فلسفه ملاصدرا
یحیی صباغچی؛ طیبه میر محمد حسینی
چکیده
یوهان گالتونگ، صلح پژوه شهیر نروژی، سه ضلع برای خشونت قائل است: مستقیم، ساختاری و فرهنگی. خشونت فرهنگی به نوعی از خشونت اطلاق میشود که در بستر یک فرهنگ مجاز شمرده شده و ارتکاب آن منفی و ناشایست به حساب نیاید و ضمناً زمینهساز یا توجیهگر سایر انواع خشونت باشد. در دیدگاه گالتونگ فرهنگ شامل ایدئولوژی، مذهب، زبان، هنر و ... است که در ...
بیشتر
یوهان گالتونگ، صلح پژوه شهیر نروژی، سه ضلع برای خشونت قائل است: مستقیم، ساختاری و فرهنگی. خشونت فرهنگی به نوعی از خشونت اطلاق میشود که در بستر یک فرهنگ مجاز شمرده شده و ارتکاب آن منفی و ناشایست به حساب نیاید و ضمناً زمینهساز یا توجیهگر سایر انواع خشونت باشد. در دیدگاه گالتونگ فرهنگ شامل ایدئولوژی، مذهب، زبان، هنر و ... است که در این نوشتار به تناسب نظام فکری صدرایی تنها به جنبههای الهیاتی فرهنگ میپردازیم و از جنبههای دیگر صرفنظر میکنیم. خشونت دینی گونهای از خشونت فرهنگی است که در آن یک «دین» به خشونت مشروعیت میبخشد. دیدگاه مرتکبان چنین خشونتی حق مطلق دانستن خود و باطل مطلق دانستن دیگران است که باعث مقدس شمرده شدن خشونت و عدم تحمل غیر میگردد. نوشتار حاضر بر آن است که نشان دهد در نظام فکری صدرایی، اصولی تأثیرگذار برای کاهش این نوع از خشونت وجود دارد. صدرالمتألهین در کنار رد کثرتگرایی معرفتی، معتقد است اکثر انسانها از نجات اخروی بهرهمند خواهند شد– که نوعی کثرتگرایی نجات شمرده میشود. چنین نگاهی با وسیعکردن دایره تحمل دیگران زمینه کاهش بسیاری از خشونتهای دینی و به تعبیر گالتونگ خشونتهای فرهنگی را فراهم میآورد. همچنین کرامت ذاتی که صدرالمتألهین برای انسان قائل است، مانعی استوار در برابر خشونت دینی به شمار میآید. به علاوه، رحمت واسعه الهی و خلیفة الله بودن انسان موجب میشود رحمت انسانها نسبت به مجموعه مخلوقات از غضبشان پیشی بگیرد و در نتیجه خشونت جای خود را به صلح و دوستی بدهد. قابل تحمیل نبودن دین هم از مبانی فکری صدرا در این زمینه است. این اصول را میتوان با استفاده از مبانی اصالت وجود، تشکیک در وجود، مساوقت وجود و خیر و نیز حرکت جوهری از آراء ملاصدرا برداشت کرد.
فلسفه ملاصدرا
مجتبی انصاریان؛ حسین آل کجباف
چکیده
درمیان تمام اعلام نظرها و بحثها و گفتوگوها از گفتمانهای مختلف که میراث فکر و اندیشه بشر است گفتمان غالب نه در یک شهر و کشور بلکه کل جهان، گفتمان حقوق بشر است. اصول و قواعد و ارزشهای حقوق بشری و جنبههای مختلف آن همچون نسبیگرایی یا جهانشمولی حقوق بشر علاوه بر طرح در نشستها و هم اندیشیهای دانشگاهی و فلسفی، در محافل خصوصی و ...
بیشتر
درمیان تمام اعلام نظرها و بحثها و گفتوگوها از گفتمانهای مختلف که میراث فکر و اندیشه بشر است گفتمان غالب نه در یک شهر و کشور بلکه کل جهان، گفتمان حقوق بشر است. اصول و قواعد و ارزشهای حقوق بشری و جنبههای مختلف آن همچون نسبیگرایی یا جهانشمولی حقوق بشر علاوه بر طرح در نشستها و هم اندیشیهای دانشگاهی و فلسفی، در محافل خصوصی و شخصی و در بستر جامعه مورد توجه قرار گرفته است. به همین جهت بازخوانی نظرها و اندیشههای بزرگان فلسفه و دریافت فهم آنان از حقوق بشر میتواند بر فهم بیشتر و امروزی از نظرات آنان و به هدف نهایی حقوق بشر که کرامت انسانی و زندگی شرافتمندانه است و در منظومه فکری بسیاری از اندیشمندان و فلاسفه جایگاه بلندی دارد کمک کند. در این راستا در این مقاله با این پرسش که حقوق بشر و ارزشهای آن چه جایگاهی در اندیشههای ملاصدرا داشته است به پژوهش با روش کیفی پرداخته و این نتیجه حاصل شد که در نظام فکری ملاصدرا با توجه به نوع رهیافت و رویکرد وی به مبانی نظری فلسفی، نزد وی حقوق بشر از اصالت و اهمیت برخوردار نیست.
فلسفه ملاصدرا
مجید تمیمی؛ احد فرامرز قراملکی
چکیده
تصور روشن و متمایز از «خودشناسی» به لحاظ روشی، به دیگر مباحث پیشی دارد، زیرا پیش از تحلیل مسائل خودشناسی و داوری در بود و نبود احکام، اوصاف، پیامدها و متغیرهای وابسته، باید دانست خودشناسی چیست و چه چیزی نیست؟ تحلیل چیستی خودشناسی ما را به دو مسئله مقدماتی میرساند: مراد از معرفت در خودشناسی چیست؟ مراد از خود در اینجا چیست؟ صدرالمتالّهین ...
بیشتر
تصور روشن و متمایز از «خودشناسی» به لحاظ روشی، به دیگر مباحث پیشی دارد، زیرا پیش از تحلیل مسائل خودشناسی و داوری در بود و نبود احکام، اوصاف، پیامدها و متغیرهای وابسته، باید دانست خودشناسی چیست و چه چیزی نیست؟ تحلیل چیستی خودشناسی ما را به دو مسئله مقدماتی میرساند: مراد از معرفت در خودشناسی چیست؟ مراد از خود در اینجا چیست؟ صدرالمتالّهین معرفت را همان حضور و از سنخِ وجود می داند. وی در بابِ حقیقتِ نفس نیز معتقد است، نفس از سنخِ وجودِ سیّال است که سیّالیّت عینِ حقیقتِ آن است و در حرکتِ جوهری خویش از پایین مرتبه هستی به سمتِ تکامل حرکت می کند. با توجّه به اینکه صدرا معرفت نفس را عینِ حضورِ نفس برای خود می داند و حضورِ نفس تابع وجودِ آن است، براساسِ وحدت تشکیکیِ وجود، خود شناسی در دستگاه حکمتِ متعالیه امری بی نهایت مرتبه ای است و تابِعِ وجودِ نفس است. وجودِ نفس در هر مرتبه ای باشد به همان اندازه برای خود حاضِر است. این مراتِب بی شمار در غالِب چهار عنوان کلّی حسّی، خیالی، عقلی و ماورای عقلی قابل دسته بندی است.
