فلسفه ملاصدرا
حسین خدادادی؛ غلامحسین خدری؛ افلاطون صادقی؛ مهین رضائی
چکیده
یکی از مباحث مهمی که اندیشمندانِ حوزه فلسفه دین را به اندیشه و تأمل واداشته است، بحث واقعی بودن و به عبارت علمیتر، عینیت «متعالی» است. واقعی بودن بدین معنا که متعالی، حقیقتی مستقل از ذهن دارد. این مسئله در تجربه دینی، با عنوان ذاتگرایی طرح شده است که در برابر آن، اندیشه ساختگرایی مطرح میشود. نورمن گیسلر و علامه طباطبایی ...
بیشتر
یکی از مباحث مهمی که اندیشمندانِ حوزه فلسفه دین را به اندیشه و تأمل واداشته است، بحث واقعی بودن و به عبارت علمیتر، عینیت «متعالی» است. واقعی بودن بدین معنا که متعالی، حقیقتی مستقل از ذهن دارد. این مسئله در تجربه دینی، با عنوان ذاتگرایی طرح شده است که در برابر آن، اندیشه ساختگرایی مطرح میشود. نورمن گیسلر و علامه طباطبایی دو اندیشمند با رویکرد ذاتگرایانه هستند که تلاش کردهاند تا با براهین خود، عینیت امر متعالی را به اثبات برسانند. مقایسه تطبیقی این دو اندیشه که امری بدیع است، موضوع این نوشتار است که وجوه تمایز و تشابه آن مورد تبیین قرار گرفته است. علامه از واژه «وجود متعالی» و گیسلر از واژه «امر متعالی» استفاده کردهاند. در مبنای گیسلر، جمع عقل فلسفی و تجربه دینی و در اندیشه علامه عقلگرایی اعتدالی مشاهده میشود. روش گیسلر تجربی و فلسفی و روش علامه گسترده و مشتمل بر روش فلسفی، جهانشناختی، شهودی- عرفانی و وحیانی است. نتیجه چنین تطبیقی، این است که مبانی و روش و مفاهیم در دو اندیشه متمایز هستند، اما در نتیجه، بیان مشابهی (عینیت خداوند) ارائه شده است. بنابراین، به فرضیه نهایی رسیدیم که حاصل جمع دو اندیشه است و بر اساس آن با تمایز مراتب «تحقیقپذیری» و «فرایند تعالی»، رویکرد علامه در امر «تحقیقپذیری» و رویکرد نورمن در «فرایند تعالی» ترجیح داده شده است.
فلسفه ملاصدرا
سیده ناهید یعقوبیان؛ مهدی دهباشی؛ محمدرضا شمشیری
چکیده
مسئله آفرینش و به تبع آن، خلقازعدم، یکی از چالشهای فلاسفه و متکلمان در همه اعصار بوده است. هدف این پژوهش که، به شیوه توصیفی ـ تحلیلی تنظیم شده است، تحلیل، تطبیق و بررسی دیدگاه آکویناس و ملاصدرا درباره نحوه تکون خلقت و عقلانی یا وحیانی بودن خلقازعدم است. در این مقاله، روشن میشود که آکویناس ضمن این که دلایل فلاسفه و متکلمین بر ...
بیشتر
مسئله آفرینش و به تبع آن، خلقازعدم، یکی از چالشهای فلاسفه و متکلمان در همه اعصار بوده است. هدف این پژوهش که، به شیوه توصیفی ـ تحلیلی تنظیم شده است، تحلیل، تطبیق و بررسی دیدگاه آکویناس و ملاصدرا درباره نحوه تکون خلقت و عقلانی یا وحیانی بودن خلقازعدم است. در این مقاله، روشن میشود که آکویناس ضمن این که دلایل فلاسفه و متکلمین بر قدم یا حدوث زمانی عالم را نمیپذیرد، دلایل عقل را نیز مبنی بر اثبات حدوث ذاتی عالم ناتوان و نارسا میداند. وی اذعان دارد که تنها بر اساس وحی و آموزههای دینی است که میتوان حکم به مسبوق به عدم بودن و حدوث ذاتی عالم نمود. از سویی دیگر، ملاصدرا با التفات به آموزههای دینی و بر اساس مبانی عقلی خویش، همچون اصالت وجود و حرکت جوهری، ضمن پذیرش خلقازعدم، به اثبات عقلانی حدوث زمانی عالم(به معنای خاص) میپردازد. در مقام تطبیق آراء این دو اندیشمند، میتوان به اصالت وجودی دانستن هر دو اشاره کرد. این که در نظام صدرایی و آکوئینی، ضمن آن که خداوند قدیم دانسته شده است، عالم امکان نیز بدون هیچ تصوری از زمان، مسبوق به عدم تعریف میشود. وجه اختلاف بارز این دو متفکر را میتوان در تغییر پذیر بودن یا نبودن ماده نخستین عالم هستی دانست. ملاصدرا با استناد به آیه «کل یوم هو فی شأن» فیض الهی را چنان مستمر و غیر منفک از خداوند میداند که تصور آغازی برای خلقت در زمان حقیقی یا زمان موهوم رفع میگردد.
