فلسفه ملاصدرا
محمدعلی عبداللهی؛ محمد محمدی نیا
چکیده
کانت فیلسوف شهیر آلمانی در کتاب دورانسازش، نقد عقل محض، کوشیده است شرائط امکان معرفت کلی و ضروری را به دست دهد و در پی آن مرزهای دانستن را مشخص کند. از نظر کانت، حکم تالیفی پیشینی تنها زمانی امکان میپذیرد، که صورتهای محض زمان و مکان، تمثلات دادهشده در شهود را متعین کنند. او تلاش میکند نشان دهد شرط صدور حکم تجربی عینی، اطلاق صورتهای ...
بیشتر
کانت فیلسوف شهیر آلمانی در کتاب دورانسازش، نقد عقل محض، کوشیده است شرائط امکان معرفت کلی و ضروری را به دست دهد و در پی آن مرزهای دانستن را مشخص کند. از نظر کانت، حکم تالیفی پیشینی تنها زمانی امکان میپذیرد، که صورتهای محض زمان و مکان، تمثلات دادهشده در شهود را متعین کنند. او تلاش میکند نشان دهد شرط صدور حکم تجربی عینی، اطلاق صورتهای محض فاهمه و مقولات 12گانه بر شهودهایی است که به تعینات زمانی و مکانی متعین شدهاند. از دیدگاه او، همه شرطهای شناخت نیز خود، مشروط به وحدت استعلایی ادراک نفسانیاند. من استعلایی کانت و تبیین او از شرائط امکان شناخت، دستمایهای برای مقایسه دیدگاه او با آموزهی معرفت حضوری و نظریهی نحوه پیدایش کثرت در ادراکات در دستگاه فلسفی علامه طباطبایی دراختیار مینهد. او شرط امکان هر گونه دانستن، حتی دانش حصولی را وابسته به حضور معلوم نزد نفس فاعل شناسا و اتحاد و اتصال وجودی این دو میداند. او نخستین فیلسوف در سنت حکمت اسلامی است که تبیینی خلاقانه از پیدایش کثرت در ادراکات و چگونگی حصول مفاهیم بدیهی اولیه به دست داد. توصیف و تفسیر سازوکار معرفتشناختی امکان شناخت در دو دستگاه فکری کانت و علامه، مسالهای است که این مقاله درصدد توضیح آن است.