فلسفه ملاصدرا
محمود آهسته؛ زهرا کاشانیها
چکیده
این مقاله ابتدا با دیدگاههای مربوط به اثبات یا انکار غایتمندی طبیعت مواجه میشود و سپس ملاک مثبتین غایتمداری طبیعت را تبیین میکند. مقاله با روش عقلیـتحلیلی به این نتیجه میرسد که جمهور حکمای قبل از ملاصدرا، از آنجا که منکر علم و شعور افعال طبیعی بودهاند، نتوانستهاند علت غایی را برای فاعل طبیعی اثبات کنند ولی ملاصدرا و ...
بیشتر
این مقاله ابتدا با دیدگاههای مربوط به اثبات یا انکار غایتمندی طبیعت مواجه میشود و سپس ملاک مثبتین غایتمداری طبیعت را تبیین میکند. مقاله با روش عقلیـتحلیلی به این نتیجه میرسد که جمهور حکمای قبل از ملاصدرا، از آنجا که منکر علم و شعور افعال طبیعی بودهاند، نتوانستهاند علت غایی را برای فاعل طبیعی اثبات کنند ولی ملاصدرا و شارحان او درصدد اثبات شعور و غایتمندی طبیعت برآمدهاند و تبیینهای مختلفی برای آن ارائه دادهاند. ابتکار و نوآوری ملاصدرا در این باب طرح دو اصل «تساوق و ترابط وجود و شعور» و «تشکیک وجود» است. او بهواسطه اصالت وجود و تشکیک آن، از سویی، و حرکت جوهری از سوی دیگر، همه موجودات را دارای علت غایی میداند و بهگونهای این مسئله را قیاس میکند که منافاتی برای اجتماع دو معنای غایت در فعل طبیعت ملحوظ نگردد.
فلسفه ملاصدرا
زهرا توکلی؛ مجید صادقی حسن آبادی؛ جعفر شانظری
چکیده
ایمان و اعتقاد به علم و عصمت پیامبران یکی از مهمترین آموزههای اعتقادی در تفکر کلامی شیعه است. از نگاه بسیاری از اندیشمندان، علم معصومین(ع) به حقایق هستی و پیامدهای زیانبار گناه، منشأ عصمت است، اما گاه از این مسئله غفلت میشود و گمان میکنند علم و عصمت با یکدیگر قابلجمع نیستند. اما اینکه ملاصدرا علم را مساوق وجود دانسته و در تعاریفی ...
بیشتر
ایمان و اعتقاد به علم و عصمت پیامبران یکی از مهمترین آموزههای اعتقادی در تفکر کلامی شیعه است. از نگاه بسیاری از اندیشمندان، علم معصومین(ع) به حقایق هستی و پیامدهای زیانبار گناه، منشأ عصمت است، اما گاه از این مسئله غفلت میشود و گمان میکنند علم و عصمت با یکدیگر قابلجمع نیستند. اما اینکه ملاصدرا علم را مساوق وجود دانسته و در تعاریفی که از عصمت ارائه میدهد بر نقش قوای نظری در تحقق گناه تأکید میکند، مؤید ارتباط مستقیم بین علم و عصمت در دیدگاه وی است. در تحقیق حاضر، افزون بر تحلیل نسبت علم و عصمت در نگاه صدرا، در دو گام با بررسی آن در مسئله وحی و زمان کودکی نبی، نشان داده شده که پرسشهای مطرح در باب این نسبت در مسئله وحی، ناشی از نادیده انگاشتن احکام وجود و مرتبه وجودی انسان کامل در نگاه صدرا است اما پرسشهای فراروی نسبت علم و عصمت در زمان کودکی نبی، امری تأملبرانگیز بوده که علت آن را باید در عدم امکان ارائه تبیین فلسفی از این نسبت، مطابق با مبانی ملاصدرا، دانست.
فلسفه ملاصدرا
محمد حسین زاده
چکیده
اختیار یکی از مباحث فلسفی است که در علوم انسانی کارکردهای مهم و قابل توجهی دارد. تقریرهای مختلفی از اختیار ارائه شده است که هر یک آثار و کارکردهای ویژه و جداگانهای در علوم انسانی دارند؛ از جمله «بهکارگیری نظریههای حقوقی دربارۀ مجازات متخلفان». در این مقاله پس از معرفی اجمالی تقریرهای مختلف اختیار و دو نظریۀ عمدۀ حقوقی ...
بیشتر
اختیار یکی از مباحث فلسفی است که در علوم انسانی کارکردهای مهم و قابل توجهی دارد. تقریرهای مختلفی از اختیار ارائه شده است که هر یک آثار و کارکردهای ویژه و جداگانهای در علوم انسانی دارند؛ از جمله «بهکارگیری نظریههای حقوقی دربارۀ مجازات متخلفان». در این مقاله پس از معرفی اجمالی تقریرهای مختلف اختیار و دو نظریۀ عمدۀ حقوقی دربارۀ مجازات (مجازاتگرایی و فایدهگرایی)، نسبت تقریرهای مختلف اختیار با نظریههای حقوقی دربارۀ مجازات سنجیده شده و این نتیجه بهدست آمده است که نظریۀ حقوقی مجازاتگرایی، صرفاً بر پایۀ تقریر ناسازگارگرایانه از اختیار بنا میشود و تنها این تقریر از اختیار است که میتواند نظریۀ مجازاتگرایی را بهکار گیرد؛ برخلاف نظریۀ حقوقی فایدهگرایی که نسبت به اختیار لابشرط است و همۀ تقریرهای مختلف اختیار و حتی نگرش جبرگرایی میتوانند این نظریه را برای مجازات متخلفین بهکار گیرند. بر اساس این نتیجه، دیدگاه ملاصدرا دربارۀ مجازات استخراج شد. او ـ بهعنوان یک فیلسوف سازگارگرا ـ قابلیت مدح و ذم و استحقاق مجازات را انکار نمیکند اما در یک رویکرد فروکاهنده، از غلظت این مفاهیم در یک نظام فکری ناسازگارگرا میکاهد و آنها را به معنایی دیگر ـ که در نظام فکری سازگارگرایی قابل استفادهاند ـ تنزل میدهد. همین امر موجب شده رویکرد او از حیث کارکردهای عملی، به نظریههای فایدهگرا در مجازات بسیار شبیه باشد.
فلسفه ملاصدرا
مرتضی حسین زاده؛ سحر کاوندی؛ محسن جاهد
چکیده
در مباحث نفس شناسی فلسفه اسلامی، قوه خیال بهعنوان یکی از قوای باطنی انسان، حافظ و مدرِک صورتهای خیالی بوده و کارکردهای معرفتشناختی، انسانشناختی و معادشناختی دارد. ملاصدرا، برخلاف فلاسفه پیشین، با اثبات تجرد قوه خیال، آن را یکی از اصول بنیادین اثبات معاد جسمانی قرار میدهد. در این پژوهش با استخراج مبانی فلسفی اثبات تجرد قوه ...
