آیسودا هاشم پور؛ محمد بیدهندی
چکیده
از آنجا که انسان اصلیترین محور نظامهای تربیتی است، قطعاً شناخت و پرداختن به ابعاد مختلف او از منظری فراحسی میتواند نقش مهمی در بهبود اجزای سیستم آموزشی نظیر اصول، روشها و اهداف تعلیم و تربیت داشته باشد. بدین منظور نوشتار حاضر ابتدا با بررسی ظرفیتهای علم اشتدادی در حکمت متعالیه، در راستای نظریههای مختلف فلسفه علم ...
بیشتر
از آنجا که انسان اصلیترین محور نظامهای تربیتی است، قطعاً شناخت و پرداختن به ابعاد مختلف او از منظری فراحسی میتواند نقش مهمی در بهبود اجزای سیستم آموزشی نظیر اصول، روشها و اهداف تعلیم و تربیت داشته باشد. بدین منظور نوشتار حاضر ابتدا با بررسی ظرفیتهای علم اشتدادی در حکمت متعالیه، در راستای نظریههای مختلف فلسفه علم به ارائه علمشناسی نوینی پرداخته است. نظریه علم اشتدادی با تأکید بر تناظر حقیقی میان انسان با مراتب هستی و حقیقت و افزودن تأویل به مثابه یک «روش» در طول سایر طرق فهم حقیقت، ساحت وسیعتری از علم را میشناساند که نه تنها با سایر ابزارها و روشها منافات ندارد، بلکه همه را به گونهای در خود میگنجاند. «استکمال مراتب نفس و مدرکات متربی» و «رسمیت فهمهای متعدد از یک حقیقت واحد» به گونهای که منجر به شکاکیت و نسبیت مطلق نشود، از اهداف این نوع علم است. لکن پیادهسازی تعریف و مختصات چنین علمی در سیستم آموزشی نیازمند اتخاذ روشهای متناسب برای تحقق اهداف علم اشتدادی در راستای رشد و تکامل متربی است که در این مقاله بدان پرداخته میشود.