فلسفه ملاصدرا
فاطمه علیپور
چکیده
علم خداوند به عالم، عین ذات اوست و همانگونه که ذات الهی ثابت و لایتغیّر است، علم او نیز ثابت و لایتغیّر است، از سویی همواره شاهد تغییر مداوم در جهان متکثر مادی هستیم. مسأله این است که چگونه تغییر در امور جزئی و متکثر عالم موجب تغییر در صفت علم الهی و در نتیجه تغییر در ذات یگانه و ثابت خداوند نمی گردد؟ فلاسفه اسلامی علم خداوند را به گونه ...
بیشتر
علم خداوند به عالم، عین ذات اوست و همانگونه که ذات الهی ثابت و لایتغیّر است، علم او نیز ثابت و لایتغیّر است، از سویی همواره شاهد تغییر مداوم در جهان متکثر مادی هستیم. مسأله این است که چگونه تغییر در امور جزئی و متکثر عالم موجب تغییر در صفت علم الهی و در نتیجه تغییر در ذات یگانه و ثابت خداوند نمی گردد؟ فلاسفه اسلامی علم خداوند را به گونه ای تبیین نموده اند که در رابطه علمی ذات ثابت و یگانه خداوند با موجودات متغیّر هیچگونه تغییر و تکثری در ذات الهی لازم نیاید. لذا فیلسوفان علم خداوند را علم تفصیلی بعد از ذات یعنی زاید بر ذات دانستند، ابن سینا این نحو علم ثابت به معلومات مادی متغیّر را علم به جزئی متغیّر به نحو کلی نامید. غزالی با رد نظر فلاسفه آنان را تکفیر کرد. اشکال غزالی به فلاسفه این بود که در اینصورت اگر چه خداوند به همه امور جزئی عالم است، اما علم او بدانها تنها به نحو کلی خواهد بود و علم خداوند محدود به کلیات و مفاهیم عام می شود. ملاصدرا علم اجمالی در عین کشف تفصیلی خداوند را اثبات و به اشکال غزالی پاسخ داد. براساس قاعده بسیط الحقیقه علم خداوند به موجودات متغیّر و متکثر ، حضور اشیاء نزد حق است. خداوند در مرتبه ذات علم به اشیاء دارد، بدون آنکه کثرتی در مرتبه ذات باشد و معلومات با همه کثرات و تفصیلات به وجود واحد بسیط موجودند و از حیثی که کثرت در آن نیست آشکار و منکشف هستند.
فلسفه ملاصدرا
مریم آقامحمدرضا؛ سید مصطفی محقق داماد
دوره 5، شماره 1 ، آذر 1395، ، صفحه 113-128
چکیده
ملاصدرا نظریة وحدت شخصی وجود را بهعنوان راه حل نهایی خود در مسئلة ربط کثیر به واحد معرفی میکند. در این دیدگاه، تنها وجود حقیقی وجود حق تعالی است و باقی، ظهورات و نمودهای حق تعالی بهشمار میآیند. اینجاست که اصل علیت از بین رفته و اصل تشّأن جای آن را میگیرد. در این دیدگاه علت و معلول به وجود و ظهور تبدیل میشود و همة کثرات بهعنوان ...
بیشتر
ملاصدرا نظریة وحدت شخصی وجود را بهعنوان راه حل نهایی خود در مسئلة ربط کثیر به واحد معرفی میکند. در این دیدگاه، تنها وجود حقیقی وجود حق تعالی است و باقی، ظهورات و نمودهای حق تعالی بهشمار میآیند. اینجاست که اصل علیت از بین رفته و اصل تشّأن جای آن را میگیرد. در این دیدگاه علت و معلول به وجود و ظهور تبدیل میشود و همة کثرات بهعنوان نمود و ظهور وجود محض شناخته میشوند. این مقاله درصدد است نشان دهد که این نظریه علاوه بر نفی علیت و کثرت، بهعنوان دو اصل وجودشناختی در تفکر فلسفی، با برخی مشکلات فلسفی و کلامی دیگر نیز مواجه شده است؛ از جملة اعتقاد به خلق مدام و نفی علیت اعدادی و انکار علم و پذیرش جبر فاتالیستی. در نهایت میتوان نتیجه گرفت که جایگاه این بحث بهدلیل غیر عقلانی بودن آن در فلسفه نیست و لذا نمیتوان آن را بهعنوان راه حل عقلانی و فلسفی برای حل مسئله ربط کثیر به واحد لحاظ کرد. البته این در حالی است که ملاصدرا در ابتدای اسفار و شواهد بیان میکند که هنر من برهانی نمودن شهودات عرفانی است.
فلسفه ملاصدرا
سید مصطفی موسوی اعظم؛ حسن ابراهیمی؛ عبدالرسول کشفی
دوره 2، شماره 2 ، خرداد 1393، ، صفحه 107-121
چکیده
در رویکرد مشهور، علیّت مستلزم کثرت وجودی، اعم از تباینی و تشکیکی، میان علّت و معلول است؛ با این حال، خودِ فلاسفه در مواضعی که کثرت وجودی برقرار نیست، علیّت را متحقّق دانستهاند. صدرا این قسم علیّت را به تحلیل عقلانی میداند و آگاهانه ملازمهای بین «علیّت» و «کثرت وجودی» نمییابد. تئوری علیّت تحلیلی مستلزم توسعة معنای ...
بیشتر
در رویکرد مشهور، علیّت مستلزم کثرت وجودی، اعم از تباینی و تشکیکی، میان علّت و معلول است؛ با این حال، خودِ فلاسفه در مواضعی که کثرت وجودی برقرار نیست، علیّت را متحقّق دانستهاند. صدرا این قسم علیّت را به تحلیل عقلانی میداند و آگاهانه ملازمهای بین «علیّت» و «کثرت وجودی» نمییابد. تئوری علیّت تحلیلی مستلزم توسعة معنای علیّت است و میباید تعریفی ارائه کرد که انطباقپذیر بر هر یک از کثرات وجودی و تحلیلی باشد. بر اساس مبانی حکمت متعالیه، دو تعریف از علیّت بیان میشود که توأمان انطباقپذیر بر کثرت وجودی و تحلیلی است. نخست، رابطة توقّف میان دو موجود؛ دوم، رابطة توقّف میان دو مصداق. از آنجا که کثرت «موجود» و «مصداق» لزوماً «کثرت وجودی» را به دنبال ندارد، اگر دو «موجود» و دو «مصداق» در خارج به دو «وجود» تحقّق یابند، علیّت خارجی است و اگر به یک «وجود» موجودند، علیّت تحلیلی است. با پذیرش دو تعریف فوق علیّت مستلزم کثرت وجودی (خارجی) نیست، بلکه مستلزم مطلقِ کثرت است، اعم از آنکه کثرت وجودی باشد یا تحلیلی. میتوان کاربردهای فراوانی از علیّت تحلیلی به دست آورد که برخی قبل از حکمت متعالیه و برخی بعد از آن، رواج یافته است: علیّت ماهیّت برای لوازم خود، علیّت امکان برای احتیاج، علیّت در برهان اقترانی حملی، علیّت عرض برای عرض، علیّت جوهر برای عرض، علیّت صورت (فصل) برای ماده (جنس) و علیّت ماده و صورت برای ذات ماهیت