فلسفه ملاصدرا
حبیب الله دانش شهرکی؛ مهدی آزادپرور
چکیده
شناخت خداوند متعال و نحوه رسیدن به موجود نامتناهی همواره از دغدغههای فیلسوفان، بهویژه فیلسوفان دینمدار بوده است. در این میان، ملاصدرا معتقد است ادراک ذات الهی برای بشر مقدور نبوده اما برهانآوری برای خداوند بهصورت برهان شبیه به لم ممکن است. در براهین اثبات خدا تنها چیزی که ثابت میشود این است که این مفهوم دارای مصداق است ...
بیشتر
شناخت خداوند متعال و نحوه رسیدن به موجود نامتناهی همواره از دغدغههای فیلسوفان، بهویژه فیلسوفان دینمدار بوده است. در این میان، ملاصدرا معتقد است ادراک ذات الهی برای بشر مقدور نبوده اما برهانآوری برای خداوند بهصورت برهان شبیه به لم ممکن است. در براهین اثبات خدا تنها چیزی که ثابت میشود این است که این مفهوم دارای مصداق است اما شناختی به مصداق برای ما حاصل نمیشود. مقصود ملاصدرا از برهان صدقین، شناخت ذات خداوند متعال از روی آثار و مخلوقات است و هر کس بهاندازه درجه وجودی خود با مشاهده مخلوقات الهی به ادراک حضوری خداوند متعال از ورای حجاب نائل میشود. این تببین منجر به الهیات سلبی نمیشود بلکه در عین تأکید بر عدم مشابهت بین خالق و مخلوق از نظر شدت وجودی و تفاوت آنان از جهت تناهی و عدم تناهی، بر عینیت مابهالاشتراک و مابهالاختلاف نیز تاکید دارد.
فلسفه ملاصدرا
افلاطون صادقی
دوره 5، شماره 2 ، خرداد 1396، ، صفحه 97-109
چکیده
برای اثبات وجود خداوند، براهین مختلفی ارائه شده است. یکی از مشهورترین این براهین، برهان وجوب و امکان است که نخستینبار توسط ابنسینا تقریر شده است. بعد از او، متفکران اسلامی و غربی تقریرهای متفاوتی از این برهان بهدست دادهاند. در جهان اسلام، بعضی متفکران، از جمله غزالی، ابنرشد و ملاصدرا و در جهان غرب، کسانی مثل سوی هیوم و راسل ...
بیشتر
برای اثبات وجود خداوند، براهین مختلفی ارائه شده است. یکی از مشهورترین این براهین، برهان وجوب و امکان است که نخستینبار توسط ابنسینا تقریر شده است. بعد از او، متفکران اسلامی و غربی تقریرهای متفاوتی از این برهان بهدست دادهاند. در جهان اسلام، بعضی متفکران، از جمله غزالی، ابنرشد و ملاصدرا و در جهان غرب، کسانی مثل سوی هیوم و راسل از این برهان انتقاد کردهاند. ملاصدرا بهطور مستقیم و غیر مستقیم، چندین نقد بر تقریر ابنسینا از برهان امکان و وجوب وارد کرده است، از جمله: نادرستی ویژگی برهان، استفاده از دور و تسلسل در آن، استفاده از وجود اعتباری بهجای وجود حقیقی و بروز مغالطة ترکیب. بررسی این نقدها حکایت از عدم کارایی آنها دارد. این نوشتار، بهشیوة تحلیلیـنقدی، درصدد تبیین درستی یا نادرستی نقدهای ملاصدرا بر برهان وجوب و امکان است.
فلسفه ملاصدرا
شهناز شایان فر؛ سیده زهرا حسینی
دوره 5، شماره 1 ، آذر 1395، ، صفحه 77-86
چکیده
در طول تاریخ تفکر، برهان و شهود دو روش دستیابی به حقیقت تلقی شده است. در این راستا آنچه در وهلۀ اول اندیشمندان را به فکر واداشته این است که کدامیک از این دو طریق معتبرتر و کاربردیتر است. بررسی این دو روش نشان میدهد که، گرچه هر یک از آنها به تنهایی از مزایای خاصی برخوردار هستند، ولی در عین حال حصرنظر به یکی از دو روش برهان و شهود، ...
بیشتر
در طول تاریخ تفکر، برهان و شهود دو روش دستیابی به حقیقت تلقی شده است. در این راستا آنچه در وهلۀ اول اندیشمندان را به فکر واداشته این است که کدامیک از این دو طریق معتبرتر و کاربردیتر است. بررسی این دو روش نشان میدهد که، گرچه هر یک از آنها به تنهایی از مزایای خاصی برخوردار هستند، ولی در عین حال حصرنظر به یکی از دو روش برهان و شهود، در مسیر حقیقتیابی، چندان راهگشا نبوده، و توانایی حل بسیاری از معضلات فکری اندیشمندان را نداشته است. لذا تلفیق این دو روش مورد توجه برخی متفکران قرار گرفته است. در واقع این دسته از متفکران اسلامی، فلسفهای شهودی را ابزار کار خود قرار دادهاند، که از جملة آنان میتوان به ملاصدرا اشاره نمود. پرسش پایه این جستار عبارت است از: چگونه شهود ملاصدرا با فلسفة او سازگار است؟ در این مقاله ضمن اشاره به پارهای انتقادات در باب کاربرد شهود در فلسفه و پاسخ به آنها با توجه به نظام حکمت صدرایی نشان خواهیم داد که صدرا توانست به نحوی از شهود در فلسفه استفاده نماید که نه تنها به حیثیت تعقلی فلسفه خدشهای وارد نگردد، بلکه چنین کاربردی با تفکر فلسفی صدرایی کاملاً هماهنگ باشد.
فلسفه ملاصدرا
محمد حسین وفائیان؛ امیر عباس علیزمانی
دوره 5، شماره 1 ، آذر 1395، ، صفحه 129-142
چکیده
«علم» در حکمت متعالیه مساوق با وجود انگاشته میشود. تحلیل علم در پرتو تفسیری وجودی از آن، سبب ارائۀ ویژگیهایی خاص برای دو گونۀ علم حصولی و علم حضوری در معرفتشناسی حکمت متعالیه میگردد. مسئلۀ پژوهش جاری، تبیین نسبت علم حصولی و حضوری با «توجیه معرفتی» و مشخص نمودن حیطۀ جریان توجیه معرفتی در دو گونۀ مذکور از معرفت است. ...
بیشتر
«علم» در حکمت متعالیه مساوق با وجود انگاشته میشود. تحلیل علم در پرتو تفسیری وجودی از آن، سبب ارائۀ ویژگیهایی خاص برای دو گونۀ علم حصولی و علم حضوری در معرفتشناسی حکمت متعالیه میگردد. مسئلۀ پژوهش جاری، تبیین نسبت علم حصولی و حضوری با «توجیه معرفتی» و مشخص نمودن حیطۀ جریان توجیه معرفتی در دو گونۀ مذکور از معرفت است. رهیافت بهدست آمده که با رویآوردی تحلیلیـمنطقی در عبارات صدرالمتألهین حاصل شده، اثبات نیازمندی علم حصولی (بهسبب دوگانگی وجود علمی و وجود عینی در آن) به توجیه معرفتی و انحصار آن در «برهان» است. علم حضوری نیز، از آن جهت که با شهود وجود عینیِ معلوم حاصل میگردد، در دو گونۀ متفاوت خود (حسی و فراحسی)، بینیاز از توجیه بیرونی و خودموجه است.