فلسفه ملاصدرا
موسی ملایری
چکیده
علمشناسی یا فلسفۀ علم حکیمان مسلمان، جوانب و زوایای مختلفی داشته است که یکی از مهمترین آنها مشکلِ «عوارضِ اخص» یا «عوارض بهواسطۀ اخص» است. این معضل اگرچه برای گذشتگان تنها یکی از مسائل علمشناختی بود، اما بهتدریج به مهمترین مسئله و برای برخی، به تنها مسئله تبدیل شد. ماحصل این مشکل آن است که بر اساس قواعد علمشناسی، ...
بیشتر
علمشناسی یا فلسفۀ علم حکیمان مسلمان، جوانب و زوایای مختلفی داشته است که یکی از مهمترین آنها مشکلِ «عوارضِ اخص» یا «عوارض بهواسطۀ اخص» است. این معضل اگرچه برای گذشتگان تنها یکی از مسائل علمشناختی بود، اما بهتدریج به مهمترین مسئله و برای برخی، به تنها مسئله تبدیل شد. ماحصل این مشکل آن است که بر اساس قواعد علمشناسی، جایز نیست در علوم از اوصاف و عـوارضی بحث کرد که با واسطه بـر موضوع علم حمل میشوند. اما میبینیم که در بسیاری از علوم این توصیه مراعات نمیشود و غالباً در علومِ مختلف از احوال و عوارض مختص به انواع و اقسام موضوعِ علم، که همه با واسطه هستند، گفتگو میشود. در اینباره و برای حل این مشکل، تا زمان ملاصدرا، چهار راه حل از سوی ابنسینا، قطب رازی، جرجانی و محقق دوانی عرضه شده است اما ملاصدرا اعتقاد دارد که هیچیک از پیشینیان از عهدۀ حل مشکل بر نیامده و همه در مقابل آن متحیر و سرگردان شدهاند. او معتقد است منشأ مشکل، خلط میان دو دسته عوارض، یعنی عوارضِ اخص و عوارضِ بهواسطۀ اخص، بوده است؛ لذا با تمایز نهادن میان آنها مشکل فیصله پیدا میکند. این نوشته، نخست راهحلهای پیشینیان برای حل این مشکل را گزارش کرده، سپس انتقادهای ملاصدرا به هر یک از آنها را بررسی میکند، آنگاه با گزارش نظریۀ ملاصدرا، به ارزیابی آن پرداخته و نشان میدهد که این راهحل نیز اگرچه برخی از زوایای مشکل را میگشاید اما مشکل همچنان در ناحیۀ دیگر حل نشده باقی مانده است. در نهایت روشن میشود که تقریرهای جدیدتر از نظریۀ جرجانی، که آن را «نظریۀ مواضعه» مینامیم، برای حل مشکل کارآمدترند.