فلسفه ملاصدرا
حسین خدادادی؛ غلامحسین خدری؛ افلاطون صادقی؛ مهین رضائی
چکیده
یکی از مباحث مهمی که اندیشمندانِ حوزه فلسفه دین را به اندیشه و تأمل واداشته است، بحث واقعی بودن و به عبارت علمیتر، عینیت «متعالی» است. واقعی بودن بدین معنا که متعالی، حقیقتی مستقل از ذهن دارد. این مسئله در تجربه دینی، با عنوان ذاتگرایی طرح شده است که در برابر آن، اندیشه ساختگرایی مطرح میشود. نورمن گیسلر و علامه طباطبایی ...
بیشتر
یکی از مباحث مهمی که اندیشمندانِ حوزه فلسفه دین را به اندیشه و تأمل واداشته است، بحث واقعی بودن و به عبارت علمیتر، عینیت «متعالی» است. واقعی بودن بدین معنا که متعالی، حقیقتی مستقل از ذهن دارد. این مسئله در تجربه دینی، با عنوان ذاتگرایی طرح شده است که در برابر آن، اندیشه ساختگرایی مطرح میشود. نورمن گیسلر و علامه طباطبایی دو اندیشمند با رویکرد ذاتگرایانه هستند که تلاش کردهاند تا با براهین خود، عینیت امر متعالی را به اثبات برسانند. مقایسه تطبیقی این دو اندیشه که امری بدیع است، موضوع این نوشتار است که وجوه تمایز و تشابه آن مورد تبیین قرار گرفته است. علامه از واژه «وجود متعالی» و گیسلر از واژه «امر متعالی» استفاده کردهاند. در مبنای گیسلر، جمع عقل فلسفی و تجربه دینی و در اندیشه علامه عقلگرایی اعتدالی مشاهده میشود. روش گیسلر تجربی و فلسفی و روش علامه گسترده و مشتمل بر روش فلسفی، جهانشناختی، شهودی- عرفانی و وحیانی است. نتیجه چنین تطبیقی، این است که مبانی و روش و مفاهیم در دو اندیشه متمایز هستند، اما در نتیجه، بیان مشابهی (عینیت خداوند) ارائه شده است. بنابراین، به فرضیه نهایی رسیدیم که حاصل جمع دو اندیشه است و بر اساس آن با تمایز مراتب «تحقیقپذیری» و «فرایند تعالی»، رویکرد علامه در امر «تحقیقپذیری» و رویکرد نورمن در «فرایند تعالی» ترجیح داده شده است.
حسین رحمانی تیر کلائی؛ سید محمد علی سجادیان؛ محمدصادق جمشیدی راد؛ سیدحسین بطحایی
چکیده
کراوس معتقد به خلق هوشمندانه و خودبهخودی جهان از عدم است و آغاز جهان را از یک انفجار بزرگ میداند که دائم در حال گسترش است؛ یعنی بیانتهایی زمانی و مکانی. در نتیجه، تسلسل در نزد وی امکانپذیر است. بنابراین وی بر ادعای الهیدانان که علت اول را به وسیله قاعده «تسلسل» اثبات میکنند، ایراد میگیرد و میگوید اگر یک موجود ...
بیشتر
کراوس معتقد به خلق هوشمندانه و خودبهخودی جهان از عدم است و آغاز جهان را از یک انفجار بزرگ میداند که دائم در حال گسترش است؛ یعنی بیانتهایی زمانی و مکانی. در نتیجه، تسلسل در نزد وی امکانپذیر است. بنابراین وی بر ادعای الهیدانان که علت اول را به وسیله قاعده «تسلسل» اثبات میکنند، ایراد میگیرد و میگوید اگر یک موجود فراطبیعی که خارج از نظام طبیعت است را در نظر بگیریم منجر به این میشود که یکی را باید مقدم و دیگری را مؤخر قرار دهیم؛ زیرا سلسله علل باید جایی ختم شود. بنابراین، وی معتقد به تسلسل اینجهانی و درون طبیعت است. پژوهش حاضر با روش توصیفی و تحلیل محتوا، اندیشه کراوس را بر مبنای اندیشه علامه به نقد میکشد. علامه معتقد است کل این جهان مانند بدن انسان با کلیه اعضایش یک واحد شخصی است و از سلسله علتها و معلولها تشکیل شده که بر روی هم علتی میخواهد. وی با تلفیقی از دو برهان حدوث، وجوب و امکان برهان متمایزی را تقریر کرده است و ادعا میکند جهان با توجه به حرکت جوهری ذاتی، دائما در حال حدوث است و چون مجموعاً یک وجود خارجی است، به عنوان یک واحد حادث، نیازمند به علت است؛ در صورتی که کسی حرکت جوهری جهان را منکر شود، امکان ذاتی آن انکارناپذیر است؛ زیرا جهان دارای ماهیت است و لازمه ماهیت، امکان ذاتی است. بنابراین، هر ممکنی نیازمند به علت است. در نتیجه، این جهان نیاز به علت اول است که از طریق قاعده تسلسل اثبات میشود.
