Document Type : Research Article
Author
Abstract
Keywords
مقدمه
در آیات متعدّدى از «قرآن کریم» این نکته آمده است که خداوند، در شش روز، آسمانها و زمین و آنچه را میان آنها واقع شده، آفریده است. برای نمونه، میفرماید: «إنَّ ربَّکـُمُ اللهُ الّذی خـَلَقَ السّماواتِ وَ الأرضَ فی سـِتّـةِ أیّام» (اعراف/ آیة 54). در آیة 3 سورة یونس، آیة 7 سورة هود، و آیة 4 سورة حدید نیز همین معنی ذکر شده است. در بعضی از آیات، علاوه بر آسمانها و زمین، آنچه میان آنهاست اضافه شده، و فرموده است: «اللهُ الّذی خـَلَقَ السّماواتِ وَ الأرضَ وَ ما بَـینـَهُما فی سـِتّـةِ أیّام» (فرقان/ آیة 59). در آیة 4 سورة سجده، و آیة 38 سورة ق نیز همین مضمون تکرار شده است.
تفسیر این آیات از چند جهت مورد ابهام است و در میان شیعه و اهل سنّت، نظرات مختلفى برای حلّ ابهامات این آیات مطرح گردیده است. حتی در روایات منقول از ائمة اطهار(ع) نیز نکاتى وجود دارد که علماى شیعه، به دلیل آن نکات، تفاسیر مختلفى از آیات ارائه دادهاند.
جنبههاى گوناگون ابهام در تفسیر این آیات چنین است:
1) مقصود از شش روز چیست؟ آیا روزهاى معمولى مربوط به زمین ـ که اکنون به وسیلة آن، سال و ماه را محاسبه مىکنیم ـ مقصود است؟ یا روزهایى غیر از این؟ روزهای معمولی در زمین، بر اساس هر بار طلوع خورشید یا فجر آغاز شده و با غروب یا مغرب خاتمه مییابد. در بسیاری از موارد نیز روز به معنای شبانهروز به کار میرود و از ابتدا روز تا ابتدای روز بعد محاسبه میگردد.
2) چگونه قبل از خلق آسمانها و زمین، روزها اندازهگیرى شده است؟
3) خداوندى که قادر است همة آسمانها و زمین را در یک لحظه بیافریند، چرا براى آفرینش آنها شش روز وقت گذاشت؟
1ـ تفاسیر آیات
مفسّرین، در بررسى و پاسخ به این پرسشها نکاتی را توضیح دادهاند که در ادامه، به ترتیب بررسی میشوند.
1ـ1ـ مقصود از شش روز چیست؟
الف) برخى از مفسرین معتقدند که مقصود، همان روزهاى زمینى متداول میان ماست. از علماى اهل سنّت، این عقیده به مجاهد نسبت داده شده است (طوسی، 1409، ج4: 421): «و قیل: إن هذه الستة أیام هی الأحد و الاثنین و الثلاثاء و الأربعاء و الخمیس و الجمعة، فاجتمع له الخلق فی یوم الجمعة، فلذلک سمیت جمعة ـ فی قول مجاهد». البته ذکر خواهد شد که ممکن است مجاهد، از جمله کسانی باشد که نظری بر خلاف این داشتهاند.
چند حدیث از امام صادق و باقر(ع) نیز در دست است که از متن آنها چنین پاسخی استفاده مىشود؛ البته شارحان شیعه، این نوع روایات را نیز همانند «قرآن کریم» تأویل کردهاند:
1ـ عَبْداللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ(ع) یَقُولُ: «إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْخَیْرَ یَوْمَ الْأَحَدِ وَ مَا کَانَ لِیَخْلُقَ الشَّرَّ قَبْلَ الْخَیْرِ وَ فِی یَوْمِ الْأَحَدِ وَ الْإِثْنَیْنِ خَلَقَ الْأَرَضِینَ وَ خَلَقَ أَقْوَاتَهَا فِی یَوْمِ الثّلَاثَاءِ وَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ یَوْمَ الْأَرْبِعَاءِ وَ یَوْمَ الْخَمِیسِ وَ خَلَقَ أَقْوَاتَهَا یَوْمَ الْجُمُعَةِ، وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ»».
