علمی- پژوهشی
فلسفه ملاصدرا
محمود آهسته؛ زهرا کاشانیها
چکیده
این مقاله ابتدا با دیدگاههای مربوط به اثبات یا انکار غایتمندی طبیعت مواجه میشود و سپس ملاک مثبتین غایتمداری طبیعت را تبیین میکند. مقاله با روش عقلیـتحلیلی به این نتیجه میرسد که جمهور حکمای قبل از ملاصدرا، از آنجا که منکر علم و شعور افعال طبیعی بودهاند، نتوانستهاند علت غایی را برای فاعل طبیعی اثبات کنند ولی ملاصدرا و ...
بیشتر
این مقاله ابتدا با دیدگاههای مربوط به اثبات یا انکار غایتمندی طبیعت مواجه میشود و سپس ملاک مثبتین غایتمداری طبیعت را تبیین میکند. مقاله با روش عقلیـتحلیلی به این نتیجه میرسد که جمهور حکمای قبل از ملاصدرا، از آنجا که منکر علم و شعور افعال طبیعی بودهاند، نتوانستهاند علت غایی را برای فاعل طبیعی اثبات کنند ولی ملاصدرا و شارحان او درصدد اثبات شعور و غایتمندی طبیعت برآمدهاند و تبیینهای مختلفی برای آن ارائه دادهاند. ابتکار و نوآوری ملاصدرا در این باب طرح دو اصل «تساوق و ترابط وجود و شعور» و «تشکیک وجود» است. او بهواسطه اصالت وجود و تشکیک آن، از سویی، و حرکت جوهری از سوی دیگر، همه موجودات را دارای علت غایی میداند و بهگونهای این مسئله را قیاس میکند که منافاتی برای اجتماع دو معنای غایت در فعل طبیعت ملحوظ نگردد.
علمی- پژوهشی
فلسفه ملاصدرا
زهرا توکلی؛ مجید صادقی حسن آبادی؛ جعفر شانظری
چکیده
ایمان و اعتقاد به علم و عصمت پیامبران یکی از مهمترین آموزههای اعتقادی در تفکر کلامی شیعه است. از نگاه بسیاری از اندیشمندان، علم معصومین(ع) به حقایق هستی و پیامدهای زیانبار گناه، منشأ عصمت است، اما گاه از این مسئله غفلت میشود و گمان میکنند علم و عصمت با یکدیگر قابلجمع نیستند. اما اینکه ملاصدرا علم را مساوق وجود دانسته و در تعاریفی ...
بیشتر
ایمان و اعتقاد به علم و عصمت پیامبران یکی از مهمترین آموزههای اعتقادی در تفکر کلامی شیعه است. از نگاه بسیاری از اندیشمندان، علم معصومین(ع) به حقایق هستی و پیامدهای زیانبار گناه، منشأ عصمت است، اما گاه از این مسئله غفلت میشود و گمان میکنند علم و عصمت با یکدیگر قابلجمع نیستند. اما اینکه ملاصدرا علم را مساوق وجود دانسته و در تعاریفی که از عصمت ارائه میدهد بر نقش قوای نظری در تحقق گناه تأکید میکند، مؤید ارتباط مستقیم بین علم و عصمت در دیدگاه وی است. در تحقیق حاضر، افزون بر تحلیل نسبت علم و عصمت در نگاه صدرا، در دو گام با بررسی آن در مسئله وحی و زمان کودکی نبی، نشان داده شده که پرسشهای مطرح در باب این نسبت در مسئله وحی، ناشی از نادیده انگاشتن احکام وجود و مرتبه وجودی انسان کامل در نگاه صدرا است اما پرسشهای فراروی نسبت علم و عصمت در زمان کودکی نبی، امری تأملبرانگیز بوده که علت آن را باید در عدم امکان ارائه تبیین فلسفی از این نسبت، مطابق با مبانی ملاصدرا، دانست.
علمی- پژوهشی
فلسفه ملاصدرا
محمد حسین زاده
چکیده
اختیار یکی از مباحث فلسفی است که در علوم انسانی کارکردهای مهم و قابل توجهی دارد. تقریرهای مختلفی از اختیار ارائه شده است که هر یک آثار و کارکردهای ویژه و جداگانهای در علوم انسانی دارند؛ از جمله «بهکارگیری نظریههای حقوقی دربارۀ مجازات متخلفان». در این مقاله پس از معرفی اجمالی تقریرهای مختلف اختیار و دو نظریۀ عمدۀ حقوقی ...