فلسفه ملاصدرا
محمدحسین مهدوی نژاد؛ مرتضی زارع گنجارودی
چکیده
مقولۀ ارزش، طیفی گسترده در زیستجهان بشریت داشته و در فلسفه، دین، اقتصاد، علوم اجتماعی، اخلاق، روانشناسی و حتی انتخابهای روزینه کاربرد و تأثیرات بسزایی دارد. یکی از بنیادیترین مباحثی که علامه جعفری در آرای فلسفی خویش به آن اعتنا نموده، توجه به ماهیت «ارزش» با رویکرد معرفتشناسانه است. از نظر ایشان «ارزشهای واقعی» ...
بیشتر
مقولۀ ارزش، طیفی گسترده در زیستجهان بشریت داشته و در فلسفه، دین، اقتصاد، علوم اجتماعی، اخلاق، روانشناسی و حتی انتخابهای روزینه کاربرد و تأثیرات بسزایی دارد. یکی از بنیادیترین مباحثی که علامه جعفری در آرای فلسفی خویش به آن اعتنا نموده، توجه به ماهیت «ارزش» با رویکرد معرفتشناسانه است. از نظر ایشان «ارزشهای واقعی» منسوب به واقعیات عالم است؛ اگرچه ممکن است ساحت ارزش و گزارههای وابسته به آن در توریِ توزین تجربی-آزمایشگاهیِ معاصر نیفتد، اما گزارههای ارزشی، معرفتپذیر و بلکه میتواند در حد گزارههای علمی معتبر و متقن باشد. بنابر دیدگاه علامه جعفری، سنجۀ واقعیتِ ارزش به میزان ارتباط آن با ذات انسان سنجیده شده و هرچقدر این قرابت بیشتر باشد، ارزش، واقعیتر جلوه میکند. در نظر ایشان، موطن «ارزش»ها، حیات معقولِ انسان و منشأ آن، هستیِ الهی و ملکوتی است. بنابراین، «ارزش» و «باید»، از «هستِ» انسانی قابل استنتاج است. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی، در صدد کاوشی نو در آرای علامه جعفری در باب واقعگرایی ارزش است که حاصل آن ایجاد مسیری برای تصدیق گزارههای ارزشیِ الهیاتی-اسلامی در رشتههای متنوع علوم انسانی است.
فلسفه ملاصدرا
محمدمهدی بهرامی؛ محمد رعایت جهرمی
چکیده
هر اثر نمایشی با عناصر ویژهای که در بر دارد در صدد آن است که بهترین نوع ارتباط را با مخاطب خویش برقرار نموده و وجوه مختلف انسانی او را درگسترهای از تار و پود فهم و تجربه در حوزه تماشا به چالش بکشد! پرسش اینجاست که این نوع مواجهه چگونه میتواند اینگونه بر روح و جان آدمی مؤثر واقع گردیده و لااقل فراتر از آنچه در آغاز، درام تصور میشده ...
بیشتر
هر اثر نمایشی با عناصر ویژهای که در بر دارد در صدد آن است که بهترین نوع ارتباط را با مخاطب خویش برقرار نموده و وجوه مختلف انسانی او را درگسترهای از تار و پود فهم و تجربه در حوزه تماشا به چالش بکشد! پرسش اینجاست که این نوع مواجهه چگونه میتواند اینگونه بر روح و جان آدمی مؤثر واقع گردیده و لااقل فراتر از آنچه در آغاز، درام تصور میشده عمل نماید؟ کاتارسیس مفهومی است که برای اولین بار به صورت امری انضمامی توسط ارسطو در تراژدی و به تبع آن درآثار دراماتیک، به صورت جدی مطرح شده، وارد مفاهیمکلان فلسفه غرب شده و متفکرین، ازگذشته تا به امروز مباحث و رویکردهای مختلفی را برای تبیین آن ارائه دادهاند. بر همین اساس یکی از رویکردهاییکه میتواند در این زمینه مورد بحث و توجه قرارگیرد، اصل حرکت جوهری ملاصدرا است. از نظر او حدوث تدریجی حقیقتِ جوهر است و این امر به صورت حرکت تدریجی شیء از قوه به فعل صورت میپذیرد. او حرکت جوهری را فرایندی مبتنی بر وحدت اتصالی میداند؛ به این معنا که از نظر ملاصدرا جهان با تمام اجزایش، در سیلان و جریان دائمی به سر میبرد. موضوع محوری نوشتار حاضر از این قرار است که آیا کاتارسیس میتواند با تأثیر بر جوهر آدمی، باعث حرکت او به سوی تعالی شده و شأن وجودیاش را در سیری تطوری که در مدار زمان و مکان در صیرورت است ارتقاء بخشد؟
فلسفه ملاصدرا
محمد مهدی کمالی
چکیده
فیلسوفان اسلامی به تبع ارسطو جسم را حقیقتی مرکب از دو جوهر مجزا به نام ماده اولی و صورت جسمیه دانستهاند. آنچه فیلسوفان را واداشته بساطت جسم را کنار بگذارند، توضیح پدیدههایی در طبیعت است که تنها از رهگذر ترکیب جسم از ماده و صورت، قابل توضیح است. ثنویت بین ماده و صورت همانطور که فیلسوفان را در تحلیل طبیعت و احکام آن یاری نموده، ...