ترجمه: عبداللّه بن سنان گوید: شنیدم از امام صادق(ع) که فرمود: «همانا خداوند خیر و خوبى را در روز یکشنبه آفرید و خدا چنان نبود که شرّ و بدى را پیش از خیر و خوبى بیافریند. و در روز یکشنبه و دوشنبه، زمینها را آفرید و در روز سهشنبه، قوّت و روزى آنها را آفرید. و آسمانها را روز چهارشنبه و پنجشنبه آفرید، و قوتها را در روز جمعه خلق فرمود، و این است گفتار خداى عزّ و جلّ: «آفرید آسمانها و زمین و آنچه را در میان آن دو است در شش روز»» (کلینی، 1388، ج8: 145).
2ـ فِی رِوَایَةِ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ عَنْ شُعَیْبٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: «قُلْتُ لَهُ: إِنَّ النَّاسَ یَرْوُونَ أَنَّ النَّبِیَّ(ص) مَا صَامَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ تِسْعَةً و عِشْرِینَ یَوْماً أَکْثَرُ مِمَّا صَامَ ثَلَاثِینَ». قَالَ: «کَذَبُوا، مَا صَامَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِلَّا تَامّاً وَ لَا تَکُونُ الْفَرَائِضُ نَاقِصَةً. إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى خَلَقَ السَّنَةَ ثَلَاثَ مِائَةٍ وَ سِتِّینَ یَوْماً وَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ فَحَجَزَهَا مِنْ ثَلَاثِ مِائَةٍ وَ سِتِّینَ یَوْماً. فَالسَّنَةُ ثَلَاثُ مِائَةٍ وَ أَرْبَعَةٌ وَ خَمْسُونَ یَوْماً وَ شَهْرُ رَمَضَانَ ثَلَاثُونَ یَوْماً لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ: «وَ لِتُکْمِلُوا الْعِدَّةَ»، وَ الْکَامِلُ تَامٌّ وَ شَوَّالٌ تِسْعَةٌ وَ عِشْرُونَ یَوْماً وَ ذُو الْقَعْدَةِ ثَلَاثُونَ یَوْماً لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثِینَ لَیْلَةً»، فَالشَّهْرُ هَکَذَا ثُمَّ هَکَذَا».
ترجمه: در روایت محمّد بن اسماعیل بن بزیع، از محمّد بن یعقوب، از شعیب، از پدرش، از امام صادق(ع) آمده است: به آن امام عرض کردم که «مردم چنین روایت میکنند که روزههاى بیست و نه روزة پیامبر(ص) در ماه رمضان، از روزههاى سى روزه آن حضرت افزون بوده است». امام(ع) فرمود: «دروغ گفتهاند. رسول خدا جز به نحو کامل و تمام روزه نگرفته است، و فرائض و واجبات ناقص نمیشود؛ زیرا خداى تبارک و تعالى، سال را سیصد و شصت روز بیافرید، و آسمانها و زمین را در شش روز خلق کرد، و آنگاه سال را از دخول در این شمار بازداشت. بنابراین سال سیصد و پنجاه و چهار روز است، و ماه رمضان سى روز است؛ زیرا خداى عزّ و جلّ دربارة آن فرموده است: «وَ لِتُکْمِلُوا الْعِدَّةَ»، و کامل به معنى تمام است، و شوال بیست و نه روز، و ذیالقعده سى روز است؛ زیرا خداى عزّ و جلّ دربارة آن فرموده است: «وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثِینَ لَیْلَةً». بنابراین ماه، گاهى بیست و نه روز و گاهى سى روز است؛ یعنى یک ماه تمام است و یک ماه ناقص. ماه رمضان هیچ گاه ناقص نمیشود، و شعبان هیچ گاه تمام نمیگردد» (صدوق، 1404، ج2: 170).
این حدیث، از آن جهت که بیان میکند ماه رمضان همواره سی روز است، به همراه تعداد دیگری از احادیث، مورد اختلاف میان فقهای شیعه بوده و بعد از شیخ مفید، معمولاً کسی آن را نپذیرفته است.
