألهین و با تکیه بر مبانی هستیشناختی و انسانشناختی وی، تلاش شده است معنای «شخصیت» در حکمت متعالیه استنباط گردد. یافتههای پژوهش حکایت از این دارد که همه افراد انسان فطرت واحد اما شخصیتهای متفاوتی دارند. طبیعت و فطرت واحد داشتن به معنای مستویالخلقه بودن آنهاست، اما «شخصیت» همان «شاکله وجودی» است که بر مجموعهای از صفات طبیعی و اکتسابی ویژه هر فرد اطلاق میشود که تعیینکننده خطمشی او در زندگی است. کمالات اکتسابی که بر اساس افکار و اعمال حسنه یا سیئه و تحت تأثیر عوامل محیطی و تربیتی و وراثتی، شکلدهنده ساختار وجودی انسان میگردد و رفتار وی تابع و هماهنگ با همین شخصیت اوست. بر اساس اندیشه صدرایی، همانگونه که بر مبنای حرکت جوهری، وجود انسان دائماً در جریان و تحوّل است، خویشتن شکلگرفته او نیز همانند رودخانه سیالی است که شکل و موجودیت کلی آن ثابت است اما همواره در سیر استکمالی خود، در جریان و تحول است.
فلسفه ملاصدرا
علیرضا فارسی نژاد؛ امید ارجمند
چکیده
ملاصدرا در برخی آثار خود مدعی است که میان قول به اتحاد حقیقت وجود و اختلاف مراتب آن در حکمت متعالیه با قول به اختلاف حقایق وجودی در حکمت مشاء، تخالفی نیست. نوشتار حاضر با هدف بررسی و تبیین این ادعا، به روش تحلیلیـانتقادی به تحقیق پرداخته است. مشائیان سه قسم تمایز را برشمردهاند؛ تمایز به تمام ذات، تمایز به جزء ذات و تمایز به عوارض ...
بیشتر
ملاصدرا در برخی آثار خود مدعی است که میان قول به اتحاد حقیقت وجود و اختلاف مراتب آن در حکمت متعالیه با قول به اختلاف حقایق وجودی در حکمت مشاء، تخالفی نیست. نوشتار حاضر با هدف بررسی و تبیین این ادعا، به روش تحلیلیـانتقادی به تحقیق پرداخته است. مشائیان سه قسم تمایز را برشمردهاند؛ تمایز به تمام ذات، تمایز به جزء ذات و تمایز به عوارض ذات، که اختلاف حقایق وجوی را نمیتوان در هیچ کدام از این سه دسته قرار داد. از اینرو برای تبیین اختلاف حقایق وجودی به سراغ نوع چهارم تمایز، یعنی تمایز تشکیکی میرویم. ابنسینا تشکیک در ماهیت را ابطال کرده و بهصورت صریح به تشکیک در وجود نپرداخته است. اما تصریحات وی به مباحثی همچون شدت و ضعف وجود و رابطه علی و معلولی وجودات، مؤید این مطلب است که برای تبیین اختلاف حقایق وجودی، میتوان تشکیک خاصی وجود را به ابنسینا نسبت داد. پس میتوان گفت ادعای ملاصدرا مبنی بر عدم تخالف میان نظریه اختلاف حقایق وجودی مشائیان و رأی خودش، یعنی اتحاد حقیقت وجود و اختلاف مراتب آن (تشکیک خاصی وجود)، ادعای درستی است و بلکه میتوان ادعا کرد که میان این دو نظریه عینیت برقرار است.
فلسفه ملاصدرا
حمیدرضا میرزایی؛ ابراهیم سعدی
چکیده
حیوانات، در فلسفۀ اسلامی، صاحب علم و ادراکاند. این مطالعه به منظور بررسی مبحث علم و ادراک در حیوانات مبتنی بر فلسفهی حکمت متعالیه انجام گردید. حکمت متعالیه فلسفهای وجودشناختی است. این سامانۀ فکری، اصالت را در هستی به «وجود» میدهد. بر پایۀ این نگرش، آنچه پهنۀ هستی را از خود آکنده، «وجود» است و ماهیات، حقایقی اعتباریاند. ...