بیشتر
فیلسوفان اسلامی به تبع ارسطو جسم را حقیقتی مرکب از دو جوهر مجزا به نام ماده اولی و صورت جسمیه دانستهاند. آنچه فیلسوفان را واداشته بساطت جسم را کنار بگذارند، توضیح پدیدههایی در طبیعت است که تنها از رهگذر ترکیب جسم از ماده و صورت، قابل توضیح است. ثنویت بین ماده و صورت همانطور که فیلسوفان را در تحلیل طبیعت و احکام آن یاری نموده، موجب پیدایش چالشهایی شده و آنهـا را به دردسرهای فراوانی گرفتار کرده است. یکی از مهمترین چالشها، چگونگی موجودیت امری فاقد هر گونه فعلیت و همینطور تبیین چگونگی تلازم و ترکیبی است که بین این دو جوهر برقرار است. در این مقاله ضمن اشاره به بعضی از این چالشها، در نهایت با استفاده از ظرفیت فلسفه صدرایی، تبیینی نو از ماده و صورت بر مبنای کنار نهادن ثنویت خارجی بین آن دو ارائه شده است. در این تبیین، ماده نه به عنوان جوهری مجزا از صورت که فاقد هرگونه فعلیت است، بلکه به عنوان وجهی از وجوه وجود سیال که لابشرط از هرگونه فعلیت و تعین است، معرفی شده است. این تبیین علاوه بر رفع چالشهای نظریه ماده و صورت، مقاصد فیلسـوفان از طرح این نظریه را بدون کم و کاست تأمین میکند.
فلسفه ملاصدرا
علی جعفری اسکندری؛ مهدی دهباشی؛ محمدرضا شمشیری
چکیده
بر طبق نظر رورتی، مشکل اصلی سنت فلسفی ما این تصور افلاطونی است که انسان دارای ذات شیشهای است که به وسیله آن جهان اطرافمان را منعکس میسازیم و این نگاه به انسان، منجر به دوگانگی ذهن و عین و در نهایت جدایی انسان از جهان میشود. پژوهش حاضر با روش توصیفی و تحلیل محتوا به این مسئله میپردازد که ماهیت انسان و جهان در اندیشه رورتی چگونه ...
بیشتر
بر طبق نظر رورتی، مشکل اصلی سنت فلسفی ما این تصور افلاطونی است که انسان دارای ذات شیشهای است که به وسیله آن جهان اطرافمان را منعکس میسازیم و این نگاه به انسان، منجر به دوگانگی ذهن و عین و در نهایت جدایی انسان از جهان میشود. پژوهش حاضر با روش توصیفی و تحلیل محتوا به این مسئله میپردازد که ماهیت انسان و جهان در اندیشه رورتی چگونه توصیف میشود که منجر به یگانهانگاری میشود و نقد ملاصدرا بر این نگاه براساس چه مبانی است. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که در فیزیکالیسم غیرتقلیلگرای رورتی، تمام خطوط فیمابین انسان و جهان حذف و فقط رابطه عّلی بین آنها برقرار میشود، اما ملاصدرا دوآلیسم جسم و نفس را نمیپذیرد و قائل به نوعی رابطه وجودی انسان با عالم است که نفس چیزی جز بدن به کمال رسیده نیست و بدن مرتبه نازل نفس میباشد.
فلسفه ملاصدرا
عزتالله سپهوند
چکیده
ولایت از مفاهیم مشترک همة متفکران شیعی است. نگاهی تحلیلی به مفهوم ولایت در منظومة فکری ملاصدرا و تطبیق آن با اندیشة فردوسی در شاهنامه، بهخوبی رگههای مستمر این تفکر و پیوستار اندیشگی این دو حکیم مسلمان را نشان میدهد. تحلیل محتوای آثار این دو حکیم متأله، نشانگر این حقیقت است که در کنار روش غالباً استدلالی صدرالمتألهین و پیشکشیدن ...