3ـ الصَّبَّاحِ بْنِ سَیَابَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(ع) قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الشُّهُورَ اثْنَیْ عَشَرَ شَهْراً وَ هِیَ ثَلَاثُ مِائَةٍ وَ سِتُّونَ یَوْماً فَحَجَرَ مِنْهَا سِتَّةَ أَیَّامٍ خَلَقَ فِیهَا السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ، فَمِنْ ثَمَّ تَقَاصَرَتِ الشُّهُورُ».
ترجمه: صباح بن سیابه از امام پنجم(ع) نقل کرده است که فرمود: «خدا ماهها را دوازده ماه آفریده که سیصد و شصت روز باشد؛ ولى آن شش روزى که خداوند در آنها، آسمانها و زمین را آفرید از آن بیرون شد، و از این رو، برخى ماهها کم شد» (صدوق، 1403، ج2: 486).
ب) برخى از مفسرین معتقدند که هر کدام از آن روزها معادل است با هزار سال؛ چنانکه در آیهاى فرموده است: «هر روز در نزد پروردگارت همانند هزار سال از آن سالهایى است که شما مىشمارید» (حجّ/ آیة 47). این نظر از ضحاک نقل شده (طبری، 1415، ج12: 4) و ابنجوزی معتقد است که همة مفسرین در این نظر متّفقاند؛ و گفته است: «قال ابن عباس: مقدار کلّ یوم من تلک الأیام ألف سنة، و به قال کعب، و مجاهد، و الضّحّاک، و لا نعلم خلافا فی ذلک»؛ یعنی ابنعباس گفته است: مقدار هر روز از آن ایام، هزار سال است؛ و این نظر را کعب و مجاهد و ضحّاک نیز گفتهاند و هیچ مخالفی در این باره نمیشناسیم (ابن الجوزی، 1407، ج2: 127). بر اساس این نقل میتوان گفت که ممکن است نظریة اوّلی که شیخ طوسی به مجاهد نسبت داده، دقیق نباشد و مقصود مجاهد نیز ایام عادی نباشد.
ج) فخر رازى معتقد است که مقصود از شش روز، شش حال است که در هر حالى چیزى آفریده شده است. وی گفته است: «فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ إشارة إلى ستة أطوار، و الذی یدلّ علیه و یقرّره هو أنّ المراد من الأیام لا یمکن أن یکون هو المفهوم فی وضع اللغة، لأنّ الیوم عبارة فی اللغة عن زمان مکث الشمس فوق الأرض من الطلوع إلى الغروب، و قبل خلق السماوات لم یکن شمس و لا قمر. لکنّ الیوم یطلق و یُراد به الوقت؛ یقال: یوم یولد للملک ابن یکون سرور عظیم و یوم یموت فلان یکون حزن شدید، و إن اتّفقت الولادة أو الموت لیلا و لا یتعیّن ذلک و یدخل فی مراد العاقل لأنّه أراد بالیوم مجرّد الحین و الوقت. إذا علمت الحال من إضافة الیوم إلى الأفعال فافهم ما عند إطلاق الیوم فی قوله سِتَّةِ أَیَّام».
ترجمه: «در شش روز، اشاره به شش حالت است و آنچه دلیل بر آن است اینکه محال است مقصود از ایام، همان معنایی باشد که از وضع زبان فهمیده میشود؛ زیرا کلمة «روز» در زبان، عبارت است از قرار گرفتن خورشید بر بالای زمین از هنگام طلوع تا غروب، در حالی که قبل از آفرینش آسمانها، خورشید و ماهی نبوده است. اما «روز» اطلاق میشود و مقصود از آن، وقت است. گویند: روزی که برای پادشاه پسری به دنیا آید، شادی عظیمی خواهد بود؛ و روزی که فلانی بمیرد، اندوهی شدید خواهد بود، گرچه ولادت و مرگ در هنگام شب رخ دهد و لازم نیست روز باشد. و چنین حالتی در مقصود عاقل داخل است؛ زیرا مقصود از روز، فقط هنگام و وقت است. چون وضعیت را دربارة اضافه شدن روز به افعال دانستی، پس درک کن آنچه را در اطلاق «روز» در کلام خداوند است که فرمود: شش روز» (رازی، بیتا، ج28: 152).