بیشتر
حیوانات، در فلسفۀ اسلامی، صاحب علم و ادراکاند. این مطالعه به منظور بررسی مبحث علم و ادراک در حیوانات مبتنی بر فلسفهی حکمت متعالیه انجام گردید. حکمت متعالیه فلسفهای وجودشناختی است. این سامانۀ فکری، اصالت را در هستی به «وجود» میدهد. بر پایۀ این نگرش، آنچه پهنۀ هستی را از خود آکنده، «وجود» است و ماهیات، حقایقی اعتباریاند. هستی، تحقق فعل خداوند است. هستی، مشکک است. هر مرتبهای، جملگی کمالات مادون خود را دارا و از محدودیتهای وجود مادون، مبراست. همین مرتبه نیز محاط مرتبۀ بالاتر از خود است. کمال و وجود، حقیقتی واحدند؛ چنانکه هر چه وجود شدیدتر باشد، کمالات نیز آشکارترند. جمادات، نباتات، حیوانات و انسان دارای کمال وجود مرتبۀ خود هستند. یکی از این کمالات، علم است؛ چرا که بر «وجود بما هو وجود» حمل میشود. بنابراین، حیوان بهقدر مرتبۀ وجودیِ خود، صاحب کمال است. تشکیک وجود در هر مرتبهای جریان دارد، بنابراین کمالات در هر مرتبه از وجود مشکک هستند، پس علم نیز در حیوانات تشکیکی است. حیوانات میتوانند در معرض تعلیم واقع شوند. علم حیوانات، حسی و خیالی است. حیوانات قادرند با روش حسی و خیالی، در مسیر آموزش قرار بگیرند و مرتبۀ علم خود را شدت بخشند. مقالۀ حاضر بهمنظور بررسی مبحث علم و ادراک در حیوانات، مبتنی بر حکمت متعالیه، صورتبندی شده است.
فلسفه ملاصدرا
سید مهدی امامی جمعه؛ جمال احمدی
دوره 6، شماره 1 ، آذر 1396، ، صفحه 25-40
چکیده
ملاصدرا در جای جای متون فلسفی خود به بحث در مورد زیبایی پرداخته و برای شناخت زیبایی در اشیاء ملاکهای متنوعی ارائه کرده است. مسئله اصلی این پژوهش یافتن ملاکهای زیباییشناسی صدرایی است و بررسی اینکه این ملاکها فرمی و ظاهریاند یا ناظر به محتوا و باطن اشیا. برای این منظور، با استناد به متون مختلف ملاصدرا ملاکهای زیبایی در دو دستهی ...
بیشتر
ملاصدرا در جای جای متون فلسفی خود به بحث در مورد زیبایی پرداخته و برای شناخت زیبایی در اشیاء ملاکهای متنوعی ارائه کرده است. مسئله اصلی این پژوهش یافتن ملاکهای زیباییشناسی صدرایی است و بررسی اینکه این ملاکها فرمی و ظاهریاند یا ناظر به محتوا و باطن اشیا. برای این منظور، با استناد به متون مختلف ملاصدرا ملاکهای زیبایی در دو دستهی فرمی و محتوایی دستهبندی شده و ارتباطات زیباییهای فرمی و محتوایی با یکدیگر و نسبت آنها با ارکان اصلی حکمت صدرایی تحلیل و بررسی شده است. نتایج تحلیل نشان میدهد که از نظر صدرا مطابق با سلسلۀ وجود، زیبایی همۀ موجودات نیز به جمال مطلق الهی ختم شده و اسماءالحسنی الهی علت همۀ زیباییهای عالم است. شناخت اسماءالحسنی موجب شناخت زیبایی اشیا است و در نتیجه همۀ ملاک های زیباییشناسی صدرایی در فرم و محتوا نیز به اسماءالحسنی الهی بازمیگردد؛ در حقیقت، زیبایی از اسماءالحسنی آغاز شده و با طی مراتب تشکیکی وجود نازل میشود و ابتدا به محتوا و باطن و سپس از طریق باطن، به فرم و ظاهر اشیا سریان پیدا میکند.