بیشتر
ولایت از مفاهیم مشترک همة متفکران شیعی است. نگاهی تحلیلی به مفهوم ولایت در منظومة فکری ملاصدرا و تطبیق آن با اندیشة فردوسی در شاهنامه، بهخوبی رگههای مستمر این تفکر و پیوستار اندیشگی این دو حکیم مسلمان را نشان میدهد. تحلیل محتوای آثار این دو حکیم متأله، نشانگر این حقیقت است که در کنار روش غالباً استدلالی صدرالمتألهین و پیشکشیدن برهانهایی همچون قاعدة امکان اشرف، فردوسی نیز با سه شیوة مختلف بیان صریح اعتقاد به ولایت علی (ع)، تمثیل مستقیم دریا و هفتاد کشتی و تمثیلات غیرمستقیم، بهویژه با ایجاد یک رمزگان اسطورهای فراگیر در شاهنامه با طرح شخصیتهایی همچون فریدون و ایرج و کیقباد و کیخسرو و... به تبیین مبحث ولایت و تفسیر تمثیلی اعتقادات شیعی و ولایی خود بر اساس همان قاعدة امکان اشرف پرداخته است. تفکیک ولایت و شهریاری صالحان از ولایت طاغوت و پادشاهی ناصالحان نیز بر مبنای همین قاعده، قابل تفسیر است.
فلسفه ملاصدرا
لیلا روستایی پاتپه؛ محمد محمد رضایی
چکیده
پژوهشهای معاصر در فلسفه دین عمیقا از مسائلی که آفریده ی کاربردهای متمایز زبان دینی می باشد متاثر گردیده است.لذا زبان مقوله ای بسیار مهم وتاثیر گذار در حوزه معرفت دینی است.چرا که امروزه در حوزه دین شناسی،پرسش های تازه بسیاری در باب امهات مسایل دینی ،معرفت دینی وزبان پیش روی ما قرار گرفته است.ازجمله اینکه دین چیست وغایت آن کدام است؟آیا ...
بیشتر
پژوهشهای معاصر در فلسفه دین عمیقا از مسائلی که آفریده ی کاربردهای متمایز زبان دینی می باشد متاثر گردیده است.لذا زبان مقوله ای بسیار مهم وتاثیر گذار در حوزه معرفت دینی است.چرا که امروزه در حوزه دین شناسی،پرسش های تازه بسیاری در باب امهات مسایل دینی ،معرفت دینی وزبان پیش روی ما قرار گرفته است.ازجمله اینکه دین چیست وغایت آن کدام است؟آیا کشف وفهم دین ممکن است ؟ودر این راستا چه قواعد وضوابطی باید در نظر گرفت ؟تفکیک سره از ناسره در معرفت دینی چگونه ممکن است؟مقاله حاضر در پی آن است که چگونگی شناخت گزاره های دینی ومیزان تاثیر پذیری این شناخت از مقوله «زبان»را از نگاه علامه محمد حسین طباطبایی وسن توماس آکوئیناس مورد بررسی قرار دهد.آنچه مد نظر است شناخت آن دسته از مبانی معرفت شناختی که محدوده برداشت های متعدد از متون دینی را مشخص میکند ودستیابی به پاسخهای منطقی ومستند در جهت چگونگی پاسخگویی وشیوه ی انطباق قرآن کریم بر نیازهای متنوع ومتغیر انسانها در عصرهای گوناگون،می باشد.همچنین است بررسی نظریه «تمثیل»بعنوان تفکر مبنایی توماس آکوئیناس که این مبحث با توجه به نظریه خلقت در نزد آکوئیناس معنا می یابد.
فلسفه ملاصدرا
یحیی صباغچی؛ طیبه میر محمد حسینی
چکیده
یوهان گالتونگ، صلح پژوه شهیر نروژی، سه ضلع برای خشونت قائل است: مستقیم، ساختاری و فرهنگی. خشونت فرهنگی به نوعی از خشونت اطلاق میشود که در بستر یک فرهنگ مجاز شمرده شده و ارتکاب آن منفی و ناشایست به حساب نیاید و ضمناً زمینهساز یا توجیهگر سایر انواع خشونت باشد. در دیدگاه گالتونگ فرهنگ شامل ایدئولوژی، مذهب، زبان، هنر و ... است که در ...
