فلسفه ملاصدرا
احمد شه گلی
چکیده
بحث فلسفی از کنش انسانی از مباحث مهم فلسفی معاصر است. در این موضوع مسائل مختلفی مطرح می شود. یکی از مسائلی که در فلسفه عمل با وجود اهمیت آن مورد غفلت واقع شده، مسئله نسبت عمل با بدن است. این پژوهش در صدد تبیین فلسفی نسبت بدن و عمل و انحا تاثیر بدن در شکل گیری عمل است. در فلسفه اسلامی مسئله عمل به صورت پراکنده در قالب مباحث مختلفی مطرح شده ...
بیشتر
بحث فلسفی از کنش انسانی از مباحث مهم فلسفی معاصر است. در این موضوع مسائل مختلفی مطرح می شود. یکی از مسائلی که در فلسفه عمل با وجود اهمیت آن مورد غفلت واقع شده، مسئله نسبت عمل با بدن است. این پژوهش در صدد تبیین فلسفی نسبت بدن و عمل و انحا تاثیر بدن در شکل گیری عمل است. در فلسفه اسلامی مسئله عمل به صورت پراکنده در قالب مباحث مختلفی مطرح شده است. در این رویکرد عقل عملی مبدا شکل گیری عمل است. این عقل با بدن ارتباط دارد و دارای قوایی در بدن است و عمل از طریق آن در بدن انجام می شود. عمل دارای دو قوس صعود و نزول است. قوس صعود عمل ابتدا از طریق حواس با طی مراحل میانی در نهایت به عقل نظری منتهی می شود. قوس نزول از مبادی بعید تا مبدا قریب شکل گیری عمل را شامل میشود و در نهایت عمل از طریق قوه فاعله با به حرکت درآوردن اعضا بدنی انجام می شود. نقطه اتصال عمل در مرحله صعود و نزول عمل؛ بدن است. این مربوط به مراتب طولی عمل است. عمل در سیر عرضی آن، در پرتو آموزه هایی مانند حرکت جوهری نفس، اتحاد نفس و بدن و مسئله مرگ در حکمت متعالیه تفسیر دیگری به خود می گیرد. بدن به انحاء مختلفی در شکل گیری عمل موثر است: برخی از این موارد عبارتند از: تدارک مبادی عمل، نقش ابزاری بدن در تحقق عمل، ملکه شدن عمل به واسطه تکرار اعمال بدنی، تحقق کمالات به واسطه بدن، اقتضا بدن برای شکل گیری عمل خاص، نقش بدن در انصراف از عمل و اشتغال به عمل، اختلال در فرآیند عمل. بر این اساس بدن نقش مهمی در شکل گیری عمل دارد.
فلسفه ملاصدرا
جمال سروش؛ امین صیدی
چکیده
عقل به مثابه منبعی از منابع معرفت به دو قسم نظری و عملی منقسم میشود؛ وجود عقل نظری و نقشی که در ادراک کلیات ایفا میکند، مورد پذیرش همگان است، اما وجود استقلالی عقل عملی (مستقل از عقل نظری) و نیز مدرِک بودنش مسئلهای چالشبرانگیز و اختلافی است. فیلسوفان در این زمینه به دو گروه تقسیم میشوند: برخی منکر وجود عقل عملیِ مستقل از ...
بیشتر
عقل به مثابه منبعی از منابع معرفت به دو قسم نظری و عملی منقسم میشود؛ وجود عقل نظری و نقشی که در ادراک کلیات ایفا میکند، مورد پذیرش همگان است، اما وجود استقلالی عقل عملی (مستقل از عقل نظری) و نیز مدرِک بودنش مسئلهای چالشبرانگیز و اختلافی است. فیلسوفان در این زمینه به دو گروه تقسیم میشوند: برخی منکر وجود عقل عملیِ مستقل از عقل نظری گشته و گروهی قائل به آن شده و به اثباتش مبادرت ورزیدهاند. در میان دسته دوم نیز جماعتی منکر کارکرد ادراکی عقل عملی گشته و در مقابل، طائفهای قول به مدرِک جزئی بودن آن را اختیار کردهاند. ملاصدرا در آثارش با تکیه بر دو ملاک (انفکاک و افعال وجودی متناقض)، وجود عقل عملی را مستقل از عقل نظری دانسته و با اِسناد مفاهیمی چون «استنباط»، «فکر»، «تروّی»، «حدس»، «الهام»، «اعتقاد» و «حکم» که ملازم ادراک هستند، ادراک جزئی را برای عقل عملی اثبات میکند. از برخی عبارات وی کارکرد انگیزشی نیز فهم میشود. ما در این نوشتار ضمن ارائه صورتبندی نوینی از نظریه صدرا به مناقشه صغروی (و نه کبروی) در دو ملاک مذکور پرداخته و با عنایت به اینکه همه انواع ادراک جزئی، قوای مناسب به خود (مانند حاسه، متخیله و متوهمه) را دارند، با بهکارگیری روش توصیفی- تحلیلی به این نتیجه رهنمون شدهایم که عقل عملی وجودی مستقل از عقل نظری ندارد و بالتبع کارکرد ادراکی و انگیزشی نیز برای آن متصور نیست.
فلسفه ملاصدرا
زینب السادات میرشمسی
چکیده
اینکه ادراکات محض انسان چرا و چگونه به عمل منجر میشوند یکی از مسائل مهم در حوزه انسانشناسی است. به نظر میرسد عواطف انسان به عنوان ادراکاتی که فاعل آنها عقل عملی است، میتوانند گزینه مناسبی برای توجیه رابطه میان عمل و نظر باشند. ملاصدرا بهعنوان یکی از فیلسوفان مکتبساز در فلسفه اسلامی و فیلسوفی که نگاه جامعنگر به مسایل ...
بیشتر
اینکه ادراکات محض انسان چرا و چگونه به عمل منجر میشوند یکی از مسائل مهم در حوزه انسانشناسی است. به نظر میرسد عواطف انسان به عنوان ادراکاتی که فاعل آنها عقل عملی است، میتوانند گزینه مناسبی برای توجیه رابطه میان عمل و نظر باشند. ملاصدرا بهعنوان یکی از فیلسوفان مکتبساز در فلسفه اسلامی و فیلسوفی که نگاه جامعنگر به مسایل مختلف دارد، رابطه میان عمل و نظر و چگونگی حصول فعل از نظر را مورد توجه قرار داده است. با این حال، اگرچه او با تکیه بر عقل عملی درصدد توجیه این رابطه است، اما به عاطفه مستقیماً توجه نکرده است. او معتقد است علاوه بر شناخت محض، ادراکاتی وجود دارد که همان لذت و الم هستند. این ادراکات حاصل شناسایی ملایمت یا عدم ملایمت پدیدهها با نفس هستند و بههمین دلیل ادراک محض را به عمل منتهی میکنند. حالات عاطفی یا نوعی لذت هستند یا نوعی الم، پس عواطف واسط عمل و نظر هستند. از آنجا که عواطف شناختیـارزشی بوده و متناسب با باورها و اهداف ما شکل میگیرند، هم میتوانند افعالی را رقم بزنند که با طبع حیوانی متناسب است و هم افعالی که با طبع انسانی ما هماهنگی داشته و از اهداف و غایات والای ما ناشی شدهاند. پس اگرچه عواطف اموری شناختی هستند و همه انسانها از آنها بهرهمندند اما لزوماً اختیاری و معقول نیستند.