فاطمه گلی فروشانی؛ سهراب حقیقت قره قشلاقی
چکیده
وجود و حضور دو اصل و مبنا در عرصه هستیشناسی و معرفتشناسی حکمت صدرایی است. ملاصدرا در بُعد هستیشناسی بر اساس اصالت وجود، حقیقت وجود را موضوع فلسفه قرار میدهد. گرچه وی در برخی مواضع مانند ابنسینا از موجود بماهوموجود به عنوان موضوع فلسفه نام میبرد، اما در نهایت مسیر خود را جدا کرده و حقیقت وجود را به عنوان موضوع فلسفه برمیگزیند. ...
بیشتر
وجود و حضور دو اصل و مبنا در عرصه هستیشناسی و معرفتشناسی حکمت صدرایی است. ملاصدرا در بُعد هستیشناسی بر اساس اصالت وجود، حقیقت وجود را موضوع فلسفه قرار میدهد. گرچه وی در برخی مواضع مانند ابنسینا از موجود بماهوموجود به عنوان موضوع فلسفه نام میبرد، اما در نهایت مسیر خود را جدا کرده و حقیقت وجود را به عنوان موضوع فلسفه برمیگزیند. وی در اثبات موضوع فلسفه همچون فلاسفه پیشین، دو ملاک بداهت و کلیت را مد نظر داشته است. بداهت و کلیت وجود در فلسفه صدرا ناظر به حقیقتی است که عین خارجیت و مبدئیت اثر است، اما بداهت و کلیت موجود در فلسفه ابنسینا ناظر به مفهومی است که با وسعت خود، تمامی موجودات عالم را به صورت تشکیکوار در برمیگیرد. موضوعیت حقیقت وجود در حکمت صدرایی و محوریت آن در مباحث و مسائل فلسفی مستلزم محوریت حضور در عرصه معرفتشناسی این حکمت است؛ چرا که معرفت به حقیقت وجود جز از طریق فهم حضوری و شهودی امکانپذیر نیست و آنچه از حقیقت وجود در محدوده ذهن و از طریق معرفت حصولی برای آدمی به دست میآید، نمایی ضعیف از آن است. وجود مجلای حقیقت و حضور است و این تنیدگی وجود و حقیقت و حضور شاکله هستیشناسی و معرفتشناسی فلسفه ملاصدرا را تشکیل میدهد.
فلسفه ملاصدرا
سید مهدی میرهادی؛ حسنعلی بختیار نصر آبادی؛ محمد نجفی
دوره 6، شماره 2 ، خرداد 1397، ، صفحه 147-161
چکیده
در این مقاله با استفاده از روش تحلیلی تلاش شده تا طرحی از دیدگاه فلسفی ملاصدرا دربارۀ رابطۀ خیال و معرفت ارائه شود. هدف اصلی مقاله، ارائۀ تصویری از ماهیت رابطۀ خیال و معرفت، ابعاد رابطۀ خیال و معرفت و چگونگی مداخلات خیال در فرایند کسب معرفت است. خیال به مجموعه ظرفیتهای نفس برای مواجهه و کار با صور خیالی، اعم از ذخیره و نگهداری صور ...
بیشتر
در این مقاله با استفاده از روش تحلیلی تلاش شده تا طرحی از دیدگاه فلسفی ملاصدرا دربارۀ رابطۀ خیال و معرفت ارائه شود. هدف اصلی مقاله، ارائۀ تصویری از ماهیت رابطۀ خیال و معرفت، ابعاد رابطۀ خیال و معرفت و چگونگی مداخلات خیال در فرایند کسب معرفت است. خیال به مجموعه ظرفیتهای نفس برای مواجهه و کار با صور خیالی، اعم از ذخیره و نگهداری صور (مصوره)، تصرف در صور (متصرفه)، صورتسازی برای معقولات (متخیله) و معقولسازی صور (متفکره) اطلاق میشود. صورت ذهنی، رونوشت نفس از واقعیت خارجی است. تهیه، نگهداری و گسترش صورتهای ذهنی، بهعنوان برداشتی از مفهوم و فرایند معرفت (حصولی) مد نظر واقع شده است. رابطۀ خیال و معرفت در چهار محور «خیال و تشکیل ذهن»، «خیال و امکان معرفت»، «خیال و بقای معرفت» و «خیال و گسترش معرفت» بررسی و تبیین شده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که: 1. موجودیت ذهن با خیال و صور خیالی شکل میگیرد. 2. خیال، از طریق تبدیل معلوم بالعرض (واقعیت خارجی) به معلوم بالذات (صورت ذهنی واقعیت خارجی) و تبدیل صورت حسی به صورت خیالی، امکان شکلگیری معرفت را فراهم میآورد. 3. خیال از طریق ذخیرۀ صورتها و در دسترس نگه داشتن آنها، عامل بقای معرفت است. 4. از آنجا که معرفت از موجودیتی یکپارچه برخوردار است و اتصال صور علمی در ذهن از طریق خیال امکانپذیر میشود، خیال سنگ بنای هر معرفت جدید است. 5. خیال بخشی ضروری از ساختار ادراکات وهمی و عقلی انسان است.