بیشتر
یوهان گالتونگ، صلح پژوه شهیر نروژی، سه ضلع برای خشونت قائل است: مستقیم، ساختاری و فرهنگی. خشونت فرهنگی به نوعی از خشونت اطلاق میشود که در بستر یک فرهنگ مجاز شمرده شده و ارتکاب آن منفی و ناشایست به حساب نیاید و ضمناً زمینهساز یا توجیهگر سایر انواع خشونت باشد. در دیدگاه گالتونگ فرهنگ شامل ایدئولوژی، مذهب، زبان، هنر و ... است که در این نوشتار به تناسب نظام فکری صدرایی تنها به جنبههای الهیاتی فرهنگ میپردازیم و از جنبههای دیگر صرفنظر میکنیم. خشونت دینی گونهای از خشونت فرهنگی است که در آن یک «دین» به خشونت مشروعیت میبخشد. دیدگاه مرتکبان چنین خشونتی حق مطلق دانستن خود و باطل مطلق دانستن دیگران است که باعث مقدس شمرده شدن خشونت و عدم تحمل غیر میگردد. نوشتار حاضر بر آن است که نشان دهد در نظام فکری صدرایی، اصولی تأثیرگذار برای کاهش این نوع از خشونت وجود دارد. صدرالمتألهین در کنار رد کثرتگرایی معرفتی، معتقد است اکثر انسانها از نجات اخروی بهرهمند خواهند شد– که نوعی کثرتگرایی نجات شمرده میشود. چنین نگاهی با وسیعکردن دایره تحمل دیگران زمینه کاهش بسیاری از خشونتهای دینی و به تعبیر گالتونگ خشونتهای فرهنگی را فراهم میآورد. همچنین کرامت ذاتی که صدرالمتألهین برای انسان قائل است، مانعی استوار در برابر خشونت دینی به شمار میآید. به علاوه، رحمت واسعه الهی و خلیفة الله بودن انسان موجب میشود رحمت انسانها نسبت به مجموعه مخلوقات از غضبشان پیشی بگیرد و در نتیجه خشونت جای خود را به صلح و دوستی بدهد. قابل تحمیل نبودن دین هم از مبانی فکری صدرا در این زمینه است. این اصول را میتوان با استفاده از مبانی اصالت وجود، تشکیک در وجود، مساوقت وجود و خیر و نیز حرکت جوهری از آراء ملاصدرا برداشت کرد.
فلسفه ملاصدرا
علیرضا محمدزاده قبادلو؛ مسعود امید؛ محمدرضا عبدالله نژاد
چکیده
چکیدهوجود بحرانهای علمی هر عصر، متفکران را با چالشهای جدی مواجه میکند و هر متفکری بر اساس فهم از مسائل علمی و داشتههای علمی خود، به نوعی سعی در حل بحران و رساندن علم به ساحل امن یقین را دارد.وجود مسائل جدید و تعارضات در علم و دین و فلسفه، ایمانوئل کانت و علامه طباطبایی را بر آن داشت تا نگاه دوباره و جدیتری به این معضلات علمی و ...
بیشتر
چکیدهوجود بحرانهای علمی هر عصر، متفکران را با چالشهای جدی مواجه میکند و هر متفکری بر اساس فهم از مسائل علمی و داشتههای علمی خود، به نوعی سعی در حل بحران و رساندن علم به ساحل امن یقین را دارد.وجود مسائل جدید و تعارضات در علم و دین و فلسفه، ایمانوئل کانت و علامه طباطبایی را بر آن داشت تا نگاه دوباره و جدیتری به این معضلات علمی و سعی در حل بحرانهای موجود داشته باشند. و هر دو متفکر به نوعی جواب معضلات زمان خود را در رویارویی دوباره با متافیزیک دیدند. کانت با تصور و تعریفی که از متافیزیک سنتی داشت، متافیزیک موجود را نتوانست به عنوان یک علم یقین بخش قبول کند و متافیزیک سنتی را از لیست علوم پاک کرد.علامه بر عکس وی، با تصور و تعریفی که از متافیزیک سنتی داشت؛ متافیزیک را علمی یقینی پنداشت به طوری که یقینی بودن سایر علوم هم در سایه وجود و امکان تحقق متافیزیک میسر بود.در مقاله حاضر فلسفه متافیزیک از نگاه هر دو اندیشمند از جهات مختلف مثل تعریف متافیزیک سنتی و روش آن و همچنین کیفیت گزارههای آن و نسبتش با سایر علوم، بررسی خواهد تا روشن گردد چرا در قبال سوالات یکسان، هر کدام راه متفاوتی را پیمودند. و در نهایت به این نتیجه میرسد که متافیزیکی که به دست این دو متفکر رسیده از مبنا متفاوت بوده است، که باعث پیموده شدن دو راه متفاوت شده است.
فلسفه ملاصدرا
مریم اردشیر لاریجانی (نویسنده مسئول)؛ روح الله فروغی
چکیده
قاعده «الواحد» از قواعد معروف فلسفی است که مورد پذیرش فیلسوفان قرار گرفته است امّا متکلّمانی همچون غزالی و فخر رازی این قاعده را نپذیرفته و در ردّ آن کوشیده اند. مهم ترین ادله بر اثبات قاعده از سوی بوعلی ارائه گردیده و پس از او نیز تلاش هایی در تقویت این ادله و پاسخ به اشکالات بر آن، صورت یافته است محقق اصفهانی نیز که قاعده ...