1ـ2ـ چگونه پیش از خلقت آسمانها و زمین، «روز» اندازهگیری شده است؟
الف) برخى گفتهاند: مقصود آیه، مدّت خلق است که مساوى با مقدار شش روز است؛ نه آنکه در همان زمان که خلق صورت مىگرفته، روز و شب بوده است. شیخ طوسى و طبرسى، به این نظریه معتقد بودهاند. شیخ طوسی گفته است: «انّما خلَقهما فی هذا المقدار من الزمان» (طوسی، 1409، ج5: 451)؛ و طبرسی نیز از او پیروی کرده است: «فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ أی فی مقدار ستة أیام من أیام الدنیا» (طبرسی، 1415، ج4: 652).
ب) برخى معتقدند که ملاک در ایام خلق آسمانها و زمین، روزهایى است که از حرکت فلکِ اعلى پدید مىآید و آسمانهاى هفتگانه و زمین در زیر آن قرار دارند، و بعد از آن خلق شدهاند. این نظریه را فیض کاشانی چنین بیان کرده است: «إن قیل: انّ الأیام انّما تتقدّر و تتمایز بحرکة الفلک فکیف خلقت السماوات و الأرض فی الأیام المتمایزة قبل تمایزها؟! قلنا: مناط تمایز الأیام و تقدّرها انّما هو حرکة الفلک الأعلى دون السماوات السبع و المخلوق فی الأیام المتمایزة انّما هو السماوات السبع و الأرض و ما بینهما دون ما فوقهما و لا یلزم من ذلک خلاء؛ لتقدم الماء الذی خلق منه الجمیع على الجمیع».
ترجمه: «اگر گفته شود: ایام تنها به واسطة حرکت فلک اندازهگیری شده و از یکدیگر متمایز میشوند، پس چگونه آسمانها و زمین در روزهای متمایز، قبل از تمایز آنها از هم آفریده شدهاند، پاسخ دهیم: ملاک در تمایز ایام و اندازهگیری آنها، حرکت فلک اعلی است؛ نه حرکت آسمانهای هفتگانه. آنچه در ایام متمایز آفریده شده، همان آسمانهای هفتگانه، و زمین است و آنچه میان آنهاست؛ نه آنچه فوق آنها قرار دارد. لازمة این نظر آن نیست که خلأ پدید آید؛ زیرا آبی که همه چیز از آن آفریده شده، بر همه چیز مقدّم است» (فیض کاشانی، 1416، ج2: 204).
1ـ3ـ چرا آفرینش الهی این مدّت طول کشیده است؟
خداوندى که قادر است همة آسمانها و زمین را در یک لحظه خلق کند و طبق آیات الهى، فقط با یک کلمة «کُن» (باش)، هر آنچه را بخواهد مىآفریند (بقره/ آیة 117؛ آل عمران/ آیة 47؛ انعام/ آیة 73؛ غافر/ آیة 68)؛ چرا چنین مدّتى را براى خلق آنها صرف کرده است؟ در پاسخ به این اشکال، چندین نظریه مطرح شده که خلاصة پنج نظریه را ابن جوزى نقل کرده است:
1) خداوند مىخواسته است هر روز کارى انجام دهد، تا ملائکه آن را بزرگ شمرند.
2) هر چه مقدمات لازم براى خلق آدم و بنى آدم بیشتر طول مىکشید، ملائکه بیشتر به اهمیّت او پى مىبردند.
3) خلق دفعى نشان دهندة قدرت الهى؛ و خلق تدریجى علامت حکمت الهى است. خداوند خواسته است حکمت خود را نشان دهد.
4) خداوند خواسته است به انسانها بیاموزد که در کارها صبر و حوصله بهتر است تا تسرّع و عجله.
5) در خلق دفعى این شبهه وجود دارد که شاید اتّفاقى یا از روى طبع باشد؛ در صورتى که در خلق تدریجى مشخّص است که اختیار، مؤثّر مىباشد (ابن الجوزی، 1407، ج3: 144).