میکائیل نوروزی؛ علیرضا افضلی؛ مهدی سپهری
چکیده
خطمشی گذاری جهت تغییر رفتار انسانها در حوزههای مختلف بهداشت، آموزش، محیط زیست، اقتصادی، فرهنگی و... از دغدغههای اصلی خطمشیگذاران در سطح جامعه است. از اینرو به طور کلی سه رویکرد جهت نیل به این امر پیش گرفته میشود؛ رویکردهای قانونی، آموزشی و رفتاری. در این بین عمدتاً دو رویکرد قانونی و آموزشی به کار گرفته میشود ...
بیشتر
خطمشی گذاری جهت تغییر رفتار انسانها در حوزههای مختلف بهداشت، آموزش، محیط زیست، اقتصادی، فرهنگی و... از دغدغههای اصلی خطمشیگذاران در سطح جامعه است. از اینرو به طور کلی سه رویکرد جهت نیل به این امر پیش گرفته میشود؛ رویکردهای قانونی، آموزشی و رفتاری. در این بین عمدتاً دو رویکرد قانونی و آموزشی به کار گرفته میشود و رویکرد رفتاری در امر سیاستگذاری مغفول است. در این راستا مدلهای رفتاری گوناگونی توسط اندیشمندان غربی و اسلامی جهت تبیین رفتار انسان ارائه شده است. در این مقاله مدل رفتاری انسان از منظر حکمت اسلامی و براساس اندیشههای علامه طباطبایی تبیین شده است. به عبارت دیگر، سعی شده با مرور اندیشههای علامه طباطبایی فهرستی از عوامل مؤثر بر رفتار انسان تهیه شود و بر اساس آنها مدلی ارائه شود. مسئله اصلی این پژوهش، پرسش از عوامل مؤثر بر رفتار انسان در قالب یک مدل مفهومی از منظر علامه طباطبایی است. مطابق مدل نهایی عوامل بیرونیِ محیطی (معماری و جغرافیا) و اجتماعی (عادات و هنجارهای اجتماعی) در کنار عوامل درونی مانند ملکات نفس، مزاج، قوای نفس، وراثت بر ادراکات انسان اثرگذار است و تمام ادراکات و عوامل آن نیز ذیل سیطرۀ توجه نفس، منجر به اراده و صدور فعل میشوند. در پایان مقاله بهعنوان نمونه به برخی از دلالتهای آن در تبیین رفتار عموم افراد و خطمشیگذاری عمومی اشاره شده است.
فلسفه ملاصدرا
لیلا روستایی پاتپه؛ محمد محمد رضایی
چکیده
پژوهشهای معاصر در فلسفه دین عمیقا از مسائلی که آفریده ی کاربردهای متمایز زبان دینی می باشد متاثر گردیده است.لذا زبان مقوله ای بسیار مهم وتاثیر گذار در حوزه معرفت دینی است.چرا که امروزه در حوزه دین شناسی،پرسش های تازه بسیاری در باب امهات مسایل دینی ،معرفت دینی وزبان پیش روی ما قرار گرفته است.ازجمله اینکه دین چیست وغایت آن کدام است؟آیا ...
بیشتر
پژوهشهای معاصر در فلسفه دین عمیقا از مسائلی که آفریده ی کاربردهای متمایز زبان دینی می باشد متاثر گردیده است.لذا زبان مقوله ای بسیار مهم وتاثیر گذار در حوزه معرفت دینی است.چرا که امروزه در حوزه دین شناسی،پرسش های تازه بسیاری در باب امهات مسایل دینی ،معرفت دینی وزبان پیش روی ما قرار گرفته است.ازجمله اینکه دین چیست وغایت آن کدام است؟آیا کشف وفهم دین ممکن است ؟ودر این راستا چه قواعد وضوابطی باید در نظر گرفت ؟تفکیک سره از ناسره در معرفت دینی چگونه ممکن است؟مقاله حاضر در پی آن است که چگونگی شناخت گزاره های دینی ومیزان تاثیر پذیری این شناخت از مقوله «زبان»را از نگاه علامه محمد حسین طباطبایی وسن توماس آکوئیناس مورد بررسی قرار دهد.آنچه مد نظر است شناخت آن دسته از مبانی معرفت شناختی که محدوده برداشت های متعدد از متون دینی را مشخص میکند ودستیابی به پاسخهای منطقی ومستند در جهت چگونگی پاسخگویی وشیوه ی انطباق قرآن کریم بر نیازهای متنوع ومتغیر انسانها در عصرهای گوناگون،می باشد.همچنین است بررسی نظریه «تمثیل»بعنوان تفکر مبنایی توماس آکوئیناس که این مبحث با توجه به نظریه خلقت در نزد آکوئیناس معنا می یابد.