بیشتر
قاعده «الواحد» از قواعد معروف فلسفی است که مورد پذیرش فیلسوفان قرار گرفته است امّا متکلّمانی همچون غزالی و فخر رازی این قاعده را نپذیرفته و در ردّ آن کوشیده اند. مهم ترین ادله بر اثبات قاعده از سوی بوعلی ارائه گردیده و پس از او نیز تلاش هایی در تقویت این ادله و پاسخ به اشکالات بر آن، صورت یافته است محقق اصفهانی نیز که قاعده الواحد را پذیرفته برای اثبات آن، استدلال هایی را سامان داده و با بهره گیری از وجوب بالغیر، امکان ماهوی و امکان وجودی (فقری) به اثبات قاعده پرداخته یا تقریرهای روشنی از آن به دست داده است در این دسته براهین با استفاده از اموری همچون وجوب و امکان، وجود هر گونه تعدد در ناحیه این امور را سبب تعدد در وجود علت و معلول یا حیثیت ها و اعتبارات مربوطه دانسته و آن را ناسازگار با وحدت شمرده است.تلاش این نوشتار ارائه تقریر روشنی از ادله ایشان است.
فلسفه ملاصدرا
سید مهدی میرهادی؛ محمد نجفی
چکیده
مقاله حاضر با هدف بررسی هستی شناسی و نقش ادراکی خیال از نظر ابن سینا، سهروردی، ملاصدرا، و به روش تحلیل و استنتاج، به انجام رسیده است. ابن سینا ضمن آنکه قوه خیال و صورت های خیالی را امری مادی می داند، به عالمِ مثالِ منفصل، توجه و اعتقادی ندارد. سهروردی نیز قوه خیال را مادی می داند و در حالی که صور خیالی را قائم به ذات می پندارد، بر خلاف ...
بیشتر
مقاله حاضر با هدف بررسی هستی شناسی و نقش ادراکی خیال از نظر ابن سینا، سهروردی، ملاصدرا، و به روش تحلیل و استنتاج، به انجام رسیده است. ابن سینا ضمن آنکه قوه خیال و صورت های خیالی را امری مادی می داند، به عالمِ مثالِ منفصل، توجه و اعتقادی ندارد. سهروردی نیز قوه خیال را مادی می داند و در حالی که صور خیالی را قائم به ذات می پندارد، بر خلاف ابن سینا بر وجود عالم خیال منفصل تاکید دارد. ملاصدرا به تجرد قوه خیال و صورِ خیالیه باور دارد و همانند سهروردی، عالمِ خیال منفصل را مرتبه ای از مراتب هستی می پندارد. ابن سینا خیال را مدرِک و حافظ صور، یکی از مراحل اصلی در فرایند تجریدِ مفاهیم و هم چنین از مبادی تشکیل برهان، می داند. سهروردی خیال را مدرِکِ امر غائب و محل ظهور صور عالمِ مثال می داند. ملاصدرا خیال وصور خیالیه را عامل تشکیل ذهن، مبادی فعالیت های معرفتی و واسطه تبدیل ادراکات، می داند. ابن سینا به انطباع و حلول صور در نفس که منتج از باور او به مادی بودن خیال و صور خیالیه است، باور دارد. ملاصدرا اما با اثبات تجرد خیال و صورت های خیالی، که مورد انکار ابن سینا و اثبات خیال متصل که مورد انکار شیخ اشراق بود، موفق به تبیین فعال بودن خیال و صدوری بودن صور خیالی گردید که پیامدهای مهمی در معرفت نفس، اتحاد نفس با صور ادراکی و ماهیت فرایند هویت یابی، داشته است.
فلسفه ملاصدرا
حبیب الله نجفی ایواتلو
چکیده
مسأله علوم اجتماعی مورد توجه بسیاری از اندیشمندان اسلامی در این حوزه است و سعی میکنند این مسائل را از نسبی گرایی رهایی دهند. علامه در این مسأله یکه تاز بوده و ادراکات اعتباری را به طور مفصل بحث کرده است که بیشتر از ابداعات علامه بوده است. به طور کلی ادراکات دارای دو قسم است ادراکات حقیقی و اعتباری. ادراکات حقیقی مستقل بوده و معیار آن ...
بیشتر
مسأله علوم اجتماعی مورد توجه بسیاری از اندیشمندان اسلامی در این حوزه است و سعی میکنند این مسائل را از نسبی گرایی رهایی دهند. علامه در این مسأله یکه تاز بوده و ادراکات اعتباری را به طور مفصل بحث کرده است که بیشتر از ابداعات علامه بوده است. به طور کلی ادراکات دارای دو قسم است ادراکات حقیقی و اعتباری. ادراکات حقیقی مستقل بوده و معیار آن منتهی شدن ادراکات نظری به بدیهی است و ادراکات بدیهی خود معیار بوده و نیازی به معیار بیرونی ندارد. اما آنچه مورد توجه است ادراکات اعتباری است که بنیان های اخلاق، حقوق و علوم اجتماعی به آن وابسته است. این ادراکات را با مکانیسم اعتباری سازی میتوان تبیین کرد به این معنا که ابتدا نسبتی در خارج میان دو امر واقعی ادراک میشود که نسبتی حقیقی است و در خارج تحقق دارد؛ اما انسان به خاطر احساساتی که دارد این نسبت واقعی را از جایگاه حقیقی خود خارج میکند و میان خود و امر دیگری قرار میدهد. در مواردی که اعتبار سازی رخ میدهد همیشه آن نسبت خارجی ادراک شده به صورت معقول ثانی فلسفی تصور میشود. علامه معتقد است که نباید میان منشأ شیء و خود شیء خلط کرد. به طور کلی نسبی گرای علامه با نسبی گرایی مشهور کاملا متفاوت است. معیار شناخت در ادراکات اعتباری این است که بتوان «باید» را در آن فرض نمود. در نوشتار حاضر در صددیم معیار صدق شناخت ادراکات اعتباری در علوم اجتماعی را بررسی کرده و پیامدهای آن را ارائه دهیم.
