بنابر عقیدۀ حکمای اسلامی، جهان هستی بر اساس نظام معقول و منطقی پایهگذاری شده و از لحاظ متافیزیکی دارای مراتب یا عوالمی است. این عوالم در یک خط ارتباطی عمودی - متافیزیکی - قرار دارند. به عبارت دیگر، در یک ترتب طولی به نحو علّی و معلولی با هم مرتبطاند. امّا تبیین این ارتباط بین مبدأ و معلول اول با یک شبهۀ فلسفی - کلامی مواجه است: ضرورت ...
بیشتر
بنابر عقیدۀ حکمای اسلامی، جهان هستی بر اساس نظام معقول و منطقی پایهگذاری شده و از لحاظ متافیزیکی دارای مراتب یا عوالمی است. این عوالم در یک خط ارتباطی عمودی - متافیزیکی - قرار دارند. به عبارت دیگر، در یک ترتب طولی به نحو علّی و معلولی با هم مرتبطاند. امّا تبیین این ارتباط بین مبدأ و معلول اول با یک شبهۀ فلسفی - کلامی مواجه است: ضرورت پیوند معلول به علّت، ایجاب میکند عالم هستی با مبدأ عالم، معیت داشته باشد در صورتی که، لزوم تمایز و تقدم واجب تعالی بر ممکنات اقتضا میکند عالم ممکنات از واجب تعالی، تأخّر و انفکاک عینی داشته باشند. میرداماد برای حل این معضل به تناسب نظام فلسفی خود، موضوع حدوث در دهر را مطرح کرد. تأسیس این نظریه با استفاده از تقابل دو اصطلاح دهر و سرمد با زمان و زمانیات، در سایۀ نبوغ فکری و قدرت اعجابانگیز اندیشۀ میرداماد قابل تحسین است، امّا از نظر فیلسوفان صدرایی، راههایی که وی برای تأیید و اثبات نظریۀ خود دنبال کرده است قابل خدشهاند.