بیشتر
در مباحث نفس شناسی فلسفه اسلامی، قوه خیال بهعنوان یکی از قوای باطنی انسان، حافظ و مدرِک صورتهای خیالی بوده و کارکردهای معرفتشناختی، انسانشناختی و معادشناختی دارد. ملاصدرا، برخلاف فلاسفه پیشین، با اثبات تجرد قوه خیال، آن را یکی از اصول بنیادین اثبات معاد جسمانی قرار میدهد. در این پژوهش با استخراج مبانی فلسفی اثبات تجرد قوه خیال، به بیان ادله آن و فروعاتی که نتیجه تجرد این قوه است، پرداخته شده است. در آثار ملاصدرا نتایج تجرد قوه خیال و فروعات بهصورت صریح نیامده و نقش هر کدام در تبیین معاد جسمانی بیان نشده است. نتایج بهدست آمده از تجرد قوه خیال و فروعات آن، نظریه ملاصدرا را نسبت به سایر تبیینها از معاد جسمانی، منسجمتر نشان میدهد. برخی از نتایجِ برآمده از اثبات تجرد خیال در مورد عالم آخرت، عبارتند از: توجیه فلسفی ورود نفوس ناقص به عالم آخرت، حصول ثواب و عقاب در عالم قبر و لذات و آلام عالم آخرت، صورت ادراکی بودن بهشت و جهنم و وجود آنها در عالم نفس، دائمی بودن نعمتها در آخرت و خلود در بهشت و جهنم، عدم تزاحم صورتهای ایجاد شده و عوارض مادی نداشتن نعمتهای اخروی.
فلسفه ملاصدرا
مرتضی شجاری؛ عاطفه صداقتی
چکیده
ملاصدرا با مبانی فلسفی خاص خویش از جمله اصالت وجود و حرکت جوهری، حقیقت انسان و نیز حقیقت دنیا را متفاوت از متفکران دیگر میداند. بر این اساس میتوان مفهومی جدید از فرهنگ و شهرنشینی در حکمت متعالیه دید؛ آنچه در این نوشتار بصورت هدف اصلی مطرح بوده است. در این مقاله سعی شده با استفاده از روش تحلیلی، طرحی از دیدگاه فلسفی ملاصدرا درباره ...
بیشتر
ملاصدرا با مبانی فلسفی خاص خویش از جمله اصالت وجود و حرکت جوهری، حقیقت انسان و نیز حقیقت دنیا را متفاوت از متفکران دیگر میداند. بر این اساس میتوان مفهومی جدید از فرهنگ و شهرنشینی در حکمت متعالیه دید؛ آنچه در این نوشتار بصورت هدف اصلی مطرح بوده است. در این مقاله سعی شده با استفاده از روش تحلیلی، طرحی از دیدگاه فلسفی ملاصدرا درباره مفهوم فرهنگ و ارتباط آن با شکلگیری شهر مطلوب، ارائه شود. یافتهها حاکی از آن است که طبق حکمت متعالیه، انسان دارای مراتب وجودی گستردهای است و بر اساس آن فرهنگ نیز ماهیت ثابتی ندارد. مرتبهای از فرهنگ که دارای ثبوت است به فطرت انسان برمیگردد اما بخشی از آن متغیر بوده و بسته به ضرورتهای مکانی و زمانی، تغییر میکند. دستاورد پژوهش این است که اگر انسانها از طریق حرکت مرتبه وجودی، با حقیقت مجرد واحدی متحد گردند، میان خود ایشان نیز از نظر معنوی اتحاد رخ داده و بهواسطه این اتحاد، رفتار و آداب واحدی از خود بروز خواهند داد و در نتیجه فرهنگی واحد و متعالیه موجود خواهد شد؛ فرهنگی که کثرت آدمیان و خواستهای ایشان را مورد توجه قرار میدهد. نهایتاً اینکه، برای تحقق شهر مطلوب، شکلگیری فرهنگ متعالیه ضروری خواهد بود.
فلسفه ملاصدرا
مالک عبدیان کردکندی؛ غلامحسین خدری؛ جلال پیکانی؛ علیرضا پارسا
چکیده
برهان امکان و وجوب را نخستینبار ابن سینا تقریر کرده و آن را برهان صدیقین نامیده است. توماس آکویناس نیز تحت تأثیر حکمای اسلامی، تقریری از این برهان ارائه داده و آن را سومین راه خداشناسی خود قرار داده است. ملاصدرا پس از تقریر برهان امکان سینوی و وارد کردن انتقاداتی بر آن، با تکیه بر مبانی اصیل حکمت متعالیه، تقریری تازه از برهان صدیقین ...
بیشتر
برهان امکان و وجوب را نخستینبار ابن سینا تقریر کرده و آن را برهان صدیقین نامیده است. توماس آکویناس نیز تحت تأثیر حکمای اسلامی، تقریری از این برهان ارائه داده و آن را سومین راه خداشناسی خود قرار داده است. ملاصدرا پس از تقریر برهان امکان سینوی و وارد کردن انتقاداتی بر آن، با تکیه بر مبانی اصیل حکمت متعالیه، تقریری تازه از برهان صدیقین طرحریزی کرده و آن را طریقة انبیاء، عرفا و حکمای الهی دانسته است. نوشتار حاضر، ضمن ارائه تحلیلی از این سه تقریر و بررسی وجوه اشتراک و امتیاز آنها نشان میدهد که اولاً، هیچکدام از این تقریرها عاری از خطا نیستند. ثانیاً، برهان ابنسینا شریفتر از برهان توماس و برهان ملاصدرا نیز شریفتر از هردوی آنهاست. استدلال از ذات بر ذات و صفات، تبیین و توجیه نظاممند علیت و اثبات ارتباطی یکپارچه میان خدا با عالم بر مبنای امکان فقری، اصالت و تشکیک عینی وجود و عدم نیاز به ابطال دور و تسلسل از مهمترین وجوه امتیاز و تفوق برهان صدیقین صدرایی بهشمار میروند.
فلسفه ملاصدرا
اکرم عسکرزاده مزرعه
چکیده
معرفتشناسی فضیلتمحور شاخهای از معرفتشناسی برونگرایانه است. نظریه اندیشمندانی مانند آلوین پلانتینگا، ارنست سوزا و لیندا زگزبسکی جزو این نظریههاست. به باور این گروه، عنصر فضیلت نقش بهسزایی در تشکیل باور صادق دارد و افزون بر آن عناصر فرایند اعتمادپذیر، قوای معرفتی با کارکرد صحیح و اراده و وظیفه، اعتماد به دیگران و... سبب ...