فلسفه ملاصدرا
مالک عبدیان کردکندی؛ غلامحسین خدری؛ جلال پیکانی؛ علیرضا پارسا
چکیده
برهان امکان و وجوب را نخستینبار ابن سینا تقریر کرده و آن را برهان صدیقین نامیده است. توماس آکویناس نیز تحت تأثیر حکمای اسلامی، تقریری از این برهان ارائه داده و آن را سومین راه خداشناسی خود قرار داده است. ملاصدرا پس از تقریر برهان امکان سینوی و وارد کردن انتقاداتی بر آن، با تکیه بر مبانی اصیل حکمت متعالیه، تقریری تازه از برهان صدیقین ...
بیشتر
برهان امکان و وجوب را نخستینبار ابن سینا تقریر کرده و آن را برهان صدیقین نامیده است. توماس آکویناس نیز تحت تأثیر حکمای اسلامی، تقریری از این برهان ارائه داده و آن را سومین راه خداشناسی خود قرار داده است. ملاصدرا پس از تقریر برهان امکان سینوی و وارد کردن انتقاداتی بر آن، با تکیه بر مبانی اصیل حکمت متعالیه، تقریری تازه از برهان صدیقین طرحریزی کرده و آن را طریقة انبیاء، عرفا و حکمای الهی دانسته است. نوشتار حاضر، ضمن ارائه تحلیلی از این سه تقریر و بررسی وجوه اشتراک و امتیاز آنها نشان میدهد که اولاً، هیچکدام از این تقریرها عاری از خطا نیستند. ثانیاً، برهان ابنسینا شریفتر از برهان توماس و برهان ملاصدرا نیز شریفتر از هردوی آنهاست. استدلال از ذات بر ذات و صفات، تبیین و توجیه نظاممند علیت و اثبات ارتباطی یکپارچه میان خدا با عالم بر مبنای امکان فقری، اصالت و تشکیک عینی وجود و عدم نیاز به ابطال دور و تسلسل از مهمترین وجوه امتیاز و تفوق برهان صدیقین صدرایی بهشمار میروند.
فلسفه ملاصدرا
امیر عباس علی زمانی؛ محمدعلی جوزانی کهن
چکیده
یکی از بنیادیترین پرسشهای بشر، مسئله دیدار خداوند است، زیرا پس از پرسش از چرایی خلق خود و رسیدن به پاسخ وجود خالق، به این پرسش میرسد که آیا او را میتوان دید؟ اگر آری، چگونه و کی محقق خواهد شد؟ لذا پیشینه تاریخی این مسئله را باید در ابتدای اندیشه بشری جست. اما در عالم اندیشه اسلامی، دیدگاههای گوناگونی در پاسخ به این مسئله بیان ...
بیشتر
یکی از بنیادیترین پرسشهای بشر، مسئله دیدار خداوند است، زیرا پس از پرسش از چرایی خلق خود و رسیدن به پاسخ وجود خالق، به این پرسش میرسد که آیا او را میتوان دید؟ اگر آری، چگونه و کی محقق خواهد شد؟ لذا پیشینه تاریخی این مسئله را باید در ابتدای اندیشه بشری جست. اما در عالم اندیشه اسلامی، دیدگاههای گوناگونی در پاسخ به این مسئله بیان گردیده است. گروهی قائل به دیدار با چشم شده و برخی معتقد به استحاله دیدار خداوند گردیده و دست از ظاهر نصوص دینی برداشته و به توجیه آیات و روایات دالّ بر جواز و تحقق دیدار خداوند متعال پرداختهاند. جمعی نیز با عنایت به ظاهر آیات و روایات مذکور، از عدم انحصار دیدار خداوند در دیدار با چشم سخن گفته و به اثبات گونه دیگری از دیدار پرداختهاند. از طرفی، مباحث اعتقادی الهیات اسلامی، در چهار علم تفسیر، کلام، فلسفه و عرفان، پیگیری میشود و از آنجا که همه این علوم، در مقام پاسخگویی به مسئله دیدار خداوند برآمدهاند، این مسئله را میتوان یکی از نقاط همرسی این علوم دانست. بنابراین پاسخ اندیشمندی همچون علامه طباطبایی ـ که جامع همه این علوم است ـ به این مسئله، بهترین و کاملترین پاسخ شمرده میشود. بر این اساس، در این نوشتار با چهار رهیافت تفسیری، کلامی، فلسفی و عرفانی به تبیین معناشناختی دیدار خداوند، مبتنی بر آراء علامه طباطبایی، پرداخته شده و درنهایت به این نتیجه رسیدیم که ضرورتاً کاملترین و دقیقترین پاسخ، حاصل تلفیق یا برهمنهی همه این رهیافتهاست.
