مدل منبع معنا که توسط جناب آقای دکتر محسنیانراد در حوزۀ ارتباطشناسی تولید شده است، سالها است که مورد استفادۀ استادان و دانشجویان و نیز مبنای نظری برخی پایاننامههای تحصیلات تکمیلی است. سازۀ معناشناختی این مدل دربارۀ «چیستی معنا» و «کجایی معنا»، از منظر حکمت متعالیه دچار اشکال فلسفی است. این نوشتار با رویکرد ...
بیشتر
مدل منبع معنا که توسط جناب آقای دکتر محسنیانراد در حوزۀ ارتباطشناسی تولید شده است، سالها است که مورد استفادۀ استادان و دانشجویان و نیز مبنای نظری برخی پایاننامههای تحصیلات تکمیلی است. سازۀ معناشناختی این مدل دربارۀ «چیستی معنا» و «کجایی معنا»، از منظر حکمت متعالیه دچار اشکال فلسفی است. این نوشتار با رویکرد حکمت متعالیه و با نگاهی ضمنی به یافتههای نوین علوم شناختی، به نقد این سازه بهعنوان انگارۀ مبنایی مدل مؤلف پرداخته است. پژوهش پیش رو با شیوۀ تحلیلیـاسنادی انجام شده و از منظر حکمت متعالیه به نقد خاستگاه روششناختی اندیشۀ مبتکر محترم مدل یعنی اثباتگرایی پرداخته و به این نتیجه رسید که انگارۀ نوروسایکوفیزیولوژیک مؤلف در «وجود معنا به صورت ترکیبات پروتئینی در حوزهای از مغز با نام هیپوکامپوس»، از منظر حکمت صدرایی نادرست است، زیرا این رهیافت به معنا، مادهانگارانه است که گرچه ممکن است با حکمت مشائیان یونانی سازگار باشد اما با رهیافت حکمت متعالیه که معنا در حیث تجردی وجود انسان جای دارد نه بخشی مادی از مغز، سازگاری ندارد.