فلسفه ملاصدرا
فرنگ قبادی؛ حسین هوشنگی؛ نوشین عبدی ساوجیان
چکیده
مفهوم عدم چگونه در ذهن شکل میگیرد؟ این پرسش مسئله اصلی این مقاله است. فیلسوفان نوصدرایی معاصر بیش از گذشتگان چگونگی شکلگیری این مفهوم را در قالب تحلیل منشأ حصول معقولات ثانیه فلسفی بررسی کردهاند. منظور از این فیلسوفان علاوه طباطبایی و شاگردان مبرز ایشان است. علامه طباطبایی حصول مفاهیم فلسفی را به دو روش میداند: علم حضوری و تحلیل ...
بیشتر
مفهوم عدم چگونه در ذهن شکل میگیرد؟ این پرسش مسئله اصلی این مقاله است. فیلسوفان نوصدرایی معاصر بیش از گذشتگان چگونگی شکلگیری این مفهوم را در قالب تحلیل منشأ حصول معقولات ثانیه فلسفی بررسی کردهاند. منظور از این فیلسوفان علاوه طباطبایی و شاگردان مبرز ایشان است. علامه طباطبایی حصول مفاهیم فلسفی را به دو روش میداند: علم حضوری و تحلیل حکم در قضایا. رابطه میان این دو خالی از ابهام نیست و علامه هر دو را به موازات هم مطرح کرده است. ظاهرا او راه دوم را بیشتر میپسندد، اما شاگردان او به علم حضوری عنایت بیشتری دارند. به همین دلیل آن را در پیش میگیرند و چگونگی حصول مفهوم عدم را از طریق علم حضوری واکاوی میکنند. اما بهنظر میرسد که تلاشهای آنان چندان هم موفق نیست و باید به سراغ راه دوم رفت. این راه علاوه بر اینکه تبیین بهتری از حصول مفهوم عدم بهدست میدهد، برای دیگر مفاهیم فلسفی نیز بیشتر بهکار میآید.
فلسفه ملاصدرا
علیرضا محمدزاده قبادلو؛ مسعود امید؛ محمدرضا عبدالله نژاد
چکیده
چکیدهوجود بحرانهای علمی هر عصر، متفکران را با چالشهای جدی مواجه میکند و هر متفکری بر اساس فهم از مسائل علمی و داشتههای علمی خود، به نوعی سعی در حل بحران و رساندن علم به ساحل امن یقین را دارد.وجود مسائل جدید و تعارضات در علم و دین و فلسفه، ایمانوئل کانت و علامه طباطبایی را بر آن داشت تا نگاه دوباره و جدیتری به این معضلات علمی و ...
بیشتر
چکیدهوجود بحرانهای علمی هر عصر، متفکران را با چالشهای جدی مواجه میکند و هر متفکری بر اساس فهم از مسائل علمی و داشتههای علمی خود، به نوعی سعی در حل بحران و رساندن علم به ساحل امن یقین را دارد.وجود مسائل جدید و تعارضات در علم و دین و فلسفه، ایمانوئل کانت و علامه طباطبایی را بر آن داشت تا نگاه دوباره و جدیتری به این معضلات علمی و سعی در حل بحرانهای موجود داشته باشند. و هر دو متفکر به نوعی جواب معضلات زمان خود را در رویارویی دوباره با متافیزیک دیدند. کانت با تصور و تعریفی که از متافیزیک سنتی داشت، متافیزیک موجود را نتوانست به عنوان یک علم یقین بخش قبول کند و متافیزیک سنتی را از لیست علوم پاک کرد.علامه بر عکس وی، با تصور و تعریفی که از متافیزیک سنتی داشت؛ متافیزیک را علمی یقینی پنداشت به طوری که یقینی بودن سایر علوم هم در سایه وجود و امکان تحقق متافیزیک میسر بود.در مقاله حاضر فلسفه متافیزیک از نگاه هر دو اندیشمند از جهات مختلف مثل تعریف متافیزیک سنتی و روش آن و همچنین کیفیت گزارههای آن و نسبتش با سایر علوم، بررسی خواهد تا روشن گردد چرا در قبال سوالات یکسان، هر کدام راه متفاوتی را پیمودند. و در نهایت به این نتیجه میرسد که متافیزیکی که به دست این دو متفکر رسیده از مبنا متفاوت بوده است، که باعث پیموده شدن دو راه متفاوت شده است.
فلسفه ملاصدرا
قاسمعلی کوچنانی؛ رحیم حسن زاده
چکیده
نظریۀ حدوث جسمانی و بقای روحانی نفس انسانی، از ابداعات جناب صدرالمتألهین بود. ایشان بر این اساس، مسائل فراوانی در حیطۀ قوس صعودی سیر انسانی را حل و فصل کرد و برای آنها تقریرهای عمیق فلسفی یافت. امّا دیدگاه او در تبیین روشن قوس نزولی انسان و مراحلی که دین از آن ها سخن گفته همچون عالم ذر، امتحان انسان پیش از ورود به طبیعت، مسألۀ هبوط و...، ...