از امام رضا(ع) در پاسخ به مأمون نقل شده است که خداوند، براى آنکه به ملائکه نشان دهد، آسمانها و زمین را یکى یکى آفرید: «لیُظهِرَ للملائکةِ ما یَخلُقه منها شَیئاً بعد شیء» (طبرسی، 1386، ج2: 412). از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده است که خداوند، براى آنکه مدارا را به اُمَناى خود بیاموزد، این کار را با سرعت انجام نداد و عجله نکرد: «جَعَل الأناةَ و المُداراةَ أمثالاً لاُمَنائِه» (طبرسی، 1386، ج1: 254).
در مقابل، از بلخى نقل شده است که به عقیدة وى، اصلاً خلق آسمانها و زمین در یک لحظه امکان نداشت، چنانکه جمع بین ضدّین ممکن نیست و حرکت بدون متحرّک امکان ندارد (طوسی، 1409، ج5: 336). اما شیخ طوسی در نقد کلام بلخی گفته است: «هذا الذی ذکره غیر صحیح؛ لأنّ خلق السماوات و الأرض خلق الجواهر و اختراعها، و الجواهر لا تختصّ بوقت دون وقت، فلا حال إلا و یصحّ اختراعها فیه ما لم یکن فیما لم یزل. و إنّما یصحّ ما ذکره فی الأعراض التی لا یصحّ علیها البقاء أو ما یستحیل جمعه للتضاد، فأمّا غیره فلا یصحّ ذلک فیه».
ترجمه: «این سخن صحیح نیست؛ زیرا آفرینش آسمانها و زمین عبارت است از خلق جواهر و ساختن آنها، و چون جواهر اختصاص به وقت خاصی ندارند، پس هیچ زمانی نیست مگر آنکه خلق جواهر در آن زمان ممکن است، به شرط آنکه در ازل نباشد. آنچه بلخی گفته، فقط دربارة اعراضی صحیح است که امکان بقاء ندارند و اعراضی که به دلیل تضاد، جمع آنها ممکن نیست؛ نه غیر آنها». مقصود شیخ طوسی آن است که اعراضی را که باقی نیستند نمیتوان در یک لحظه خلق کرد، به طوری که بعد از آن باقی بمانند؛ اما جواهر که امکان بقاء برای آنها فراهم است، ممکن است در یک لحظه خلق شده و پس از آن باقی بمانند.
اخوان الصفا نیز معتقد بودهاند که امور جسمانی، مثل جسم مطلق، افلاک، اشکال فلکی، آسمانها و زمین به تدریج خلق میشوند؛ زیرا زمانی طولانی میگذرد تا اجسام لطیف، از غلیظ پیرایش شود، اشکال فلکی پدید آید، و اجرام ستارگان نورانی به گردی درآید، و عناصر چهارگانه از هم متمایز شود، و نظام عالم جسمانی تشکیل شود؛ و به همین جهت خداوند فرموده است که آسمانها و زمین را در شش روز آفریده است. و هر روزی نزد خداوند، همانند هزار سال از ایامی است که شما میشمارید؛ ولی امور روحانی عقلانی، همانند عقل فعّال، نفس کلّی، هیولای اولی و صورتهای مجرد، با فرمان الهی «کُن»، بدون زمان و مکان و بدون هیولا و به صورت ناگهانی تحقّق مییابند: «إنّ الأمور الطبیعیة أحدثت و أبدعت على تدریج مرّ الدهور و الأزمان، و ذلک أنّ الهیولى الکلّی، أعنی الجسم المطلق، قد أتى علیه دهر طویل إلى أن تمخّض و تمیّز اللطیف منه من الکثیف، و إلى أن قبل الأشکال الفلکیة الکریّة الشفّافة، و ترکّب بعضها فی جوف بعض، و إلى أن استدارت أجرام الکواکب النّیّرة، و رکزت مراکزها، و إلى أن تمیّزت الأرکان الأربعة، و ترتّبت مراتبها و انتظمت نظامها. و الدلیل على ذلک قوله تعالى: «خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ»؛ و قوله تعالى: «وَ إِنَّ یَوْماً عِنْدَ رَبِّکَ کَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ». فأما الأمور الإلهیة الروحانیة فحدوثها دفعة واحدة مرتّبة منتظمة بلا زمان و لا مکان و لا هیولى ذات کیان، بل بقوله: «کُنْ فَیَکُونُ». و الأمور الروحانیة الإلهیة هی العقل الفعّال، و النفس الکلیة، و الهیولى الأولى، و الصّور المجرّدة» (اخوان الصفاء، 1412، ج3: 352).
