انسان و شناخت ابعاد وجودی او از دیرباز مورد توجه اندیشمندان حوزۀ دین، اخلاق، فلسفه و عرفان بوده است. در حکمت متعالی صدرایی که با نگاه به رویکردهای دینی، اخلاقی، فلسفی و عرفانی و با هدف تفاهم این مشربها تبیین شده است نیز این مسئله جایگاهی ویژه دارد. در رویکرد فلسفی ملاصدرا، که بیشتر ناظر به جنبة فراطبیعی انسان و شایستگیهای اوست، ...
بیشتر
انسان و شناخت ابعاد وجودی او از دیرباز مورد توجه اندیشمندان حوزۀ دین، اخلاق، فلسفه و عرفان بوده است. در حکمت متعالی صدرایی که با نگاه به رویکردهای دینی، اخلاقی، فلسفی و عرفانی و با هدف تفاهم این مشربها تبیین شده است نیز این مسئله جایگاهی ویژه دارد. در رویکرد فلسفی ملاصدرا، که بیشتر ناظر به جنبة فراطبیعی انسان و شایستگیهای اوست، اصل و حقیقت آدمی دارای وحدت و جامعیتی است که نهتنها جامع همة مراتب انسانی، حیوانی و نباتی است، بلکه بازنمود تمامی حقایق هستی است. در این انسانشناسی فراگیر، که تنها با مبانی فکری صدرایی موجه میگردد، انسان طیف گستردهای از ضعیفترین مراتب اشیا تا قویترین را در بر میگیرد و میتواند با دانش و بینش و اخلاق پسندیده، که در سیر طبیعی حرکت، هویت او را شکل میدهد، خود را به کمالات شایسته و مقام جانشینی خدا برساند و البته در صورت کوتاهی، خود را در سیر نزولی قرار داده، گرفتار خسرانی بزرگ خواهد کرد. از آنجا که نوع نگاه افراد به انسان و جایگاه او، در تمامی شئون زندگی آنها تأثیرگذار است و به آن جهت میدهد، بهدلیل اهمیت مبانی فلسفی در علوم انسانی، در این مقاله کوشش میشود انسانشناسی صدرایی بهمثابه یکی از مهمترین مبانی نظری «تربیت»، با روش توصیفیـتحلیلی مورد بررسی قرار گیرد و به پیامدهای احتمالی آن در این رابطه اشاره شود.