بیشتر
نظریۀ حدوث جسمانی و بقای روحانی نفس انسانی، از ابداعات جناب صدرالمتألهین بود. ایشان بر این اساس، مسائل فراوانی در حیطۀ قوس صعودی سیر انسانی را حل و فصل کرد و برای آنها تقریرهای عمیق فلسفی یافت. امّا دیدگاه او در تبیین روشن قوس نزولی انسان و مراحلی که دین از آن ها سخن گفته همچون عالم ذر، امتحان انسان پیش از ورود به طبیعت، مسألۀ هبوط و...، توفیق چندانی نیافت. علامۀ طباطبایی، رحمة الله علیه، به عنوان فیلسوفی چیره بر حکمت صدرایی و مأنوس با آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت علیهم السلام، راهی نو پیش روی انسان شناسی فلسفی گشود. بر اساس تحلیل و تبیین بدیع ایشان که تمام انسان شناسی جناب صدرا بایستی بر اساس آن بازنگری و تدقیق گردد، هر موجودی، نفسی ملکوتی دارد که محور موجودیتش همان است و آنچه حدوث جسمانی دارد، در پرتوی این حقیقت، تحقق دارد. تبیین علامه، که این نوشتار متکفّل تبیین و تشریح آن است، هم عوالم وجودی انسان را به روشنی تبیین میکند، هم عهده دار تشریح قوس نزول انسان و احکام آن می شود و هم تبیین دقیق تری از قوس صعود ارائه می دهد.
محمد هادی عاشوری؛ سید محمد کاظم علوی
چکیده
مسئلۀ محرک تاریخ از جمله مباحث چندوجهی فلسفۀ تاریخ است که با مباحث دیگر آن درمیآمیزد. این مسئله در دیدگاه علامه طباطبایی با شناخت ادوار تاریخ گره خورده است. تاریخ مورد اشارۀ علامه، تاریخ انسان و ملتها است که در منظومۀ فکری وی به سه دورۀ بساطت و سادگی، وحدت ملتها و حس و ماده تقسیم میشود. فطرت بهمثابه محرک تاریخ در هر سه دوره نقش ...
بیشتر
مسئلۀ محرک تاریخ از جمله مباحث چندوجهی فلسفۀ تاریخ است که با مباحث دیگر آن درمیآمیزد. این مسئله در دیدگاه علامه طباطبایی با شناخت ادوار تاریخ گره خورده است. تاریخ مورد اشارۀ علامه، تاریخ انسان و ملتها است که در منظومۀ فکری وی به سه دورۀ بساطت و سادگی، وحدت ملتها و حس و ماده تقسیم میشود. فطرت بهمثابه محرک تاریخ در هر سه دوره نقش ایفا میکند. در دو دورۀ اول، فطرت خود را در قالب خاصیت استخدامگری نشان داد و با توجه به مجموع ویژگیهای این دو دوره، اصل استخدام برای حرکت جامعۀ بشری کافی بود. البته استخدام مانند دیگر اصول عقل عملی و دیگر گرایشهای فطری، در معرض انحراف و اشتباه بود که با پیشرفتهتر و پیچیدهتر شدن جوامع خود را نشان داد. بنابراین در دورۀ سوم حیات تاریخی بشر، لازم بود عامل دیگری نیز به کمک آن بیاید تا مسیر رو به کمال انسانیت متوقف نشود. این عامل وحی و دین است. وحی و دین هم باید مطابق با فطرت میبود وگرنه نمیتوانست نقشی در حرکت تاریخ داشته باشد.
فلسفه ملاصدرا
میکائیل جمال پور؛ مهدی آقاپور بیشک
دوره 6، شماره 2 ، خرداد 1397، ، صفحه 25-46
چکیده
نظریۀ ادراکات اعتباری طی چند دهۀ گذشته از سوی برخی شارحان، منتقدان و محققان از زوایای مختلف، مورد مطالعه قرار گرفته و البته باز هم جای پژوهشهای دیگر در اینباره خالی است. نوشتار حاضر بهدنبال طرح این مسئله و یافتن جواب آن است که علامه طباطبایی بر اساس تعریفی که از اعتباریات ارائه داده؛ بر دخالت و تأثیر قوۀ واهمه در شکلگیری اعتباریات ...