فلسفه ملاصدرا
مهدی گنجور
چکیده
نظریه «عقلانیت وحیانی» و نقش آن در توسعه و تعالی علوم بشری از ابتکارات آیتالله جوادی آملی شناخته میشود. این الگوی اسلامی، بهمثابه روشی جامع در تولید و تکامل معرفت علمی، در مقابل الگوی عقلانیت مدرن غربی، بر آن است تا با تلفیق و استفاده متوازن از عقل و نقل، زمینه رشد و تکامل انسان را از طریق تعالی علوم فراهم آورده و به این ...
بیشتر
نظریه «عقلانیت وحیانی» و نقش آن در توسعه و تعالی علوم بشری از ابتکارات آیتالله جوادی آملی شناخته میشود. این الگوی اسلامی، بهمثابه روشی جامع در تولید و تکامل معرفت علمی، در مقابل الگوی عقلانیت مدرن غربی، بر آن است تا با تلفیق و استفاده متوازن از عقل و نقل، زمینه رشد و تکامل انسان را از طریق تعالی علوم فراهم آورده و به این وسیله، بهروزی و سعادت دنیوی و اخروی او را تأمین نماید. در این پژوهش تلاش شده است با رهیافت مسئلهمحور و روش توصیفیـتحلیلی، پس از تشریح و بازشناسی مفاهیم، مهمترین مبانی وجودشناختی این نظریه با تأکید بر آموزههای صدرایی ـ از قبیل جهانبینی توحیدی (قائل شدن به مبدأ و غایت قدسی برای طبیعت و علم)، انطباق و تناظر عوالم و مراتب هستی، زندهانگاری طبیعت (سریان علم وحیات در همه موجودات)، فقر وجودی عالم ـ و همچنین رابطه این مبانی با توسعه و تعالی علوم، استنباط و ارائه گردد.
فلسفه ملاصدرا
محمدحسین مختاری
چکیده
مسئله ادراک حسی از جمله مسائل مهم در مباحث نفس و علم است. حس، محسوس و احساس در اندیشه فیلسوفان یونان باستان از زمان افلاطون بهصورت جدی مطرح بوده است. ارسطو شاگرد و منتقد افلاطون، تبیین استاد از ادراک حسی را کافی نمیدانست، از اینرو در مجموعه آثار خود بهویژه در دو اثر درباره نفس و حس و محسوس به تبیین ادراک حسی پرداخته است. فیلسوفان ...
بیشتر
مسئله ادراک حسی از جمله مسائل مهم در مباحث نفس و علم است. حس، محسوس و احساس در اندیشه فیلسوفان یونان باستان از زمان افلاطون بهصورت جدی مطرح بوده است. ارسطو شاگرد و منتقد افلاطون، تبیین استاد از ادراک حسی را کافی نمیدانست، از اینرو در مجموعه آثار خود بهویژه در دو اثر درباره نفس و حس و محسوس به تبیین ادراک حسی پرداخته است. فیلسوفان مسلمان نیز به ادراک حسی توجه کردهاند. ابنسینا و ملاصدرا در کتب مختلف خود به ادراک حسی اشاره کرده و کیفیت و انواع آن را مورد بررسی قرار دادهاند. ارسطو، ابنسنا و ملاصدرا، هر سه برای نفس و قوای آن در تبیین ادراک اهمیت ویژهای قائلند و ادراک حقیقی را از آن نفس میدانند. آنها قوا را به ظاهری و باطنی تقسیم میکنند. آنها قوای ظاهری را همان حواس پنجگانه میدانند و از بین قوای باطنی، حس مشترک را برای تبیین ادارک حسی مهم میشمارند. در این مقاله با توجه به گستردگی بحث ادراک حسی، تنها به سه مسئله خواهیم پرداخت: 1ـ اهمیت، جایگاه و تعریف ادراک حسی؛ 2ـ بررسی حواس ظاهری؛ 3ـ معرفتبخشی حواس. میتوان گفت مباحث ابنسینا و ملاصدرا نسبت به ارسطو در این زمینهها گستردگی بیشتر و نظم بهتری دارد. با توجه به سه محور یاد شده، برآنیم تا به بررسی ادراک حسی از دیدگاه ارسطو، ابنسینا و ملاصدرا بپردازیم و اختلافات و شباهتهای این سه اندیشمند در موارد پیشگفته را بیان کنیم.