بیشتر
معرفتشناسی فضیلتمحور شاخهای از معرفتشناسی برونگرایانه است. نظریه اندیشمندانی مانند آلوین پلانتینگا، ارنست سوزا و لیندا زگزبسکی جزو این نظریههاست. به باور این گروه، عنصر فضیلت نقش بهسزایی در تشکیل باور صادق دارد و افزون بر آن عناصر فرایند اعتمادپذیر، قوای معرفتی با کارکرد صحیح و اراده و وظیفه، اعتماد به دیگران و... سبب ارزشمندی باور میشوند. ابنسینا و ملاصدرا به تأثیر فضیلت، قوای معرفتی، فرایند اعتمادپذیر و اراده و وظیفه و... بر معرفت توجه دادهاند. در خوانش فضیلتمحورانه از معرفتشناسی میتوان قرابتهای بسیاری میان رأی ابنسینا و ملاصدرا و زگزبسکی یافت. نظریه ملاصدرا در مقایسه با نظریه ابنسینا همخوانی بیشتری با نظریههای معرفتشناسی فضیلتمحورانه معاصر دارد. نظریه ابنسینا به رویکرد سنتیـارسطویی دربارۀ تعامل میان فضیلت و معرفت نزدیک است تا دیدگاههای معاصر. رعایت مؤلفههای اخلاقی در معرفت با مبانی فلسفی ملاصدرا سازگاری دارد اما با برخی مبانی فلسفی وی ناسازگار است.
فلسفه ملاصدرا
زینب السادات میرشمسی
چکیده
اینکه ادراکات محض انسان چرا و چگونه به عمل منجر میشوند یکی از مسائل مهم در حوزه انسانشناسی است. به نظر میرسد عواطف انسان به عنوان ادراکاتی که فاعل آنها عقل عملی است، میتوانند گزینه مناسبی برای توجیه رابطه میان عمل و نظر باشند. ملاصدرا بهعنوان یکی از فیلسوفان مکتبساز در فلسفه اسلامی و فیلسوفی که نگاه جامعنگر به مسایل ...
بیشتر
اینکه ادراکات محض انسان چرا و چگونه به عمل منجر میشوند یکی از مسائل مهم در حوزه انسانشناسی است. به نظر میرسد عواطف انسان به عنوان ادراکاتی که فاعل آنها عقل عملی است، میتوانند گزینه مناسبی برای توجیه رابطه میان عمل و نظر باشند. ملاصدرا بهعنوان یکی از فیلسوفان مکتبساز در فلسفه اسلامی و فیلسوفی که نگاه جامعنگر به مسایل مختلف دارد، رابطه میان عمل و نظر و چگونگی حصول فعل از نظر را مورد توجه قرار داده است. با این حال، اگرچه او با تکیه بر عقل عملی درصدد توجیه این رابطه است، اما به عاطفه مستقیماً توجه نکرده است. او معتقد است علاوه بر شناخت محض، ادراکاتی وجود دارد که همان لذت و الم هستند. این ادراکات حاصل شناسایی ملایمت یا عدم ملایمت پدیدهها با نفس هستند و بههمین دلیل ادراک محض را به عمل منتهی میکنند. حالات عاطفی یا نوعی لذت هستند یا نوعی الم، پس عواطف واسط عمل و نظر هستند. از آنجا که عواطف شناختیـارزشی بوده و متناسب با باورها و اهداف ما شکل میگیرند، هم میتوانند افعالی را رقم بزنند که با طبع حیوانی متناسب است و هم افعالی که با طبع انسانی ما هماهنگی داشته و از اهداف و غایات والای ما ناشی شدهاند. پس اگرچه عواطف اموری شناختی هستند و همه انسانها از آنها بهرهمندند اما لزوماً اختیاری و معقول نیستند.
فلسفه ملاصدرا
مرضیه اخلاقی
چکیده
شخصیت که از ریشه یونانی «persona» به معنای نقاب و ماسک أخذ شده است، اصطلاحاً اشاره به ویژگیهای بیرونی قابل مشاهده رفتارهای افراد و میزان تأثیرگذاری و تطابق خواستهها و انتظارات اجتماعی آنها دارد، اما چون یک مفهوم انتزاعی است تبیین معنای علمی آن دشوار است. بهدلیل ارائه تعاریف متعدد و مختلف از سوی روانشناسان که ریشه در جهانبینی ...
بیشتر
شخصیت که از ریشه یونانی «persona» به معنای نقاب و ماسک أخذ شده است، اصطلاحاً اشاره به ویژگیهای بیرونی قابل مشاهده رفتارهای افراد و میزان تأثیرگذاری و تطابق خواستهها و انتظارات اجتماعی آنها دارد، اما چون یک مفهوم انتزاعی است تبیین معنای علمی آن دشوار است. بهدلیل ارائه تعاریف متعدد و مختلف از سوی روانشناسان که ریشه در جهانبینی و نگرش آنها به ماهیت انسان و شرایط فرهنگی و اجتماعی او دارد، تاکنون توفیقی در ارائه تعریفی واحد و قابل قبول از سوی نظریهپردازان شخصیت، حاصل نشده است. در پژوهش حاضر که به روش توصیفیـتحلیلی صورت گرفته است، با جستجو در آثار صدرالمتألهین و با تکیه بر مبانی هستیشناختی و انسانشناختی وی، تلاش شده است معنای «شخصیت» در حکمت متعالیه استنباط گردد. یافتههای پژوهش حکایت از این دارد که همه افراد انسان فطرت واحد اما شخصیتهای متفاوتی دارند. طبیعت و فطرت واحد داشتن به معنای مستویالخلقه بودن آنهاست، اما «شخصیت» همان «شاکله وجودی» است که بر مجموعهای از صفات طبیعی و اکتسابی ویژه هر فرد اطلاق میشود که تعیینکننده خطمشی او در زندگی است. کمالات اکتسابی که بر اساس افکار و اعمال حسنه یا سیئه و تحت تأثیر عوامل محیطی و تربیتی و وراثتی، شکلدهنده ساختار وجودی انسان میگردد و رفتار وی تابع و هماهنگ با همین شخصیت اوست. بر اساس اندیشه صدرایی، همانگونه که بر مبنای حرکت جوهری، وجود انسان دائماً در جریان و تحوّل است، خویشتن شکلگرفته او نیز همانند رودخانه سیالی است که شکل و موجودیت کلی آن ثابت است اما همواره در سیر استکمالی خود، در جریان و تحول است.
فلسفه ملاصدرا
عبداله صلواتی؛ زهرا لطفی
دوره 8، شماره 2 ، شهریور 1399، ، صفحه 119-130
چکیده
ملاصدرا و شارحان فلسفة او، با الهام از قرآن و عرفان و به مدد نگرش وجودی، از زیستنوعهای انسانی گوناگونی سخن گفتهاند. پرسش جستار حاضر این است که چگونه ملاصدرا زیستنوعهای انسانی متکثر را تبیین میکند؟ برونداد و نتایج به دست آمده عبارتند از: 1. بنا بر مبانی هستیشناختی و انسانشناختی ملاصدرا، انسان وجودی است که در عین ...