بیشتر
نظریۀ ادراکات اعتباری طی چند دهۀ گذشته از سوی برخی شارحان، منتقدان و محققان از زوایای مختلف، مورد مطالعه قرار گرفته و البته باز هم جای پژوهشهای دیگر در اینباره خالی است. نوشتار حاضر بهدنبال طرح این مسئله و یافتن جواب آن است که علامه طباطبایی بر اساس تعریفی که از اعتباریات ارائه داده؛ بر دخالت و تأثیر قوۀ واهمه در شکلگیری اعتباریات تأکید داشته و همچنین در رسالهها و کتابهای خویش به نقش قوۀ خیال در عمل اعتبارسازی تصریح کرده است. این پژوهش بر اساس کتب و آراء اندیشمندان مختلف، بهویژه علامه طباطبایی، بهدنبال تبیین جایگاه هستیشناسانه و معرفتشناسانۀ این دو نیرو و همچنین تعیین نقش آنها یا یکی از آندو در اعطای حکم یک شیء به شیء دیگر است. یافتههای تحقیق را بدینصورت میتوان بیان نمود: ۱. تکلیف جایگاه و کارکرد دو نیروی واهمه و خیال بهصورت روشن در آثار علامه مشخص نشده است. ۲. اگر به سیر اعتبارسازی ذهن انسان توجه شود، علاوه بر نقش قوای دیگر، نقش پیشین عقل در این زمینه غیرقابلانکار است. ۳. اگرچه اموری مانند استعاره و مجاز، اهم منابع الهامبخش علامه طباطبایی در طرح نظریۀ اعتباریات است، ولی این موضوعات در عین مشابهت با اعتباریات، با آنها تفاوت جوهری دارند. ۴. از مجموع این مطالب میتوان تعریفی از اندیشههای اعتباری ارائه کرد که به نظر نگارندگان کاملتر از تعاریف موجود در آثار علامه و سایر محققان است.
احسان رحیمی خورزوقی؛ مهدی سپهری
دوره 6، شماره 2 ، خرداد 1397، ، صفحه 87-105
چکیده
اهمیت نوع نگرش به انسان و ویژگی های اودر مطالعات علوم انسانی و اجتماعی تاحدی است که به عنوان مبنایی در کنار سایر مبانی چون هستی شناسی، معرفت شناسی و روش شناسی، ارکان نظریات آن حوزه را شکل داده است. هدف این پژوهش تبیین ابعاد و ویژگی های انسان مبتنی بر دیدگاه های علامه طباطبایی(ره) است. دراین تحقیق، غالب آثار فلسفی و تفسیری ایشان با روش ...
بیشتر
اهمیت نوع نگرش به انسان و ویژگی های اودر مطالعات علوم انسانی و اجتماعی تاحدی است که به عنوان مبنایی در کنار سایر مبانی چون هستی شناسی، معرفت شناسی و روش شناسی، ارکان نظریات آن حوزه را شکل داده است. هدف این پژوهش تبیین ابعاد و ویژگی های انسان مبتنی بر دیدگاه های علامه طباطبایی(ره) است. دراین تحقیق، غالب آثار فلسفی و تفسیری ایشان با روش تحلیل مضمون به عنوان روشی برای شناخت، تحلیل و گزارش الگوهای موجود در داده های کیفی بررسی شده اند. سپس گزاره های انسان شناسانه استنباط شده از مضامین حاصله، در قالب دو زاویه تحلیلی "وجودی" و "ماهوی: شامل سه بُعد «ویژگی های فی نفسه نوع انسان»، «ویژگی های نوع انسان با لحاظ حرکت استکمالی در سه ساحت نگرش، گرایش و رفتار» و «ویژگی های نوع انسان با لحاظ اثر حرکت استکمالی بر نفس»" ارائه شده است. چارچوب تحلیلی انسان شناسی حاصل شده از اندیشه های علامه طباطبایی(ره) که جنبه نوآورانه این تحقیق است، دارای قابلیت ممتازی جهت تعالی علوم انسانی و اجتماعی رایج می باشند.
فلسفه ملاصدرا
سید حسن بطحائی
دوره 6، شماره 1 ، آذر 1396، ، صفحه 41-51
چکیده
کیفیت بدن اخروی از مباحث مهم معاد جسمانی است. پرسش این است که آیا بدن محشور در آخرت، عنصری یا مثالی است و یا بهطور کلی با بدن دنیوی و مثالی تفاوت دارد؟ ملاصدرا بر اساس مبانی عقلی، از جمله اصالت وجود، تشکیک در وجود، تشخص وجود، حرکت جوهری و تجرد خیال، درصدد اثبات عینیت بدن اخروی و دنیوی برآمده است ولی آنچه موفق به اثبات آن شده است بدن ...
بیشتر
کیفیت بدن اخروی از مباحث مهم معاد جسمانی است. پرسش این است که آیا بدن محشور در آخرت، عنصری یا مثالی است و یا بهطور کلی با بدن دنیوی و مثالی تفاوت دارد؟ ملاصدرا بر اساس مبانی عقلی، از جمله اصالت وجود، تشکیک در وجود، تشخص وجود، حرکت جوهری و تجرد خیال، درصدد اثبات عینیت بدن اخروی و دنیوی برآمده است ولی آنچه موفق به اثبات آن شده است بدن اخروی به وجود ملکوتی مثالی است. علامه طباطبایی که خود پیرو حکمت متعالیه است، با استناد به برخی از دلایل وحیانی و مبانی عقلی، از جمله قاعدۀ حکم الامثال، تلازم نفس و بدن، تبعیت جسد از نفس و اصیل بودن نفس در هویت آدمی، معتقد است آنچه در قیامت برای پاداش کیفر ضروری است همانندی در انسان بودن است که با وجود نفس محقق میشود و لازم نیست بدن اخروی در همۀ اجزا و صفات، عین بدن دنیوی باشد. از اینرو بدن اخروی مثل بدن دنیوی است، اگرچه از نظر نفسانی، انسان محشور در قیامت عین انسان دنیوی است. پایبندی به مبانی حکمت متعالیه و استناد به دلایل نقلی از مشترکات این دو حکیم در تبیین بدن اخروی است ولی اعتماد بیشتر علامه به دلایل نقلی و حضور و تبعیت بدن از نفس در عالم آخرت، مطلبی است که دیدگاه علامه را از ملاصدرا متمایز میکند. در پژوهش حاضر این تمایز با توجه به آثار فلسفی و تفسیری این دوحکیم مورد تحلیل و نقد و ارزیابی قرار میگیرد.