فلسفه ملاصدرا
مصطفی همدانی
دوره 6، شماره 1 ، آذر 1396، ، صفحه 121-132
چکیده
مدل منبع معنا که توسط جناب آقای دکتر محسنیانراد در حوزۀ ارتباطشناسی تولید شده است، سالها است که مورد استفادۀ استادان و دانشجویان و نیز مبنای نظری برخی پایاننامههای تحصیلات تکمیلی است. سازۀ معناشناختی این مدل دربارۀ «چیستی معنا» و «کجایی معنا»، از منظر حکمت متعالیه دچار اشکال فلسفی است. این نوشتار با رویکرد ...
بیشتر
مدل منبع معنا که توسط جناب آقای دکتر محسنیانراد در حوزۀ ارتباطشناسی تولید شده است، سالها است که مورد استفادۀ استادان و دانشجویان و نیز مبنای نظری برخی پایاننامههای تحصیلات تکمیلی است. سازۀ معناشناختی این مدل دربارۀ «چیستی معنا» و «کجایی معنا»، از منظر حکمت متعالیه دچار اشکال فلسفی است. این نوشتار با رویکرد حکمت متعالیه و با نگاهی ضمنی به یافتههای نوین علوم شناختی، به نقد این سازه بهعنوان انگارۀ مبنایی مدل مؤلف پرداخته است. پژوهش پیش رو با شیوۀ تحلیلیـاسنادی انجام شده و از منظر حکمت متعالیه به نقد خاستگاه روششناختی اندیشۀ مبتکر محترم مدل یعنی اثباتگرایی پرداخته و به این نتیجه رسید که انگارۀ نوروسایکوفیزیولوژیک مؤلف در «وجود معنا به صورت ترکیبات پروتئینی در حوزهای از مغز با نام هیپوکامپوس»، از منظر حکمت صدرایی نادرست است، زیرا این رهیافت به معنا، مادهانگارانه است که گرچه ممکن است با حکمت مشائیان یونانی سازگار باشد اما با رهیافت حکمت متعالیه که معنا در حیث تجردی وجود انسان جای دارد نه بخشی مادی از مغز، سازگاری ندارد.
فلسفه ملاصدرا
مهدی منزه؛ سحر کاوندی
دوره 5، شماره 2 ، خرداد 1396، ، صفحه 169-186
چکیده
نوشتار حاضر درصدد است تا به تبیین فرآیند سیر و تحول وجود از وحدت تشکیکی به وحدت شخصی بپردازد؛ در این راستا ابتدا به بررسی وحدت تشکیکی وجود و مبانی آن در حکمت متعالیه و نیز وحدت شخصی وجود و تقریرهای مختلف آن پرداخته شده و سپس در مقام تحقیق و بررسی بیان می گردد که اولاً ملاصدرا به تفکیک آن دو قائل بوده و ثانیاً در نظام حکمی خویش از وحدت ...