بیشتر
ملاصدرا و شارحان فلسفة او، با الهام از قرآن و عرفان و به مدد نگرش وجودی، از زیستنوعهای انسانی گوناگونی سخن گفتهاند. پرسش جستار حاضر این است که چگونه ملاصدرا زیستنوعهای انسانی متکثر را تبیین میکند؟ برونداد و نتایج به دست آمده عبارتند از: 1. بنا بر مبانی هستیشناختی و انسانشناختی ملاصدرا، انسان وجودی است که در عین وحدت، متکثر و ذو وجوه است. او با استمداد از قرآن، ده مقام انسانی، با الهام از میراث عرفانی، هفت زیستنوع انسانی و با مدد نگرش وجودیاش، سه زیستنوع کلان برای انسان در نظر میگیرد؛ 2. از دیدگاه ملاصدرا راه رسیدن به مقامات انسانی گذر از سفرهای چهارگانۀ عرفانی است؛ 3. انسان، برخلاف دیگر موجودات عالَم، مقام معلوم و حدیقف ندارد، از اینرو نمیتوان او را را در هفت، ده یا هر عدد معینی از این زیستنوعها منحصر کرد، مگر اینکه بگوییم کلیات زیستنوعهای انسانی به اعتباری، هفت، ده یا صد مقام است. افزون بر این، بهدلیل وجود زیستنوعهای متنوع، نمیتوان برای زندگی آدمی نسخهای واحد با مختصاتی واحد در نظر گرفت.
فلسفه ملاصدرا
محمد علی عباسیان چالشتری
چکیده
یکی از مسایل بسیار مهم در الهیات، بهویژه در دوران معاصر، مسئله رابطه میان انسان و خدا است. این مسئله در مقاله حاضر به سه گروه از مسائل کوچکتر تحلیل شده است: انسان و خدا با یکدیگر رابطه انفسی دارند یا آفاقی؟ آیا خدا و انسان نسبت به هم خودی هستند یا دیگری؟ آیا انسان و خدا ارتباطی بیواسطه باهم دارند یا باواسطه عالَم با یکدیگر مرتبط ...
بیشتر
یکی از مسایل بسیار مهم در الهیات، بهویژه در دوران معاصر، مسئله رابطه میان انسان و خدا است. این مسئله در مقاله حاضر به سه گروه از مسائل کوچکتر تحلیل شده است: انسان و خدا با یکدیگر رابطه انفسی دارند یا آفاقی؟ آیا خدا و انسان نسبت به هم خودی هستند یا دیگری؟ آیا انسان و خدا ارتباطی بیواسطه باهم دارند یا باواسطه عالَم با یکدیگر مرتبط میشوند؟ این مقاله تلاش میکند اولاً، مسائل سهگانه فوق را ضمن بیان سه رویکرد رایج در الهیات معاصر مغربزمین به رابطه میان انسان و خدا، توضیح دهد؛ ثانیاً، در پرتو آن رویکردها، دیدگاه ملاصدرا درباره رابطه انسان و خدا را بازخوانی کند. ما در این بازخوانی به دو دیدگاه یا دو نظریه از ملاصدرا رسیدهایم. در یک نظریه صدرا از الهیاتی آفاقیـانفسی، عالمگرا، و نسبتاً دیگریگرا حمایت میکند و در نظریه دیگر، یک الهیات انفسی، انسانگرا و خودیگرای خالص را تأیید میکند. این دو نظریه، بهرغم برخی اشتراکات جزیی، در اساس با هم اختلاف دارند و ناسازگارند. آیا تنها یکی از این دو نظریه، نظریه نهایی ملاصدراست؟ و اگر چنین است، کدامیک؟ ما در آثار صدرا پاسخی قاطع و صریح برای این سؤالات نمییابیم، مگر آنکه با تکیه بر مطالبی مثل آنچه در جلد اول اسفار گفته است، نظریه دوم را نظریه نهایی و شخصی او بدانیم. اما روشن است که نظریه دوم، قبل از ملاصدرا و توسط عارفان محیالدینی مطرح شده و نظریه جدیدی نیست.
فلسفه ملاصدرا
محمدرضا شمشیری؛ زهرا علافچیان
دوره 8، شماره 2 ، شهریور 1399، ، صفحه 177-191
چکیده
«سعادت» همواره و از دیرباز مطمح نظر آدمیان بهطور عام و اندیشمندان بهطور خاص بوده است و از چیستی، چگونگی، مبانی، راههای کسب، جلب و حفظ آن پرسش کردهاند. جستار حاضر بهشیوه تحلیلی ـ استنباطی دیدگاه دو فیلسوف همعصر یکدیگر در حوزه تفکر اسلامی و فلسفه غرب، صدرالمتألهین و اسپینوزا، در اینباره را به بحث گذاشته است. هدف از این ...
بیشتر
«سعادت» همواره و از دیرباز مطمح نظر آدمیان بهطور عام و اندیشمندان بهطور خاص بوده است و از چیستی، چگونگی، مبانی، راههای کسب، جلب و حفظ آن پرسش کردهاند. جستار حاضر بهشیوه تحلیلی ـ استنباطی دیدگاه دو فیلسوف همعصر یکدیگر در حوزه تفکر اسلامی و فلسفه غرب، صدرالمتألهین و اسپینوزا، در اینباره را به بحث گذاشته است. هدف از این مقابله و تطبیق، ضمن بیان مبادی و مقاصد این دو شخصیت درباره سعادت، توجه به مبانی فکری هر یک و تشریح نقاط اشتراک آنهاست. ملاصدرا و اسپینوزا، هر دو، معقتدند سعادت اکتسابی و تدریجیالحصول است، ارزش لنفسه دارد و از سنخ ادراک است. اختلاف ایشان در مفهوم معرفت شهودی، سعادت عقلانی و وحدت وجود است. نتیجه آنکه، جامعیت، انسجام و استحکام در تفکر صدرا بهدلیل اینکه نگرش او در بستر وحی و عقلانیت مبتنی بر وحی شکل گرفته کاملاً مشهود است، حال آنکه اسپینوزا سعادت را از دریچه عقلانیت صرف و خودبنیاد نگریسته است. در نگرش صدرایی، دامنه بحث از سعادت نه فقط دنیا، که آخرت را نیز در بر میگیرد.
فلسفه ملاصدرا
مهدی لاجوردی؛ مرتضی حاجی حسینی
دوره 8، شماره 2 ، شهریور 1399، ، صفحه 193-201
چکیده
از نظریة علم حصولی که معتقد است هنگام علم به اشیاء صورتی از آنها نزد ذهن حاضر میشود، دو قسم تفسیر ارائه شده است که با عناوین نظریة شبح و عینیت ماهوی شناخته میشوند. بر نظریة عینیت ماهوی، اشکالاتی وارد شده که ذیل مبحث اشکالات وجود ذهنی بحث شدهاند. علیرغم اینکه ملاصدرا معتقد است اشکالات وجود ذهنی صرفاً نظریة عینیت ماهوی را هدف ...
