علامه طباطبایی به سه نوع اخلاق؛ یعنی اخلاق یونانی، اخلاق دینی، و اخلاق قرآنی پرداخته، تفاوت این سه مرتبه از اخلاق را در منبع انگیزش اخلاقی آنها جستجو میکند. هنگامی که مشوّق و عامل اساسی انسان برای انگیزهمند شدن نسبت به یک فعل اخلاقی، تحسین اجتماع، رسیدن به ثواب و ترس از عقاب اُخروی یا جلب محبت و رضای خداوند باشد، همه به نوعی ...
بیشتر
علامه طباطبایی به سه نوع اخلاق؛ یعنی اخلاق یونانی، اخلاق دینی، و اخلاق قرآنی پرداخته، تفاوت این سه مرتبه از اخلاق را در منبع انگیزش اخلاقی آنها جستجو میکند. هنگامی که مشوّق و عامل اساسی انسان برای انگیزهمند شدن نسبت به یک فعل اخلاقی، تحسین اجتماع، رسیدن به ثواب و ترس از عقاب اُخروی یا جلب محبت و رضای خداوند باشد، همه به نوعی با بحث منبع انگیزش در ارتباط است بهطوری که با تغییر منبع انگیزش، نوع عمل اخلاقی نیز تغییر میکند. علامه برای هر دیدگاه یک انگیزۀ بیرونی را بهعنوان پشتوانه انجام یک فعل اخلاقی معرفی میکند که این خود برخاسته از تلقی خاص از انسان است. وی بی آنکه از دو دیدگاه نخست عدول کند بر اخلاق قرآنی تأکید میورزد و بالاترین انگیزه برای افعال اخلاقی را حصول رضایت و محبت خداوند متعال میداند. از آنجا که نوع انسانشناسی، تعیّنبخش نوع اخلاقشناسی است، انسان در گرو اخلاق برآمده از قرآن نه تنها غیر خدا را اراده نمیکند، اصلاً نمیتواند غیر او را اراده کند. اخلاق قرآنی مبتنی بر محبت همراه با معرفت و اراده است. بر اساس نوعی انسانشناسی، انسان تمامعیار اخلاقی در ساحت معرفتی، حقیقتجو و در ساحت عاطفی، عشقورز و در ساحت ارادی، خیرخواه است. علامه از میان این سه شاخص اخلاقی، بر حبّ به خدا جهت رسیدن به قرب او تأکید میورزد و انگیزشهای دیگر را مطلوب بالذّات تلقی نمیکند.
در این نوشتار، پس از بیان مراتب اخلاقی در اندیشۀ علامه طباطبایی به تحلیل مبنای انسانشناسانه و تبیین انگیزش اخلاقی حاکم بر هر یک اشاره شده است و منبع انگیزش اخلاقی هر مرتبه مورد بررسی قرار گرفته است.