بیشتر
نوشتار حاضر درصدد است تا به تبیین فرآیند سیر و تحول وجود از وحدت تشکیکی به وحدت شخصی بپردازد؛ در این راستا ابتدا به بررسی وحدت تشکیکی وجود و مبانی آن در حکمت متعالیه و نیز وحدت شخصی وجود و تقریرهای مختلف آن پرداخته شده و سپس در مقام تحقیق و بررسی بیان می گردد که اولاً ملاصدرا به تفکیک آن دو قائل بوده و ثانیاً در نظام حکمی خویش از وحدت تشکیکی (دیدگاه ابتدایی) به وحدت شخصی (دیدگاه نهایی) گذر کرده است. صدرا برای اثبات این فرآیند، ابتدا علیّت و کثرت ماهوی را از ماهیت و سپس علیّت و کثرت وجودی را از وجودهای محدود نفی میکند تا بتواند در گام بعدی، مکانیزم چنین فرآیندی را تبیین کند؛ وی در این راستا بنابر تحلیل خاصی که از علیّت ارائه میدهد به دو برهان متوسل میشود: الف) برهان از راه ترقیق علیّت ب) برهان از راه عدمتناهی واجبالوجود؛ به عبارت دیگر وی با ارجاع معلولها به شئون و بر اساس برهان از طریق معلول، مطلوب خود را اثبات کرده و از این طریق با مبرهن ساختن ادعای عرفان - وحدت شخصی وجود – موفق به نزدیک نمودن فلسفه به عرفان و در نتیجه تعالی حکمت میگردد.
فلسفه ملاصدرا
شهناز شایان فر؛ سیده زهرا حسینی
دوره 5، شماره 1 ، آذر 1395، ، صفحه 77-86
چکیده
در طول تاریخ تفکر، برهان و شهود دو روش دستیابی به حقیقت تلقی شده است. در این راستا آنچه در وهلۀ اول اندیشمندان را به فکر واداشته این است که کدامیک از این دو طریق معتبرتر و کاربردیتر است. بررسی این دو روش نشان میدهد که، گرچه هر یک از آنها به تنهایی از مزایای خاصی برخوردار هستند، ولی در عین حال حصرنظر به یکی از دو روش برهان و شهود، ...
بیشتر
در طول تاریخ تفکر، برهان و شهود دو روش دستیابی به حقیقت تلقی شده است. در این راستا آنچه در وهلۀ اول اندیشمندان را به فکر واداشته این است که کدامیک از این دو طریق معتبرتر و کاربردیتر است. بررسی این دو روش نشان میدهد که، گرچه هر یک از آنها به تنهایی از مزایای خاصی برخوردار هستند، ولی در عین حال حصرنظر به یکی از دو روش برهان و شهود، در مسیر حقیقتیابی، چندان راهگشا نبوده، و توانایی حل بسیاری از معضلات فکری اندیشمندان را نداشته است. لذا تلفیق این دو روش مورد توجه برخی متفکران قرار گرفته است. در واقع این دسته از متفکران اسلامی، فلسفهای شهودی را ابزار کار خود قرار دادهاند، که از جملة آنان میتوان به ملاصدرا اشاره نمود. پرسش پایه این جستار عبارت است از: چگونه شهود ملاصدرا با فلسفة او سازگار است؟ در این مقاله ضمن اشاره به پارهای انتقادات در باب کاربرد شهود در فلسفه و پاسخ به آنها با توجه به نظام حکمت صدرایی نشان خواهیم داد که صدرا توانست به نحوی از شهود در فلسفه استفاده نماید که نه تنها به حیثیت تعقلی فلسفه خدشهای وارد نگردد، بلکه چنین کاربردی با تفکر فلسفی صدرایی کاملاً هماهنگ باشد.
اعلی تورانی؛ زهرا خطیبی
دوره 4، شماره 2 ، خرداد 1395، ، صفحه 51-64
چکیده
علم امام (ع) بارزترین صفتی است که از دیرباز در امامشناسی مورد توجه عالمان و متفکران اسلامی بوده است. اندیشمندان شیعی این ویژگی را از شروط بنیادین امامت دانسته و در رویارویی با دیگر گروههای اسلامی بر آن تأکید کردهاند. مطالعه دربارة این موضوع همواره با نگرشها و رویکردهای فکری مختلفی مواجه بوده و بروز اختلافاتی را در مقدار ...