2ـ دیدگاه صدرالمتألهین
ملاصدرا نیز معتقد است که خلق آسمانها و زمین به صورت دفعى و آنى ممکن نیست، بلکه نیازمند زمان است. در توضیح کلام وى، چنین باید گفت که در بحث حرکت بیان گردیده است که تحقّق حرکت در یک مقوله بدین معناست که موجودی (مثلاً جسم) در کیفیّت خود (مثلاً رنگ) تغییر میکند؛ یعنی برای آن جسم، حالتی پدید میآید که در هر لحظه، دارای رنگی است که آن رنگها، ممکن است به دلیل مشابهت یک نام داشته باشند؛ ولی شدّت و ضعف دارند و در نتیجه، ما تغییر رنگ را به صورت یک حرکت اشتدادی درک میکنیم. در این صورت گفته میشود که جسم، در مقولة کیف حرکت کرده است.
مقولاتى که حرکت در آنها واقع مىشود، داراى دو نوع فرد هستند: فرد آنى، و فرد زمانى. افراد آنى افرادى هستند که در یک لحظه تحقّق داشته و وجود آنها بالقوّه است؛ زیرا لحظه و «آن»، هرگز تحقّق بالفعل ندارد. لحظه، فقط یک موجود وهمی است و آنچه بالفعل در عالم خارج تحقق پیدا میکند عبارت از زمان است که موجودی دارای امتداد است.
اما افراد زمانى به این صورت است که یک فرد از مقوله، در طول زمان تحقّق مىیابد. در طول مدّتى که یک فرد تحقّق دارد، تغییر را در آن مشاهده میکنیم، ولی این تغییرات موجب نمیشود که فرد دیگری به جای آن پدید آمده باشد. پس طول مدّتِ تحقّق، از جمله مشخّصات وجودىِ آن فرد محسوب مىشود. به تعبیری، یک فرد خاصّ با ماهیت مشخّص که هویّت شخصی آن دارای زمان مشخص است، تحقّق دارد.
در مقابل این نظریه که از سوی ملاصدرا ارائه شده، نظریة مشهور آن است که افراد متعدّد آنى از آن ماهیّت، به طور پیدرپی در حال تحقّق هستند و همین تحقّق افراد متعدّد، به معنای حرکت است.
در گذشته، فلاسفه معتقد بودند که حرکت، فقط در چهار مقولة کمیّت، کیفیّت، أین و متی واقع میشود؛ اما ملاصدرا، با ادلّة متعدّدی اثبات کرد که علاوه بر این چهار مقوله، حرکت در طبیعت جسمانی نیز تحقّق دارد و نام آن را «حرکت جوهری» نامید. طبق حرکت جوهرى، جوهر جسمانىِ کلّ عالم جسمانی نیز در حال حرکت است و افراد زماندار آن متحقّق مىشود. بنابراین، این قاعده مربوط به همة هستى و جوهر جهان مادّى مىباشد.
نحوة وجود افراد زماندار به این صورت است که اجزاى آن با یکدیگر جمع نمىشوند. در هر لحظه، یک جزء ـ که در وهم ما، هویّت مستقل از بقیه اجزاء دارد ـ تحقّق یافته و در همان لحظه، یک جزء معدوم شده است؛ یعنى یک موجود زماندار، اجزایى بالقوه در طول زمان و مطابق انقسامهای زمان دارد که پیدرپی موجود مىشوند. در مقابل، گذشتگان معتقد بودند که آن اجزاء، بالفعل موجودند.
