علامه طباطبایی وجود انسان را مرکب از سه وجود متناظر با عوالم سهگانه جهان آفرینش میداند. از نظر او انسان توسط حواس با عالم محسوسات، توسط خیال با عالم خیال و توسط عقل با عالم عقل ارتباط برقرار میکند. در حالی که ملاصدرا عوالم ثلاثه را عقل، نفس و طبیعت میداند و در قوس صعود، عالم مثال را در پرتو نفس و اشتداد وجودی آن تبیین میکند. ...
بیشتر
علامه طباطبایی وجود انسان را مرکب از سه وجود متناظر با عوالم سهگانه جهان آفرینش میداند. از نظر او انسان توسط حواس با عالم محسوسات، توسط خیال با عالم خیال و توسط عقل با عالم عقل ارتباط برقرار میکند. در حالی که ملاصدرا عوالم ثلاثه را عقل، نفس و طبیعت میداند و در قوس صعود، عالم مثال را در پرتو نفس و اشتداد وجودی آن تبیین میکند. از نظر ملاصدرا عمل امری عرضی و تبعی است و آنچه باقی است نفس و ملکات نفسانی است و بدن مثالی که قیام صدوری به نفس دارد و بر اساس نیات و اعمال، توسط نفس انشاء شده است. علامه ابدان اخروی را تابع نفس نمیداند. از نظر او پس از پیدایی عالم آخرت و پیدایش ابدان اخروی انسان بهعنوان حقیقتی مرکب از بدن و روح در عالم آخرت تحقّق پیدا میکند. از این رو، روح با وجود مغایرت با بدن در این نشئه به نحوى با آن متّحد است که هوهویّت میان آن دو صدق مىکند. بر این اساس در باب ایمان ملاصدرا از میان دو عنصر نظر و عمل، اصالت را به بعد نظری میدهد و معتقد است که ایمان که تنها عامل سعادت و جاودانگی وجود انسان است، تنها از سنخ علم بوده و عمل در این جایگاه در حد علت معدّه تنزل مییاید. اما علامه طباطبایی با نگاهی متفاوت به انسان و اعمال و کردار او، برای عمل جایگاهی رفیع و در حد نظر قائل میشود و معتقد است که سعادت انسان در گرو هر دو بعد نظری و عملی اوست. وی ایمان را برخاسته از علم و عمل میداند و در این رابطه برای عمل، نقشی اصلی و نه تبعی و معدّه در نظر میگیرد. علامه طباطبایی در عین خارج کردن عمل از حوزه تعریف ایمان با پیش کشیدن نقش گرایشات انسانی در این زمینه به نحو ظریف و دقیقی اهمیت عمل در این حوزه را نیز مشخص میکند.