بیشتر
علم امام (ع) بارزترین صفتی است که از دیرباز در امامشناسی مورد توجه عالمان و متفکران اسلامی بوده است. اندیشمندان شیعی این ویژگی را از شروط بنیادین امامت دانسته و در رویارویی با دیگر گروههای اسلامی بر آن تأکید کردهاند. مطالعه دربارة این موضوع همواره با نگرشها و رویکردهای فکری مختلفی مواجه بوده و بروز اختلافاتی را در مقدار و چگونگی علم امام (ع) موجب شده است. این تحقیق، با رویکردی تطبیقی و با بهرهگیری از روش توصیفی ـ تحلیلی، دیدگاه حکمت متعالیه را در این باره بررسی میکند. بر اساس نتایج این پژوهش، حکمت متعالیه بر تقیّد علم امام (ع) به ذاتی نبودن و افاضه از جانب خداوند متعال و نیز بر عدم احاطة علم ایشان نسبت به کنه ذات و صفات ذاتی خداوند متعال اذعان دارد. همچنین، هر آنچه حکمت متعالیه دربارة علم گستردة امام به همة موضوعات و حقایق بیان میدارد، به قوس نزولی و وجود نوری امام (ع) برگشت میکند نه به وجود عنصری و قوس صعودی ایشان.
احمد نصیری محلاتی؛ سیدمرتضی حسینی شاهرودی
دوره 4، شماره 2 ، خرداد 1395، ، صفحه 155-168
چکیده
در اندیشههای عرفانی مفهوم انسان کامل و کیمیا ارتباطی تنگاتنگ و همیشگی دارند. هرچند رسیدن به انسان کامل یکی از اهداف عرفان است، اما کیمیا در اغلب دیدگاههای عرفانی بهمثابۀ مسیری برای دستیابی به رمز و راز خلقت تعریف میشود که بدون آگاهی از این حقایق حصول انسان کامل میسر نیست. پس کیمیا و کیمیاگر، همچون عارف، هدفی جز تکوین انسان کامل ...
بیشتر
در اندیشههای عرفانی مفهوم انسان کامل و کیمیا ارتباطی تنگاتنگ و همیشگی دارند. هرچند رسیدن به انسان کامل یکی از اهداف عرفان است، اما کیمیا در اغلب دیدگاههای عرفانی بهمثابۀ مسیری برای دستیابی به رمز و راز خلقت تعریف میشود که بدون آگاهی از این حقایق حصول انسان کامل میسر نیست. پس کیمیا و کیمیاگر، همچون عارف، هدفی جز تکوین انسان کامل ندارد. البته بهرغم این ارتباط تنگاتنگ، در مکاتب مختلف عرفانی، شباهتها و تفاوتهایی میان، مفاهیم، جایگاه، نحوۀ ارتباط و طریق وصول به کیمیا و انسان کامل مشهود است. بررسی این باورها و توجه به شباهتها و تفاوتهایشان ضمن آنکه میتواند روشنگر مفاهیم پیچیده و عمیق انسان کامل و کیمیا باشد خود وسیلهای برای بررسی چگونگی پیدایش آنهاست. در این نوشتار با بررسی اجمالی و تطبیقی دیدگاههای عرفانی مختلف در خصوص انسان کامل و کیمیا، بهویژه با تکیه بر دیدگاههای عرفانی حکمت متعالیه و جابر بن حیان سعی، در آشکارسازی برخی شباهتها و تفاوتهای موجود در این باورها میکوشیم. البته در بررسی عرفان صدرایی، به آرای ابن عربی (بهمنزلۀ منبع تفکرات عرفانی در حکمت متعالیه) توجه ویژه شده است.
