فلسفه ملاصدرا
اکرم ساقی؛ محمدکاظم علمی سولا
چکیده
از جمله ویژگیهای اخلاقی انسان، نوعدوستی است. اینکه آیا میان این خصیصه انسانی و جنسیت میتوان رابطه برقرار کرد یا خیر، موضوعی است که در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است. در این رابطه پس از بیان ضرورت جنسیتپذیری نفس با توجه به مبانی حکمت متعالیه از جمله وحدت نفس و بدن در تمام مراحل متناظرِ وجودی و نیز بیان وحدت و عینیت نفس و ...
بیشتر
از جمله ویژگیهای اخلاقی انسان، نوعدوستی است. اینکه آیا میان این خصیصه انسانی و جنسیت میتوان رابطه برقرار کرد یا خیر، موضوعی است که در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است. در این رابطه پس از بیان ضرورت جنسیتپذیری نفس با توجه به مبانی حکمت متعالیه از جمله وحدت نفس و بدن در تمام مراحل متناظرِ وجودی و نیز بیان وحدت و عینیت نفس و قوا در دیدگاه ملاصدرا، به تفاوت قوا میان دو جنس مؤنث و مذکر اشاره شده و با توسعه در معنای عقل از منظر حکمت صدرایی خصوصاً نگاه متفاوت ملاصدرا در مورد قوه واهمه، تفاوت معنای عقل در زن و مرد حاصل گشته است. براساس این یافته تحلیلی میتوان عقل زنانه را عقلی عاطفهگرا نامید که همدلی و همدردی مؤلفههای اصلی آن است و از آنجا که میان نوعدوستی و عاطفه ارتباط مستقیم برقرار است، ارتباط میان نوعدوستی و جنسیت آشکار میگردد. ضرورت و اهمیت بحث حاضر در این است که با تبیین فضایل اخلاقی متفاوت زنانه و مردانه بر اساس مبادی مورد پذیرش ملاصدرا، مانع ارزشگذاری تبعیضآمیز و ناعادلانه (قوی یا ضعیف نامیدن هر یک از) دو جنس شده که امروزه یکی از دغدغههای فلسفههای زنانهنگر است. نوشته حاضر تلاشی است بنیادی که با روش کتابخانهای و با تحلیل مبانی حکمت صدرایی سعی در تبیین نتیجه مذکور دارد.
فلسفه ملاصدرا
فرشته ابوالحسنی نیارکی؛ هاشم قربانی
چکیده
ملاصدرا تعریفی از اخلاق ارائه کرده است که براساس طبقهبندی این جستار، تعریف به صفات درونی و ملکهانگاری اخلاق است، اما ملکه نزد وی که بنابر حرکت جوهری قائل به صورت باطنی متمایز در هر مرتبه است، متمایز از ملکهی پارادایم مشائی است. این مقاله با گذار از تحلیل تعریف وی، در پرتو گفتگوی اثربخش میان صدرا و اندیشمندان، مقایسه تطبیقی و تحلیل ...
بیشتر
ملاصدرا تعریفی از اخلاق ارائه کرده است که براساس طبقهبندی این جستار، تعریف به صفات درونی و ملکهانگاری اخلاق است، اما ملکه نزد وی که بنابر حرکت جوهری قائل به صورت باطنی متمایز در هر مرتبه است، متمایز از ملکهی پارادایم مشائی است. این مقاله با گذار از تحلیل تعریف وی، در پرتو گفتگوی اثربخش میان صدرا و اندیشمندان، مقایسه تطبیقی و تحلیل مبانی فلسفی او، به بازسازی و به-روزرسازی تلقی صدرا از اخلاق پرداخته است. همچنین بازنمایی انگاره صدرایی براساس عوامل و مبادی رفتار اخلاقی که در سایر علوم اهمیت دارد، از وجوه نوآورانه این جستار است: اخلاق، نوعی بروز و ظهور مرتبه وجودی فرد است، در پاسخ به مواجهات او با موقعیتها، مسائل، تعارضها و یا آنچه متضمن یک نیت، تصمیمگیری یا انجام فعلی اختیاری است، در بستری از آنچه در استدلال خویش یا جامعه، خوب و بد شناخته میشود که فرد در ارائه این پاسخ از تمامی ظرفیتهای درونی و درونیشده وجودی خود (شناخت و ابزارهای معرفت، نیروهای سرشتی، انگیزش و عاطفه، نیروهای بدنی و ...) و البته با اولویت مبادی فکری، بهره میجوید و این پاسخ به اشکال مختلفی چون رفتار بیرونی و یا نوعی گفتگوی با خود (تفکر، تصمیم و استدلال اخلاقی، نیِّات) و دیگران (با انواع زبان) نمود مییابد.