فلسفه ملاصدرا
آسیه بیستونی؛ محمد اکوان
چکیده
جاودانگی نفس یکی از مهمترین مسائل فلسفی است که با انسان و سرنوشت او ارتباط تنگاتنگ دارد. روشن شدن چگونگی تحقق جاودانگی، بر مسیر و روش زندگی انسان تأثیر ژرف و مستقیم دارد. فیلسوفان و دیگر اندیشمندان که در خصوص انسان و شناخت او، سرشت و سرنوشت او اندیشیدهاند، مسئلۀ جاودانگی همواره ذهن و ضمیر آنان را به خود مشغول ساخته است. در این نوشتار ...
بیشتر
جاودانگی نفس یکی از مهمترین مسائل فلسفی است که با انسان و سرنوشت او ارتباط تنگاتنگ دارد. روشن شدن چگونگی تحقق جاودانگی، بر مسیر و روش زندگی انسان تأثیر ژرف و مستقیم دارد. فیلسوفان و دیگر اندیشمندان که در خصوص انسان و شناخت او، سرشت و سرنوشت او اندیشیدهاند، مسئلۀ جاودانگی همواره ذهن و ضمیر آنان را به خود مشغول ساخته است. در این نوشتار تلاش شده است تا نگرش دو فیلسوف برجسته، یعنی صدرالمتألهین و اسپینوزا که دربارۀ نفس و جاودانگی و سرنوشت انسان اندیشیدهاند و دیدگاه بدیع و متفاوتی عرضه کردهاند، با یکدیگر مقایسه و نکتهسنجیهای آنان واکاوی شود. صدرالمتألهین با توجه به روش خاصی که در فلسفه دارد؛ یعنی استفاده از برهان، وحی و شهود به تبیین نفس و جاودانگی پرداخته و در نهایت پاسخی عقلانی بر پایه براهین منطقی ارائه میکند که به نظریۀ «حدوث جسمانی و بقاء روحانی» نفس انجامیده است. اسپینوزا نیز بهعنوان فیلسوفی عقلگرا در خصوص نفس و جاودانگی دیدگاه بدیع و منحصربهفردی دارد که با نگرش دیگر فیلسوفان متفاوت و متمایز است. او در بسیاری از آثار خویش به بررسی مسئله نفس و ماهیت آن و چگونگی تبیین جاودانگی پرداخته است. وی با تکیه بر «تصورات تام» جاودانگی نفس را بهگونهای دیگر توجیه و تبیین میکند. در این پژوهش با نگاهی تحلیلی- تطبیقی به دیدگاه اسپینوزا و ملاصدرا دربارۀ مسئله نفس و جاودانگی آن پرداخته شده است.
فلسفه ملاصدرا
محمدرضا شمشیری؛ زهرا علافچیان
دوره 8، شماره 2 ، شهریور 1399، ، صفحه 177-191
چکیده
«سعادت» همواره و از دیرباز مطمح نظر آدمیان بهطور عام و اندیشمندان بهطور خاص بوده است و از چیستی، چگونگی، مبانی، راههای کسب، جلب و حفظ آن پرسش کردهاند. جستار حاضر بهشیوه تحلیلی ـ استنباطی دیدگاه دو فیلسوف همعصر یکدیگر در حوزه تفکر اسلامی و فلسفه غرب، صدرالمتألهین و اسپینوزا، در اینباره را به بحث گذاشته است. هدف از این ...
بیشتر
«سعادت» همواره و از دیرباز مطمح نظر آدمیان بهطور عام و اندیشمندان بهطور خاص بوده است و از چیستی، چگونگی، مبانی، راههای کسب، جلب و حفظ آن پرسش کردهاند. جستار حاضر بهشیوه تحلیلی ـ استنباطی دیدگاه دو فیلسوف همعصر یکدیگر در حوزه تفکر اسلامی و فلسفه غرب، صدرالمتألهین و اسپینوزا، در اینباره را به بحث گذاشته است. هدف از این مقابله و تطبیق، ضمن بیان مبادی و مقاصد این دو شخصیت درباره سعادت، توجه به مبانی فکری هر یک و تشریح نقاط اشتراک آنهاست. ملاصدرا و اسپینوزا، هر دو، معقتدند سعادت اکتسابی و تدریجیالحصول است، ارزش لنفسه دارد و از سنخ ادراک است. اختلاف ایشان در مفهوم معرفت شهودی، سعادت عقلانی و وحدت وجود است. نتیجه آنکه، جامعیت، انسجام و استحکام در تفکر صدرا بهدلیل اینکه نگرش او در بستر وحی و عقلانیت مبتنی بر وحی شکل گرفته کاملاً مشهود است، حال آنکه اسپینوزا سعادت را از دریچه عقلانیت صرف و خودبنیاد نگریسته است. در نگرش صدرایی، دامنه بحث از سعادت نه فقط دنیا، که آخرت را نیز در بر میگیرد.