فلسفه ملاصدرا
فهیمه شریعتی؛ کبری افشار
دوره 4، شماره 1 ، آذر 1394، ، صفحه 81-96
چکیده
بررسی ویژگیهای انسان خودشکوفای مازلو با اوصاف انسان در حکمت متعالیه به طور تطبیقی، دربردارندۀ اشتراکاتی است که دید مازلو و ملاصدرا را بیش از پیش به هم نزدیک میکند. برخی از جهات اشتراک ملاصدرا و مازلو در مسئله را میتوان در طبقهبندی نیازها، اعتقاد به شهود، زاویۀ نگاه، معناداری زندگی، فارغبودن از قشر و طبقه، اعتقاد به خود حقیقی، ...
بیشتر
بررسی ویژگیهای انسان خودشکوفای مازلو با اوصاف انسان در حکمت متعالیه به طور تطبیقی، دربردارندۀ اشتراکاتی است که دید مازلو و ملاصدرا را بیش از پیش به هم نزدیک میکند. برخی از جهات اشتراک ملاصدرا و مازلو در مسئله را میتوان در طبقهبندی نیازها، اعتقاد به شهود، زاویۀ نگاه، معناداری زندگی، فارغبودن از قشر و طبقه، اعتقاد به خود حقیقی، تغییر در ملاک لذت و توجه به استعدادهای ذاتی دانست. همچنین، این تطبیق نشاندهندۀ تفاوتهایی از جمله اختلاف روش ملاصدرا و مازلو، کلنگری ملاصدرا و جزءنگری مازلو، توجه ویژۀ ملاصدرا به عوالم برتر و فاصلۀ نقطۀ اوج انسان در نظر ملاصدرا با انسان خودشکوفاست که ریشه در دیدگاه روانشناسانۀ مازلو و دیدگاه فلسفی وحدت وجودی حکمت متعالیۀ ملاصدرا دارد.
فلسفه ملاصدرا
محمد حسن صانعی پور
دوره 4، شماره 1 ، آذر 1394، ، صفحه 97-111
چکیده
اندیشمندان اسلامی، از فقها و متکلمان گرفته تا حکما و عرفا، توجه ویژه به آیات قرآنی داشته و هر کدام به قدر توان خود و با تکیه بر معارف و مبانی علوم تخصصی خود به تفسیر کلام الهی پرداخته و متون تفسیری گرانقدر و مختلفی را نگاشتهاند. اختلاف موجود ریشه در تعریف متفاوت آنان از تفسیر صحیح و معیار دارد. ملاصدرا، بنیانگذار مکتب فلسفی حکمت ...
بیشتر
اندیشمندان اسلامی، از فقها و متکلمان گرفته تا حکما و عرفا، توجه ویژه به آیات قرآنی داشته و هر کدام به قدر توان خود و با تکیه بر معارف و مبانی علوم تخصصی خود به تفسیر کلام الهی پرداخته و متون تفسیری گرانقدر و مختلفی را نگاشتهاند. اختلاف موجود ریشه در تعریف متفاوت آنان از تفسیر صحیح و معیار دارد. ملاصدرا، بنیانگذار مکتب فلسفی حکمت متعالیه، نیز با تکیه بر دو مشرب مشائی و اشراقی تفسیر قرآن کریم نگاشته است. این مقاله بر آن است تا تبیین ملاصدرا از تفسیر صحیح و مفسر معیار را استخراج کند. وی در قرآنپژوهی خود بر این باور است که مفسر با تکیه بر استدلال و برهان عقلانی از یک طرف و بهرهگیری از مجاهدات نفسانی و اشراقات قلبی میتواند به ملکوت و غیب الهی متصل شود و اشارات عرشی و فیوضات ربانی را در آینة قلب خود مشاهده کند و به مرتبة مکاشفه و رسوخ در علم برسد و معانی آیات الهی را دریافت کند. این دو مقوله در متن تفسیر ملاصدرا با تعبیر «هدایة عقلیة» و «لمعة اشراقیة» بیان شدهاند. وی معتقد است که نفس مفسر قرآن با گذر از قوة فکر و مجهزشدن به قوة حدس و سپس با شدت در قوة حدس میتواند به مدارج بالاتری از قوا دست یازد؛ قوهای که در نوع کمالی آن قوة قدسیه نامیده میشود. ملاصدرا شدت در حدس و قوة قدسیه را علاوه بر نفس شریف انبیا (ع) برای مفسران غیرنبی ـ به شرط مواظبت از نفس و رفع موانع و حجابهای نفسانی و اشتعال کبریت نفس به انوار ملکوتی ـ نیز قائل است. وی تفسیر خود را محصول چنین فرایندی و فیوضات ربانی بر قلب خودش میداند.