نرگس نظرنژاد؛ زهرا ایزی
دوره 4، شماره 2 ، خرداد 1395، ، صفحه 169-185
چکیده
این مقاله با محوریت موضوع موانع معرفت حقیقی از دیدگاه فیلسوف مسلمان علامه طباطبایی(ره) تدوین شده است و به بررسی و تبیین نظر ایشان در باره معرفت حقیقی و عوامل بازدارنده آن میپردازد. در نظر علامه، معرفت نسبت به اسماء و صفات الهی، معرفت حقیقی، و مایه سعادت و کمالِ آدمی است. در نظام معرفت شناختی علامه، حقیقت علم، امری وجودی است که ...
بیشتر
این مقاله با محوریت موضوع موانع معرفت حقیقی از دیدگاه فیلسوف مسلمان علامه طباطبایی(ره) تدوین شده است و به بررسی و تبیین نظر ایشان در باره معرفت حقیقی و عوامل بازدارنده آن میپردازد. در نظر علامه، معرفت نسبت به اسماء و صفات الهی، معرفت حقیقی، و مایه سعادت و کمالِ آدمی است. در نظام معرفت شناختی علامه، حقیقت علم، امری وجودی است که از عالم بالا بر قلب (نفس) انسان افاضه شده است و انسان به میزان استعداد و آمادگیاش میتواند با عقل فعال متحد گردد و صورتهای عقلی را از آن کسب کند. جستجو در آثار علامه نشان میدهد موانعی چون انحراف از حکم عقل، طبیعتگرایی صرف، عقلگرایی صرف، جهل به سیر انفسی، عدم اعتدال قوای نفسانی، تصرفات شیطان از جمله موانع شناختی و غیرشناختی معرفت است که باعث عدم دریافت قابلیت لازم جهت کسب معرفت حقیقی میشود.
فلسفه ملاصدرا
فاطمه سلگی
دوره 4، شماره 1 ، آذر 1394، ، صفحه 55-68
چکیده
نظریۀ ادراکات اعتباری علامه طباطبایی (ره) که یکی از اندیشههای کانونی و محوری ایشان است همواره بهمنزلۀ نظریهای معرفتشناختی تحلیل و بررسی شده است، اما نگاهی جامع به آثار علامه طباطبایی (ره) جهت واکاوی موارد استفاده و بهرهبرداری از این نظریه از سوی ایشان، نشان میدهد که علامه به این نظریه نگاه وجودشناختی نیز داشته ...
بیشتر
نظریۀ ادراکات اعتباری علامه طباطبایی (ره) که یکی از اندیشههای کانونی و محوری ایشان است همواره بهمنزلۀ نظریهای معرفتشناختی تحلیل و بررسی شده است، اما نگاهی جامع به آثار علامه طباطبایی (ره) جهت واکاوی موارد استفاده و بهرهبرداری از این نظریه از سوی ایشان، نشان میدهد که علامه به این نظریه نگاه وجودشناختی نیز داشته است. از این زاویه، نشئۀ دنیا، نشئۀ اعتباریات است که مابین دو نشئۀ بدء و عود (قوس نزول و قوس صعود) قرار گرفته است و همچنانکه نسبت زندگی دنیا به عوالم قبل و بعد از آن، نسبت ظاهر به باطن است؛ به همین ترتیب نسبت اعتباریات به حقایق هم، نسبت ظاهر به باطن خواهد بود. از نظر علامه طباطبایی (ره) محصور و محدودشدن انسان به معانی وهمی و پنداریِ ظاهر حیات دنیا همان گرفتارشدن وی در خدعۀ اعتباریات و غفلت از حقیقت باطنیِ واقعی آنها خواهد بود.
محمدهادی امین ناجی؛ علی رضا دل افکار؛ محمدولی اسدی؛ محمدکاظم میرحسینی
دوره 4، شماره 1 ، آذر 1394، ، صفحه 141-155
چکیده
در قرآن آیات متعددی هست که مسئلة خلود بهشتیان و جهنمیان را گوشزد میکند، عدهای را سعادتمند و مخلّد در بهشت و متنعم از نعمتهای آن، و دستة دیگر را شقاوتمند و معذّب به انواع عذاب معرفی میکند. در این مقاله، سخن در معنای «خلود» در آیات 105 تا 108 هود متمرکز است و به واکاوی میزان و قلمرو آن از منظر ملاصدرا و علامه طباطبایی میپردازد؛ ...
