فلسفه ملاصدرا
علیرضا محمدزاده قبادلو؛ مسعود امید؛ محمدرضا عبدالله نژاد
چکیده
چکیدهوجود بحرانهای علمی هر عصر، متفکران را با چالشهای جدی مواجه میکند و هر متفکری بر اساس فهم از مسائل علمی و داشتههای علمی خود، به نوعی سعی در حل بحران و رساندن علم به ساحل امن یقین را دارد.وجود مسائل جدید و تعارضات در علم و دین و فلسفه، ایمانوئل کانت و علامه طباطبایی را بر آن داشت تا نگاه دوباره و جدیتری به این معضلات علمی و ...
بیشتر
چکیدهوجود بحرانهای علمی هر عصر، متفکران را با چالشهای جدی مواجه میکند و هر متفکری بر اساس فهم از مسائل علمی و داشتههای علمی خود، به نوعی سعی در حل بحران و رساندن علم به ساحل امن یقین را دارد.وجود مسائل جدید و تعارضات در علم و دین و فلسفه، ایمانوئل کانت و علامه طباطبایی را بر آن داشت تا نگاه دوباره و جدیتری به این معضلات علمی و سعی در حل بحرانهای موجود داشته باشند. و هر دو متفکر به نوعی جواب معضلات زمان خود را در رویارویی دوباره با متافیزیک دیدند. کانت با تصور و تعریفی که از متافیزیک سنتی داشت، متافیزیک موجود را نتوانست به عنوان یک علم یقین بخش قبول کند و متافیزیک سنتی را از لیست علوم پاک کرد.علامه بر عکس وی، با تصور و تعریفی که از متافیزیک سنتی داشت؛ متافیزیک را علمی یقینی پنداشت به طوری که یقینی بودن سایر علوم هم در سایه وجود و امکان تحقق متافیزیک میسر بود.در مقاله حاضر فلسفه متافیزیک از نگاه هر دو اندیشمند از جهات مختلف مثل تعریف متافیزیک سنتی و روش آن و همچنین کیفیت گزارههای آن و نسبتش با سایر علوم، بررسی خواهد تا روشن گردد چرا در قبال سوالات یکسان، هر کدام راه متفاوتی را پیمودند. و در نهایت به این نتیجه میرسد که متافیزیکی که به دست این دو متفکر رسیده از مبنا متفاوت بوده است، که باعث پیموده شدن دو راه متفاوت شده است.