هنگامى مىتوانیم بگوییم «فلان موجودِ زماندار، خلق و موجود شد» که همة اجزاى آن یکى یکى موجود شده و معدوم شده باشند و آخرین جزء آن هم موجود شود. تا قبل از آن نمىتوان گفت «فلان موجودِ زماندار موجود شده»؛ بلکه فقط مىتوان آن را در حال پدید آمدن دانست. از آنجایى که کلّ جهان مادّى، یک موجودِ زماندار است که به مرور تحقّق مىیابد و تا هنگامى که همة اجزاى آن در طول زمان تحقّق نیابد، نمىتوان آن را موجود و مخلوق نامید؛ پس خلق آن به صورت دفعى ممکن نیست، بلکه خلق آن تدریجى است و به مدّتِ وجود آن بستگى دارد. هر مقدار که وجود آن طول بکشد، حدوث و خلق آن نیز به همان مقدار طول مىکشد.
با این مقدمات، ملاصدرا معتقد است که این آیات، درصدد بیان این معنا نیستند که شش روز طول کشیده تا آسمانها و زمین ساخته شوند و پس از ساختن آنها در طىّ شش روز، هزاران سال تا امروز ادامه پیدا کرده است؛ بلکه مقصود آیات چنین است که طول عمر آسمانها و زمین، شش روز است (صدرالدین شیرازی، 1360ـالف: 88؛ همو، 1360ـب: 92).
بنابراین، ملاصدرا در تفسیر این آیات، به یکی از سه سؤال گذشته پاسخ داده است؛ یعنی تنها به سؤال سوم پرداخته است که چرا خداوند آسمانها و زمین را در مدّت شش روز آفرید و در یک لحظه خلق نکرد.
اما دربارة سؤال نخست که مقصود از شش روز چه مدّتی است؟ وی معتقد است که هر روز عبارت از هزار سال است که مقصود، سال ربوبى است؛ در مقابل سال الهى که پنجاه هزار سال است. مقصود از شش روز، شش هزار سال است که زمان میان شروع آفرینش موجودات جسمانی یعنی خلق حضرت آدم(ع) و زمان حضرت خاتم(ص) است؛ چنانکه مورّخین برشمرده و منجّمین ضبط کردهاند. از آنجا که تکمیل موجودات جسمانی با آفرینش حضرت رسول اکرم(ص) تکمیل میگردد، خداوند انتهای خلق جسمانیات را تا آن زمان بیان کرده است (صدرالدین شیرازی، بیتا: 45).
نتیجهگیری
روشن است که چنین تفسیری دربارة طول زمان خلق آسمانها و زمین، مورد قبول علم امروز نیست؛ چنانکه این تصوّر که قبل از خلق حضرت آدم، آسمان و زمینی نبوده، و آغاز آفرینش آنها به دورة خلق حضرت آدم(ع) باز میگردد، سخن درستی نیست. اما آنچه مهم است، تفسیرى است که صدرا از اصل آیات به دست داده است. به باور او، مقصود آن نیست که ابتدا خداوند در مدّت شش روز آسمانها و زمین را آفرید و آنها پس از آن باقی ماندند؛ بلکه مقصود آن است که طول مدت آفرینش آنها، از ابتدا تا انتهای بقا، شش روز است.
به هر حال، جناب فیض کاشانی به حقّ تذکّر داده است که این آیات، در شمار آیات متشابه «قرآن» هستند که درک آن بسیار مشکل بوده و فقط اهل «قرآن» از تفسیر آن خبر دارند (فیض کاشانی، 1416، ج2: 204).
10. طبرسی، احمد بن علی. (1386ق). الاحتجاج. جلد 1و2. تحقیق سید محمّدباقر خراسانی. نجف: دار النعمان.
11. طبرسی، فضل بن حسن. (1415ق). مجمع البیان فی تفسیر القرآن. جلد 4. بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات.
12. طبری، محمّد بن جریر. (1415ق). جامع البیان فی تأویل آی القرآن. جلد 12. تصحیح صدقی جمیل العطار. بیروت: دار الفکر.
13. طوسی، محمّد بن حسن. (1409ق). التبیان فی تفسیر القرآن. جلد 4و5. تحقیق احمد حبیب قصیر العاملی. بیروت: دار احیاء التراث العربی.
14. فیض کاشانی، محسن. (1416ق). تفسیر الصافی. جلد 2. تصحیح حسین اعلمی. تهران: مکتبة صدر.
15. کلینی، محمّد بن یعقوب. (1388ق). الکافی. جلد 8. تصحیح علیاکبر غفاری. تهران: دار الکتب الاسلامیة.