بیشتر
از نظریة علم حصولی که معتقد است هنگام علم به اشیاء صورتی از آنها نزد ذهن حاضر میشود، دو قسم تفسیر ارائه شده است که با عناوین نظریة شبح و عینیت ماهوی شناخته میشوند. بر نظریة عینیت ماهوی، اشکالاتی وارد شده که ذیل مبحث اشکالات وجود ذهنی بحث شدهاند. علیرغم اینکه ملاصدرا معتقد است اشکالات وجود ذهنی صرفاً نظریة عینیت ماهوی را هدف گرفته است، شیخ اشراق معتقد است دستکم اشکال «کلی بودن جزئی» بر اصل نظریة علم حصولی و در نتیجه نظریة شبح وارد است. به نظر میرسد نظریة تمایز حملین ملاصدرا که در پاسخ به اشکال «جزئی بودن کلی» مطرح شده، برگرفته از راهحل شیخ اشراق در پاسخ به این اشکال باشد. اما این پاسخ خود با مشکل مواجه است، چراکه لازمة آن یا پذیرش صفات ذاتی متضاد برای صورت ذهنی است یا قائل شدن به وجود ماهیتی مبهم برای آن. قبول نظریة شبح از سوی شیخ اشراق با اشکال عدم وضوح و غیر قابل تصور بودن مثال و شبح برای شیء خارجی مواجه است و نظریة عینیت ماهوی ملاصدرا نیز صرفاً ادعایی اثبات نشده است.
فلسفه ملاصدرا
باقر حسین لو
چکیده
مطابق اصول و مبانی نظریۀ وحدت تشکیکی وجود، از آنجایی که در این نظریه وجود امری اصیلِ حقیقی است و در این وجودِ اصیلِ حقیقی، تشکیک راه دارد، سلسله مراتبی از وجودها (موجودات)، تحقق دارند که وجودِ آنها همگی اصیل و حقیقی است. از اینرو، سؤال اساسی این است که این نظریه با چه نارساییهایی روبرو است؟ آیا بر بنیاد اصول نظریۀ وحدت تشکیکی وجود، ...
بیشتر
مطابق اصول و مبانی نظریۀ وحدت تشکیکی وجود، از آنجایی که در این نظریه وجود امری اصیلِ حقیقی است و در این وجودِ اصیلِ حقیقی، تشکیک راه دارد، سلسله مراتبی از وجودها (موجودات)، تحقق دارند که وجودِ آنها همگی اصیل و حقیقی است. از اینرو، سؤال اساسی این است که این نظریه با چه نارساییهایی روبرو است؟ آیا بر بنیاد اصول نظریۀ وحدت تشکیکی وجود، میتوان این نارساییها را برطرف کرد؟ از آنجا که این دستگاه فلسفی در تبیینِ تشکیک انواع، تشکیک عرضی، مطلقیت ذات حق تبارک و تعالی، اتصافِ تمامی مراتب وجود به اوصاف کمالی وجودی و تقسیم وجود به ثابت و سیال، ناتوان است، با نارساییهایی روبروست که این نظریه را دچار چالش کرده است. البته نارساییهای نظریۀ وحدت تشکیکی وجود، تنها با تأویل و تبیین آن به نظریۀ وحدت شخصی وجود، قابل رفع نیست. درنتیجه، با عدول از این نظریه، جایگزین کردنِ نظریۀ وحدت شخصی وجود، تبیین فلسفی آن، بازسازی مفاهیم فلسفی در پرتو این نظریه و طراحی دستگاه فلسفی نوین، میتوان این نارساییها را برطرف نمود. شاید به همین دلیل بود که ملاصدرا نیز در اواخر جلد دوم اسفار و ایقاظ النائمین، با عدول از نظریۀ وحدت تشکیکی، نظریۀ وحدت شخصیۀ وجود را مطرح کرد اما نتوانست آن را کامل کند. تحقیق حاضر میتواند گامی کوچک در جهت آغاز این اقدام بزرگ باشد.
محمدجعفر جامه بزرگی؛ محمد جعفر حیدری
چکیده
یکی از مسائل فلسفۀ اسلامی که نتیجه برخی مباحثات و منازعات عقیدتی مشارب فکری در میان اندیشمندان کلام اسلامی بوده و دامنه آن مباحث هستیشناختی فیلسوفان را نیز درگیر خود نمود، مسألۀ «شیئیت معدوم» و اصولاً تمایز یا عدم تمایز میان موجود و شیء است. معتزله با انگیزۀ تصحیح علم ازلی الهی به ممکنات و برداشت نادرست از آموزههای افلاطونیـارسطویی، ...
بیشتر
یکی از مسائل فلسفۀ اسلامی که نتیجه برخی مباحثات و منازعات عقیدتی مشارب فکری در میان اندیشمندان کلام اسلامی بوده و دامنه آن مباحث هستیشناختی فیلسوفان را نیز درگیر خود نمود، مسألۀ «شیئیت معدوم» و اصولاً تمایز یا عدم تمایز میان موجود و شیء است. معتزله با انگیزۀ تصحیح علم ازلی الهی به ممکنات و برداشت نادرست از آموزههای افلاطونیـارسطویی، قائل بر شیئیت معدوم شدند. فارغ از بررسی ادله مثبتین و منکرین، نگاه تحلیلی و تاریخی به این مسئله نشان از شکاف و اختلاف هستیشناختی نه پیرامون الفاظ بلکه در شناخت مبادی تصوری این معانی در میان معتزله، عرفا و فیلسوفان دارد، از اینرو میتوان گفت موضوع این دو مفهوم هم بهلحاظ ساختار و هم بهلحاظ محتوا اختلاف زیادی دارند. این مقاله نشان میدهد که غفلت از حقیقت وجود، اصالت وجود و نگاه ماهوی به هستی ـ هستی مملو از اشیاء متباین و منفک از هم ـ منشأ ایجاد دو نگرش متفاوت معتزله و فلاسفه به مسئله معدوم، زیادت وجود بر ماهیت، نوع رابطه وجود و ماهیت و همچنین علم و فاعلیت الهی در ارتباط با ممکنات شده است.
فلسفه ملاصدرا
یدالله دادجو؛ امیررضا وارث
چکیده
انسان همواره در پی یافتن مسیر سعادت و کشف حقیقت خویشتن است. او مسیرهایی را از درون و برون نفس برای رسیدن به حقیقت میکاود و استواری و قطعیت آنها را با یکدیگر میسنجد. یکی از آن مسیرها، طریق معرفت نفس نام دارد. این مسیر که در واقع همان سیر انفسی است، بوسیله شناختن نفس، انسان را بهسوی حق تعالی هدایت میکند. غزالی معرفت نفس را کلید ...