فلسفه ملاصدرا
حسن رهبر؛ شمس الله سراج
دوره 4، شماره 1 ، آذر 1394، ، صفحه 37-53
چکیده
معرفتشناسان معرفت را به «باور صادق موجّه» تعریف میکنند. در تاریخ اندیشههای فلسفی همواره دربارة معیار صدق و توجیه معرفت بهمنزلۀ دو شرط اساسی و مهم در تعریف معرفت نظریهپردازیهایی وجود داشته است. فیلسوفان حکمت متعالیه و حکمت اشراق نیز از این قاعده مستثنی نبودهاند. اگرچه هر دو مکتب معیار صدق را مطابقت و معیار توجیه معرفت ...
بیشتر
معرفتشناسان معرفت را به «باور صادق موجّه» تعریف میکنند. در تاریخ اندیشههای فلسفی همواره دربارة معیار صدق و توجیه معرفت بهمنزلۀ دو شرط اساسی و مهم در تعریف معرفت نظریهپردازیهایی وجود داشته است. فیلسوفان حکمت متعالیه و حکمت اشراق نیز از این قاعده مستثنی نبودهاند. اگرچه هر دو مکتب معیار صدق را مطابقت و معیار توجیه معرفت را مبناگرایی میدانند، اما در این میان اختلافنظرهای مهمی نیز میان دو مکتب وجود دارد که نظرات آنها را از یکدیگر متمایز و متفاوت میکند. چنانکه صدرائیان میان حق و صادق تفاوت قائلاند و لحاظ قضیه با واقع و تقدم و تأخر آن را سبب تفکیک مفهوم حق با صادق میدانند، اما در مقابل اشراقیان این تفاوت را غیرحقیقی میدانند. همچنین، اشراقیان مطابقت را صرفاً تطابق با خارج میدانند برخلاف صدرائیان که معتقدند ملاک مطابقت، تطابق با واقع اعم از ذهن و عین است. در سوی دیگر، از وجوه مشابهت دو مکتب میتوان به این نکته اشاره کرد که هر دو از اشراقات و شهودات نفسانی بهمنزلۀ معارف بدیهی و مبنایی در معرفت نام میبرند که میتواند نقش پایهای در معرفت بشر ایفا کند و بنابراین نوعی «مبناگرایی نوین» را پیشنهاد میدهند.
فاطمه ترکاشوند؛ زهره توازیانی
دوره 3، شماره 1 ، آذر 1393، ، صفحه 39-53
چکیده
راههای دستیابی به معرفت و شناخت موانع آن از مهمترین دغدغههای معرفتشناسان است. نمونة بارز آن ملاصدرا حکیم شرقی و فرانسیس بیکن اندیشمند مغربزمین است. ملاصدرا اساس معرفت حقیقی را در ایمان به خدا و کسب آن به شیوة شهودی میداند و این نوع معرفت را کلید اکثر معارف معرفی میکند. او حصول این نوع معرفت را با سه مانع اصلی روبهرو میداند. ...
بیشتر
راههای دستیابی به معرفت و شناخت موانع آن از مهمترین دغدغههای معرفتشناسان است. نمونة بارز آن ملاصدرا حکیم شرقی و فرانسیس بیکن اندیشمند مغربزمین است. ملاصدرا اساس معرفت حقیقی را در ایمان به خدا و کسب آن به شیوة شهودی میداند و این نوع معرفت را کلید اکثر معارف معرفی میکند. او حصول این نوع معرفت را با سه مانع اصلی روبهرو میداند. فرانسیس بیکن نیز با اعتقاد به ضرورت شناخت طبیعت برای کسب معرفت الهی به خطاهای ذهنی و باورهای غلط بهمنزلة موانع مهمی در رسیدن به آن اشاره میکند. او در این زمینه چهار مانع (یا به تعبیر او بت) را معرفی میکند. نگارندگان در پژوهش حاضر سعی کردهاند با کنار هم نهادن دیدگاه دو فیلسوف نمونهای از دغدغههای مشترک نظامهای فلسفی متفاوت را به تصویر بکشند.
واژگان کلیدی: