بر اساس یک تفسیر حداکثری از نظریة وجود ذهنی میتوان این نظریه را مشتمل بر سه رکن دانست: 1. در موارد علم حصولی امری (یا صورتی) در ذهنِ (نفس) عالِم وجود مییابد؛ 2. حقیقت علم حصولی چیزی جز همان صورت موجود به وجود ذهنی نیست؛ 3. صورت موجود در ذهن به گونهای مطابق با معلوم خارجی است (واقعنمایی علم). در این مقاله تفسیری از دیدگاه ملاصدرا که ضمن ...
بیشتر
بر اساس یک تفسیر حداکثری از نظریة وجود ذهنی میتوان این نظریه را مشتمل بر سه رکن دانست: 1. در موارد علم حصولی امری (یا صورتی) در ذهنِ (نفس) عالِم وجود مییابد؛ 2. حقیقت علم حصولی چیزی جز همان صورت موجود به وجود ذهنی نیست؛ 3. صورت موجود در ذهن به گونهای مطابق با معلوم خارجی است (واقعنمایی علم). در این مقاله تفسیری از دیدگاه ملاصدرا که ضمن پذیرش رکن نخست با رکن دوم مخالفت میورزد تشریح و سپس بررسی میشود. این تفسیر، که میتوان آن را به دلیل تفکیک میان حقیقت علم و وجود ذهنی «تفسیر تجزیهگرا» نامید، از سوی استاد جوادی آملی ارائه شده که مدعی تغایر میان وجود حقیقی علم از یک سو، و وجود ذهنی و ظلّی معلوم در ذهن از سوی دیگر است. از آنجا که مخالفت با رکن دوم پیش از ملاصدرا نیز دارای سابقه است بهمنزلة زمینة تاریخی بحث دو نظریة دیگر نیز بررسی میشوند. نظریة اول از آنِِ فخررازی است که هر چند به وجود صورتهای ذهنی معترف است حقیقت علم را همان صورت ذهنی نمیداند. نظریة دوم از سوی فاضل قوشچی ارائه شده که طبق آن حقیقت علم امری قائم به ذهن و موجود به وجود خارجی است که با معلوم که امری حاصل در ذهن و موجود به وجود ذهنی است مغایر است. نتیجة کلی بررسی این نظریات آن است که هر سه با اشکالات یا دستکم ابهامات قابل توجهی مواجهاند.