بیشتر
در قرآن آیات متعددی هست که مسئلة خلود بهشتیان و جهنمیان را گوشزد میکند، عدهای را سعادتمند و مخلّد در بهشت و متنعم از نعمتهای آن، و دستة دیگر را شقاوتمند و معذّب به انواع عذاب معرفی میکند. در این مقاله، سخن در معنای «خلود» در آیات 105 تا 108 هود متمرکز است و به واکاوی میزان و قلمرو آن از منظر ملاصدرا و علامه طباطبایی میپردازد؛ در اینکه مراد از خلود چیست و آیا بین خلود اهل بهشت و جهنم تفاوتی هست یا نه؟ بین مفسران و متکلمان اختلاف نظر وجود دارد اکثراً آنها را یکی دانستهاند و به معنای بقا و جاودانگی اهل بهشت برای همیشه و ماندگاری اهل جهنم در جهنم به صورت دائمی و نامحدود میدانند. در این عرصه دیدگاه مفسر مطرح معاصر، علامه طباطبایی (ره)، و میزان هماهنگی بین نظر ایشان و ملاصدرا حائز اهمیت است. مسئله به روش تحلیل محتوا بر اساس دادهها و اطلاعات گردآوری شده است. از آنجا که قرآن در آیات هود خلود بهشتیان و جهنمیان را به دوام آسمانها و زمین معلق دانسته، ابتدا مراد از آسمان و زمین و میزان دوام آنها بررسی میشود و سپس مسئلة خلود مورد کنکاش و مداقه قرار میگیرد. بنا بر نتایج، عدهای آسمان و زمین را دنیایی، اما علامه و ملاصدرا اخروی میدانند، علامه خلود را دائمی، ملاصدرا آن را بسته به نوع عقیده، کمیت، کیفیت و موجبات عذاب میداند. آنچه حاصل شد اینکه قرآن طبق عدل الهی محدودیت خلود جهنمیان، و مطابق فضل الهی بقای اهل بهشت را بیان میکند.
فلسفه ملاصدرا
اسداله آژیر؛ معصومه سورنی
دوره 3، شماره 1 ، آذر 1393، ، صفحه 9-24
چکیده
بحث مفاهیم اعتباری یا معقول ثانی از مباحث محوری در فلسفة اسلامی است که تمرکز و تأکید شیخ اشراق بر آن، یک نقطة عطف محسوب میشود. علامه طباطبایی نیز بهعنوان نمایندة بارز حکمت صدرایی در دوران معاصر، به تبیین این بحث در چارچوب حکمت متعالیه پرداخته است. آرای دو حکیم، در ملاک تشخیص مفهوم اعتباری، تعریف و تقسیم مفاهیم اعتباری، نحوة وجود ...
بیشتر
بحث مفاهیم اعتباری یا معقول ثانی از مباحث محوری در فلسفة اسلامی است که تمرکز و تأکید شیخ اشراق بر آن، یک نقطة عطف محسوب میشود. علامه طباطبایی نیز بهعنوان نمایندة بارز حکمت صدرایی در دوران معاصر، به تبیین این بحث در چارچوب حکمت متعالیه پرداخته است. آرای دو حکیم، در ملاک تشخیص مفهوم اعتباری، تعریف و تقسیم مفاهیم اعتباری، نحوة وجود مفاهیم و معقولات ثانیه، ملاک صدق این مفاهیم و مصادیق آنها قابل مقایسهاند. ادعا در نوشتار حاضر بر آن است که اختلاف دو فیلسوف دربارة نحوة وجود معقولات ثانیة فلسفی، بیش از آنکه مربوط به دیدگاه آنان راجع به اصالت وجود یا ماهیت باشد، به اذعان یا عدم اذعان آنان به تمایز مفاهیم فلسفی از مفاهیم منطقی دارد. دیدگاههای علامه طباطبایی در مجموع بیانی دیگر از یافتههایی است که ملاصدرا در باب معقولات ثانیه بدان دست یافته بود. از این رو، صرفنظر از ابتکارات خود علامه، این پژوهش تطبیقی، به نوعی مقایسة میان فلسفة اشراقی و فلسفة صدرایی نیز محسوب میشود.
دوره 1، شماره 1 ، آذر 1391، ، صفحه 23-32
چکیده
علامه طباطبایی وجود انسان را مرکب از سه وجود متناظر با عوالم سهگانه جهان آفرینش میداند. از نظر او انسان توسط حواس با عالم محسوسات، توسط خیال با عالم خیال و توسط عقل با عالم عقل ارتباط برقرار میکند. در حالی که ملاصدرا عوالم ثلاثه را عقل، نفس و طبیعت میداند و در قوس صعود، عالم مثال را در پرتو نفس و اشتداد وجودی آن تبیین میکند. ...