بیشتر
انسان همواره در پی یافتن مسیر سعادت و کشف حقیقت خویشتن است. او مسیرهایی را از درون و برون نفس برای رسیدن به حقیقت میکاود و استواری و قطعیت آنها را با یکدیگر میسنجد. یکی از آن مسیرها، طریق معرفت نفس نام دارد. این مسیر که در واقع همان سیر انفسی است، بوسیله شناختن نفس، انسان را بهسوی حق تعالی هدایت میکند. غزالی معرفت نفس را کلید شناخت خداوند دانسته و معتقد است شناختن فرشتگان، جهان آخرت و همه معارف از این طریق میسر میگردد. او نحوه شناخت را با استفاده از قوای ادراکیِ نفس توضیح میدهد. وی بر این باور است که انسان با عبور از اشتغالات دنیایی قادر است به عالَم عقلی تبدیل گردد که شامل همه معقولات است. غزالی ادراک حقیقت و رسیدن به عشق الهی را سعادت انسان معرفی میکند. از منظر ملاصدرا معرفت نفس فصلالخطاب معارف است و ثابت میکند که همه مراتبِ ادراکی، نفسانی و مجرد هستند، به طوری که با یک حرکت پیوسته استعدادهای قوای ادراکی انسان به فعلیت رسیده و قوه ادراکی قویتر در او پدید میآید. بدین ترتیب انسان با رفع کدورتهای حاصل از اشتغالات نفسانی به کمال ویژه خود که اتحاد با عقل فعال است میرسد و به درجهای ارتقا مییابد که موجودات، اجزای ذاتش میشوند و نیرویش در همه آنها ساری و وجودش غایت همه مخلوقات میگردد وسرانجام به مقام قرب الهی میرسد.
فلسفه ملاصدرا
زهره زارعی؛ امیر شیرزاد
چکیده
علم و مباحث پیرامون آن در جایجای آثار سهروردی بهطور پراکنده مطرح شده که تبیین نظر نهایی وی را دشوار ساخته است. بهمنظور استقصاء و بازکاوی اجزای نظریه وی، این اقوال و آراء پراکنده در دو جزء سنتزدایی و نظریۀ اشراقی بازسازی شده است. در جزء سنتزدایی به نقد مشائیان پرداخته و بر نظریههای مختلف علم، به خصوص علم بهواسطه ...
بیشتر
علم و مباحث پیرامون آن در جایجای آثار سهروردی بهطور پراکنده مطرح شده که تبیین نظر نهایی وی را دشوار ساخته است. بهمنظور استقصاء و بازکاوی اجزای نظریه وی، این اقوال و آراء پراکنده در دو جزء سنتزدایی و نظریۀ اشراقی بازسازی شده است. در جزء سنتزدایی به نقد مشائیان پرداخته و بر نظریههای مختلف علم، به خصوص علم بهواسطه تعریف، ادراک حسی، مفاهیم اولی یا مقدم بر تجربه انتقاد کرده و در نظریه اشراقی، ضمن ارجاع علم به بصر، نظریات مختلف درباره کیفیت ابصار همچون نظریۀ خروج شعاع و نظریه انطباع را نقل و نقد کرده و حقیقت ابصار را اضافه اشراقی و حقیقت علم را حضور و ظهور اشیاء دانسته است. در نوشتار حاضر ضمن استقرای آراء و بازکاوی اجزای نظریه سهروردی درباره علم، به طرح و تبیین نقدهای ملاصدرا بر آن و تحلیل و بررسی موارد اختلاف آنها پرداخته میشود.
فلسفه ملاصدرا
محمد سالاری؛ جهانگیر مسعودی؛ عباس جوارشکیان
چکیده
نفس انسان با جهان خارج در تعامل است و بر آن تاثیر می گذارد و هرچه نفس قویترشود، دایره تأثیر آن بر جهان بیرون توسعه و گسترش می یابد . همین نکته مبنای اصلی تحلیل ما در بحث منشاء سحر بشمار می آید.براین اساس سوال اصلی تحقیق اینست که دیدگاه ابن سینا و مکتب صدرا درباره منشاء سِحر چیست؟ البته علاوه براین از آموزه های دینی نیز برای حل مساله مدد ...
بیشتر
نفس انسان با جهان خارج در تعامل است و بر آن تاثیر می گذارد و هرچه نفس قویترشود، دایره تأثیر آن بر جهان بیرون توسعه و گسترش می یابد . همین نکته مبنای اصلی تحلیل ما در بحث منشاء سحر بشمار می آید.براین اساس سوال اصلی تحقیق اینست که دیدگاه ابن سینا و مکتب صدرا درباره منشاء سِحر چیست؟ البته علاوه براین از آموزه های دینی نیز برای حل مساله مدد خواهیم گرفت تا اینکه به پاسخ علمی و تحقیقی منشاء و ماهیت سحر دست یافته و با استناد به منابع مذکور آن را اثبات نماییم که منشاء و فاعل سحر کیست یا چیست؟ روش تحقیق دراین مقاله توصیفی تحلیلی می باشد که درصدد است بیان کند که انجام کارها و امور خارق العاده به سبب و میزان قوت اراده نفس مربوط می شود و تأثیر آن از قانون سببیت وعلت و معلول است و قدرت روحی بعضی انسان ها عامل و منشاء بوجود آمدن کارهای فوق العاده و یا خارق العاده مانند سحر می باشد.
فلسفه ملاصدرا
مجید شمس آبادی حسینی؛ محمدکاظم فرقانی
چکیده
ملاصدرا نفس را بهعنوان امری مجرد اثبات میکند، اما اینگونه نیست که امری متمایز از بدن باشد و دوگانهانگاری جوهری لازم بیاید؛ یعنی اثبات نفس یا قوای آن مانند خیال، هویت انسان را دوگانه نمیکند بلکه حتی فرض تجرد نفس با وحدت نفس و بدن نیز سازگار خواهد بود. ملاصدرا حقیقت انسان را اینگونه نیز نمیبیند که جوهری مادی است که از دو ...
بیشتر
ملاصدرا نفس را بهعنوان امری مجرد اثبات میکند، اما اینگونه نیست که امری متمایز از بدن باشد و دوگانهانگاری جوهری لازم بیاید؛ یعنی اثبات نفس یا قوای آن مانند خیال، هویت انسان را دوگانه نمیکند بلکه حتی فرض تجرد نفس با وحدت نفس و بدن نیز سازگار خواهد بود. ملاصدرا حقیقت انسان را اینگونه نیز نمیبیند که جوهری مادی است که از دو ویژگی حالات ذهنی و حالات بدن برخوردار است. حال این پرسش مطرح میگردد که با توجه به نظریات فلسفه ذهن، نظریۀ ملاصدرا در باب نفس، دوگانهانگاری جوهری است یا اینهمانی نفس و بدن یا دوگانهانگاری ویژگیها؟ اساساً آیا میتوان آن را در این نظریات موجود گنجاند؟ و چه نسبتی با این نظریات دارد؟ ملاصدرا نفس را جوهری واحد میداند که در مرتبۀ نازلتر ظاهر شده است و در این مرتبۀ نازل همان قوا است. واکاوی نفسشناسی صدرایی جایگاه نظریۀ وی در میان نظریات فلسفۀ ذهن و تمایز آن را با نظریات مشابه ـ مانند نظریۀ دوگانهانگاری جوهری، دوگانهانگاری ویژگی و تئوری اینهمانی ذهن و بدن ـ روشن میسازد. از نظریۀ ملاصدرا میتوان با عنوان دوگانهانگاری مرتبهای تعبیر کرد. در نوشتار حاضر این نوع دوگانهانگاری تبیین و تمایزش از تقریرهای گوناگون دوگانهانگاری جوهری و دوگانهانگاری ویژگی و اینهمانی ذهن و بدن مشخص شده است تا جایگاهش در میان نظریات موجود دربارۀ نفس روشن گردد.
