فلسفه ملاصدرا
شهناز شایان فر؛ سیده زهرا حسینی
دوره 5، شماره 1 ، آذر 1395، ، صفحه 77-86
چکیده
در طول تاریخ تفکر، برهان و شهود دو روش دستیابی به حقیقت تلقی شده است. در این راستا آنچه در وهلۀ اول اندیشمندان را به فکر واداشته این است که کدامیک از این دو طریق معتبرتر و کاربردیتر است. بررسی این دو روش نشان میدهد که، گرچه هر یک از آنها به تنهایی از مزایای خاصی برخوردار هستند، ولی در عین حال حصرنظر به یکی از دو روش برهان و شهود، ...
بیشتر
در طول تاریخ تفکر، برهان و شهود دو روش دستیابی به حقیقت تلقی شده است. در این راستا آنچه در وهلۀ اول اندیشمندان را به فکر واداشته این است که کدامیک از این دو طریق معتبرتر و کاربردیتر است. بررسی این دو روش نشان میدهد که، گرچه هر یک از آنها به تنهایی از مزایای خاصی برخوردار هستند، ولی در عین حال حصرنظر به یکی از دو روش برهان و شهود، در مسیر حقیقتیابی، چندان راهگشا نبوده، و توانایی حل بسیاری از معضلات فکری اندیشمندان را نداشته است. لذا تلفیق این دو روش مورد توجه برخی متفکران قرار گرفته است. در واقع این دسته از متفکران اسلامی، فلسفهای شهودی را ابزار کار خود قرار دادهاند، که از جملة آنان میتوان به ملاصدرا اشاره نمود. پرسش پایه این جستار عبارت است از: چگونه شهود ملاصدرا با فلسفة او سازگار است؟ در این مقاله ضمن اشاره به پارهای انتقادات در باب کاربرد شهود در فلسفه و پاسخ به آنها با توجه به نظام حکمت صدرایی نشان خواهیم داد که صدرا توانست به نحوی از شهود در فلسفه استفاده نماید که نه تنها به حیثیت تعقلی فلسفه خدشهای وارد نگردد، بلکه چنین کاربردی با تفکر فلسفی صدرایی کاملاً هماهنگ باشد.