بیشتر
علامه طباطبایی وجود انسان را مرکب از سه وجود متناظر با عوالم سهگانه جهان آفرینش میداند. از نظر او انسان توسط حواس با عالم محسوسات، توسط خیال با عالم خیال و توسط عقل با عالم عقل ارتباط برقرار میکند. در حالی که ملاصدرا عوالم ثلاثه را عقل، نفس و طبیعت میداند و در قوس صعود، عالم مثال را در پرتو نفس و اشتداد وجودی آن تبیین میکند. از نظر ملاصدرا عمل امری عرضی و تبعی است و آنچه باقی است نفس و ملکات نفسانی است و بدن مثالی که قیام صدوری به نفس دارد و بر اساس نیات و اعمال، توسط نفس انشاء شده است. علامه ابدان اخروی را تابع نفس نمیداند. از نظر او پس از پیدایی عالم آخرت و پیدایش ابدان اخروی انسان بهعنوان حقیقتی مرکب از بدن و روح در عالم آخرت تحقّق پیدا میکند. از این رو، روح با وجود مغایرت با بدن در این نشئه به نحوى با آن متّحد است که هوهویّت میان آن دو صدق مىکند. بر این اساس در باب ایمان ملاصدرا از میان دو عنصر نظر و عمل، اصالت را به بعد نظری میدهد و معتقد است که ایمان که تنها عامل سعادت و جاودانگی وجود انسان است، تنها از سنخ علم بوده و عمل در این جایگاه در حد علت معدّه تنزل مییاید. اما علامه طباطبایی با نگاهی متفاوت به انسان و اعمال و کردار او، برای عمل جایگاهی رفیع و در حد نظر قائل میشود و معتقد است که سعادت انسان در گرو هر دو بعد نظری و عملی اوست. وی ایمان را برخاسته از علم و عمل میداند و در این رابطه برای عمل، نقشی اصلی و نه تبعی و معدّه در نظر میگیرد. علامه طباطبایی در عین خارج کردن عمل از حوزه تعریف ایمان با پیش کشیدن نقش گرایشات انسانی در این زمینه به نحو ظریف و دقیقی اهمیت عمل در این حوزه را نیز مشخص میکند.
دوره 1، شماره 1 ، آذر 1391، ، صفحه 95-108
چکیده
علامه طباطبایی به سه نوع اخلاق؛ یعنی اخلاق یونانی، اخلاق دینی، و اخلاق قرآنی پرداخته، تفاوت این سه مرتبه از اخلاق را در منبع انگیزش اخلاقی آنها جستجو میکند. هنگامی که مشوّق و عامل اساسی انسان برای انگیزهمند شدن نسبت به یک فعل اخلاقی، تحسین اجتماع، رسیدن به ثواب و ترس از عقاب اُخروی یا جلب محبت و رضای خداوند باشد، همه به نوعی ...
بیشتر
علامه طباطبایی به سه نوع اخلاق؛ یعنی اخلاق یونانی، اخلاق دینی، و اخلاق قرآنی پرداخته، تفاوت این سه مرتبه از اخلاق را در منبع انگیزش اخلاقی آنها جستجو میکند. هنگامی که مشوّق و عامل اساسی انسان برای انگیزهمند شدن نسبت به یک فعل اخلاقی، تحسین اجتماع، رسیدن به ثواب و ترس از عقاب اُخروی یا جلب محبت و رضای خداوند باشد، همه به نوعی با بحث منبع انگیزش در ارتباط است بهطوری که با تغییر منبع انگیزش، نوع عمل اخلاقی نیز تغییر میکند. علامه برای هر دیدگاه یک انگیزۀ بیرونی را بهعنوان پشتوانه انجام یک فعل اخلاقی معرفی میکند که این خود برخاسته از تلقی خاص از انسان است. وی بی آنکه از دو دیدگاه نخست عدول کند بر اخلاق قرآنی تأکید میورزد و بالاترین انگیزه برای افعال اخلاقی را حصول رضایت و محبت خداوند متعال میداند. از آنجا که نوع انسانشناسی، تعیّنبخش نوع اخلاقشناسی است، انسان در گرو اخلاق برآمده از قرآن نه تنها غیر خدا را اراده نمیکند، اصلاً نمیتواند غیر او را اراده کند. اخلاق قرآنی مبتنی بر محبت همراه با معرفت و اراده است. بر اساس نوعی انسانشناسی، انسان تمامعیار اخلاقی در ساحت معرفتی، حقیقتجو و در ساحت عاطفی، عشقورز و در ساحت ارادی، خیرخواه است. علامه از میان این سه شاخص اخلاقی، بر حبّ به خدا جهت رسیدن به قرب او تأکید میورزد و انگیزشهای دیگر را مطلوب بالذّات تلقی نمیکند.
در این نوشتار، پس از بیان مراتب اخلاقی در اندیشۀ علامه طباطبایی به تحلیل مبنای انسانشناسانه و تبیین انگیزش اخلاقی حاکم بر هر یک اشاره شده است و منبع انگیزش اخلاقی هر مرتبه مورد بررسی قرار گرفته است.