فلسفه ملاصدرا
راحله بطلانی اصفهانی؛ مجید صادقی حسن آبادی؛ جعفر شانظری؛ علی ارشد ریاحی
چکیده
هبوط انسان از مهمترین مسائل حوزۀ انسانشناسی در دینپژوهی و مطالعات فلسفی است که نه تنها به تبیین ماهیت نفس، بلکه به چگونگی و نحوۀ پیدایش آن اشاره دارد. اگر چه در بعضی از آیات قرآن و روایات متعدد، هبوط بهوضوح مطرح شده، اما در آثار فلسفی ملاصدرا آمیخته با بحث حدوث نفس توصیف گردیده است. بههمین دلیل، نوشتار حاضر بر آن است که به واکاوی ...
بیشتر
هبوط انسان از مهمترین مسائل حوزۀ انسانشناسی در دینپژوهی و مطالعات فلسفی است که نه تنها به تبیین ماهیت نفس، بلکه به چگونگی و نحوۀ پیدایش آن اشاره دارد. اگر چه در بعضی از آیات قرآن و روایات متعدد، هبوط بهوضوح مطرح شده، اما در آثار فلسفی ملاصدرا آمیخته با بحث حدوث نفس توصیف گردیده است. بههمین دلیل، نوشتار حاضر بر آن است که به واکاوی مسئلۀ هبوط در نظام فلسفی صدرالمتألهین و برخی از آیات و روایات مربوطه بپردازد و تصویری از هویت و چیستی هبوط از منظر دینی و فلسفی ارائه نماید. این پژوهش با رویکردی مسئلهمحور، به تبیین نظریۀ جسمانیۀ الحدوث و روحانیۀ البقا بودن نفس انسانی پرداخته و این ادعا را اثبات میکند که در نگرش صدرایی نسبت «حدوث» و «هبوط» نه از نوع تقابل و تعارض و نه از سنخ تمایز و تغایر، بلکه بهگونهای سازگار و سازوار است. ما میکوشیم با تمایز قائل شدن میان رویکرد فلسفی، عرفانی و تفسیری صدرالمتألهین از اطوار نفس انسان و شناخت صحیح مقام روح و نفس، جایگاه وجودی انسان در دایرۀ هستی را مورد کنکاش قرار دهیم و با رهیافتی فلسفی، از ابعاد وجودشناختی هبوط انسان، متناسب با دیدگاه خاص ملاصدرا در نحوۀ تحقق انسان، تفسیری عقلانی عرضه نماییم.
فلسفه ملاصدرا
جواد پارسایی؛ حسین غفاری
چکیده
بحثهای هستیشناختی علم و ادراک یکی از مسائل مهمی است که فلاسفه و دانشمندان دربارۀ آن اظهار نظر کردهاند. در بین فلاسفۀ اسلامی، ابنسینا و ملاصدرا بهتفصیل به مسئلۀ علم و ادراک پرداختهاند. از نظر این دو حکیم، علم حصولی به حسی، خیالی، وهمی و عقلی تقسیم میشود. ابنسینا و ملاصدرا، ادراکات عقلی را مجرد از ماده میدانند اما در مورد ...
بیشتر
بحثهای هستیشناختی علم و ادراک یکی از مسائل مهمی است که فلاسفه و دانشمندان دربارۀ آن اظهار نظر کردهاند. در بین فلاسفۀ اسلامی، ابنسینا و ملاصدرا بهتفصیل به مسئلۀ علم و ادراک پرداختهاند. از نظر این دو حکیم، علم حصولی به حسی، خیالی، وهمی و عقلی تقسیم میشود. ابنسینا و ملاصدرا، ادراکات عقلی را مجرد از ماده میدانند اما در مورد مجرد یا مادی بودن ادراکات جزئی (حسی، خیالی و وهمی) اختلاف نظر دارند. ابنسینا ادراکات جزئی را منطبع در مغز و ماده میداند اما ملاصدرا قائل به تجرد همۀ ادراکات است. در این نوشتار ابتدا توضیحاتی در مورد تعریف علم و مراتب ادراک داده شده است، سپس ادلۀ ابنسینا در مورد مادی بودن ادراکات جزئی مورد نقد و بررسی قرار گرفته و مشخص شده که این ادله سینا قابل مناقشهاند و دیدگاه ابنسینا در مورد مادی بودن ادراکات جزئی قابل پذیرش نیست. در ادامه به بررسی ادلۀ ملاصدرا بر تجرد ادراکات جزئی پرداخته شده است.
فلسفه ملاصدرا
زهره زمانی؛ فتحعلی اکبری
چکیده
در رویکرد منطقی به مسئلۀ خلود اهل عذاب در جهان دیگر، پرسشهای زیادی در ذهن بشر وجود دارد که در حوزۀ فلسفه، تعارضاتی میان دیدگاههای اندیشمندان بهدنبال داشته است. فیلسوفان خدا را قادر مطلق، خیرخواه مطلق و دارای رحمت گسترده شناخته و از طرفی، بینیاز از هر چیزی، از جمله اطاعت بندگان میدانند و معتقدند هیچ امری نمیتواند به وی ضرری ...
بیشتر
در رویکرد منطقی به مسئلۀ خلود اهل عذاب در جهان دیگر، پرسشهای زیادی در ذهن بشر وجود دارد که در حوزۀ فلسفه، تعارضاتی میان دیدگاههای اندیشمندان بهدنبال داشته است. فیلسوفان خدا را قادر مطلق، خیرخواه مطلق و دارای رحمت گسترده شناخته و از طرفی، بینیاز از هر چیزی، از جمله اطاعت بندگان میدانند و معتقدند هیچ امری نمیتواند به وی ضرری برساند، از جمله معصیت گناهکاران. پس علت آنکه خداوند بندگان گناهکار را عذاب میکند چیست؟ آگوستین در مورد سرنوشت اجسامی که در رنج ابدی بهسر خواهند برد بحث میکند و معتقد است باور به رنج ابدی جسمانی از سعادت ابدی انسانها سختتر است. بر همین اساس ابتدا دربارۀ کسانی که به عذاب ابدی محکوم شدهاند صحبت میکند. بهنظر میرسد دیدگاه ملاصدرا در اینباره تا حدودی دچار ناسازگاری است. او از یک طرف، بر اساس آیات قرآن معتقد به خلود اهل عذاب است و از طرف دیگر، بر اساس اصول فلسفی این دیدگاه را نفی میکند. این مقاله به توصیف و تحلیل دیدگاه دو اندیشمند جهان اسلام و مسیحیت دربارۀ مسئلۀ خلود اهل عذاب پرداخته است.