فلسفه ملاصدرا
محمدرضا ارشادینیا
دوره 3، شماره 2 ، خرداد 1394، ، صفحه 7-22
چکیده
تأویل در حوزة معرفتشناسی دینی، کلامی، فلسفی و عرفانی از واژههای پرکاربرد و پرتأثیر است. حکمای متعالی و عرفای محقق قلمرو تأویل را به حوزة هستیشناسی نیز مرتبط دانسته و سرچشمة تأویل در حوزة الفاظ و مفاهیم را در این مبدأ مستقر دیدهاند. بیان ربط این دو حوزه از اهداف مهم حکمای متعالی در تفسیر متون دینی است که پیشاپیش سبب زدودن شبهات ...
بیشتر
تأویل در حوزة معرفتشناسی دینی، کلامی، فلسفی و عرفانی از واژههای پرکاربرد و پرتأثیر است. حکمای متعالی و عرفای محقق قلمرو تأویل را به حوزة هستیشناسی نیز مرتبط دانسته و سرچشمة تأویل در حوزة الفاظ و مفاهیم را در این مبدأ مستقر دیدهاند. بیان ربط این دو حوزه از اهداف مهم حکمای متعالی در تفسیر متون دینی است که پیشاپیش سبب زدودن شبهات نیز میشود. برجستهسازی مقصود و همگرایی این دانایان در منظور از تأویل شایسته و بیان زیرنهاد آن، همسانبودن کتاب تدوین و کتاب تکوین در نیاز به کاربرد تأویل برای راهیابی به حقیقت موجودات و تأثیر منحصربهفرد نگاه یگانهانگار به هستی و فراسو قراردادن آموزههای دینی، همانند ظاهر و باطن، از اهم مقاصدی است که در این نوشتار برای شفافسازی فرایند تأویل دنبال میشود. همچنین، بیاساسبودن ادعای ظاهرگرایان در نفی مطلق تأویل و اتهام تأویلگرایی گزافهمحور علیه رقیبان خود رهاورد ارزشمند این تبیین است. تاریخ ممتد ظاهرگرایی گواه حملات پرتعصب و مجادلات اشباع از تصلب در برابر اعمال قواعد عقلی و شهودی در فهم مقاصد ژرف ظواهر متون دینی است. دامنة شبهههای ظاهرگرایان از منع مطلق تأویل تا تحریف مفهوم و مصداق آن گسترده است، اما ساختار ادبیات متون دینی آنها را به گذر از ظاهر و ارادة معنای غیرلغوی و دستور زبانی و کاربرد تأویل ناگزیر کرده است. بیش از همه، حکمت متعالیه آماج اتهامات بیاساس این گروه است و ایجاب میکند با نگاهی همهجانبه در قلمرو لفظ و معنا، و در ساحت کتاب تدوین و تکوین، سیر کاربرد تأویل در سنت و سیرة حکمت متعالیه در مواجهه با متون دینی بررسی شود. در این پردازش طرح بدیع حکمت متعالیه یعنی جمع بین بقای الفاظ بر معنای ظاهری و گذر به باطن معنا، در مواجهه با متون دینی محسوس، و کارامدی این روش برای دستیابی به ژرفای آموزههای خردپرور دینی ملموس است.