بیشتر
اختیار یکی از مباحث فلسفی است که در علوم انسانی کارکردهای مهم و قابل توجهی دارد. تقریرهای مختلفی از اختیار ارائه شده است که هر یک آثار و کارکردهای ویژه و جداگانهای در علوم انسانی دارند؛ از جمله «بهکارگیری نظریههای حقوقی دربارۀ مجازات متخلفان». در این مقاله پس از معرفی اجمالی تقریرهای مختلف اختیار و دو نظریۀ عمدۀ حقوقی دربارۀ مجازات (مجازاتگرایی و فایدهگرایی)، نسبت تقریرهای مختلف اختیار با نظریههای حقوقی دربارۀ مجازات سنجیده شده و این نتیجه بهدست آمده است که نظریۀ حقوقی مجازاتگرایی، صرفاً بر پایۀ تقریر ناسازگارگرایانه از اختیار بنا میشود و تنها این تقریر از اختیار است که میتواند نظریۀ مجازاتگرایی را بهکار گیرد؛ برخلاف نظریۀ حقوقی فایدهگرایی که نسبت به اختیار لابشرط است و همۀ تقریرهای مختلف اختیار و حتی نگرش جبرگرایی میتوانند این نظریه را برای مجازات متخلفین بهکار گیرند. بر اساس این نتیجه، دیدگاه ملاصدرا دربارۀ مجازات استخراج شد. او ـ بهعنوان یک فیلسوف سازگارگرا ـ قابلیت مدح و ذم و استحقاق مجازات را انکار نمیکند اما در یک رویکرد فروکاهنده، از غلظت این مفاهیم در یک نظام فکری ناسازگارگرا میکاهد و آنها را به معنایی دیگر ـ که در نظام فکری سازگارگرایی قابل استفادهاند ـ تنزل میدهد. همین امر موجب شده رویکرد او از حیث کارکردهای عملی، به نظریههای فایدهگرا در مجازات بسیار شبیه باشد.
علمی- پژوهشی
فلسفه ملاصدرا
مرتضی حسین زاده؛ سحر کاوندی؛ محسن جاهد
چکیده
در مباحث نفس شناسی فلسفه اسلامی، قوه خیال بهعنوان یکی از قوای باطنی انسان، حافظ و مدرِک صورتهای خیالی بوده و کارکردهای معرفتشناختی، انسانشناختی و معادشناختی دارد. ملاصدرا، برخلاف فلاسفه پیشین، با اثبات تجرد قوه خیال، آن را یکی از اصول بنیادین اثبات معاد جسمانی قرار میدهد. در این پژوهش با استخراج مبانی فلسفی اثبات تجرد قوه ...
بیشتر
در مباحث نفس شناسی فلسفه اسلامی، قوه خیال بهعنوان یکی از قوای باطنی انسان، حافظ و مدرِک صورتهای خیالی بوده و کارکردهای معرفتشناختی، انسانشناختی و معادشناختی دارد. ملاصدرا، برخلاف فلاسفه پیشین، با اثبات تجرد قوه خیال، آن را یکی از اصول بنیادین اثبات معاد جسمانی قرار میدهد. در این پژوهش با استخراج مبانی فلسفی اثبات تجرد قوه خیال، به بیان ادله آن و فروعاتی که نتیجه تجرد این قوه است، پرداخته شده است. در آثار ملاصدرا نتایج تجرد قوه خیال و فروعات بهصورت صریح نیامده و نقش هر کدام در تبیین معاد جسمانی بیان نشده است. نتایج بهدست آمده از تجرد قوه خیال و فروعات آن، نظریه ملاصدرا را نسبت به سایر تبیینها از معاد جسمانی، منسجمتر نشان میدهد. برخی از نتایجِ برآمده از اثبات تجرد خیال در مورد عالم آخرت، عبارتند از: توجیه فلسفی ورود نفوس ناقص به عالم آخرت، حصول ثواب و عقاب در عالم قبر و لذات و آلام عالم آخرت، صورت ادراکی بودن بهشت و جهنم و وجود آنها در عالم نفس، دائمی بودن نعمتها در آخرت و خلود در بهشت و جهنم، عدم تزاحم صورتهای ایجاد شده و عوارض مادی نداشتن نعمتهای اخروی.
علمی- پژوهشی
فلسفه ملاصدرا
حسین خالقی پور؛ ناصر مؤمنی؛ مهدی زمانی
چکیده
از نظر صدرالمتألهین، نفس انسان همچنانکه در طول حیات مادی از رهگذر حرکت جوهری رو به کمال میرود، پس از مرگ نیز به سیر تکاملی خود ادامه داده و به مراتب بالاتر میرسد. این تکامل برای هر یک از افراد بشر، بهفراخور سعه وجودی آنها رخ میدهد و تا عالم آخرت ادامه مییابد. در این مقاله پس از بررسی و تبیین چگونگی تکامل مورد نظر با روش توصیفی ...
بیشتر
از نظر صدرالمتألهین، نفس انسان همچنانکه در طول حیات مادی از رهگذر حرکت جوهری رو به کمال میرود، پس از مرگ نیز به سیر تکاملی خود ادامه داده و به مراتب بالاتر میرسد. این تکامل برای هر یک از افراد بشر، بهفراخور سعه وجودی آنها رخ میدهد و تا عالم آخرت ادامه مییابد. در این مقاله پس از بررسی و تبیین چگونگی تکامل مورد نظر با روش توصیفی و تحلیلی، این مسئله که پس از مفارقت روح از بدن و ورود به مرتبه تجرد از قوه و استعداد، تکامل چگونه میتواند موجّه باشد؟ مورد توجه ویژه قرار گرفته است. بنابراین برخی از دیدگاهها در اینباره مطرح شد که در این میان، تبیین ملاصدرا هرچند برای تکامل مراتب بالاتر نفوس معقولتر مینماید ولی میتواند مورد مناقشه باشد. با وجود این، شاید بتوان با توجه به برخی دیدگاههای دیگر ملاصدرا و در پرتو نوعی نگرش غایتگرایانه، تبیین مناسبتری از این راهکار ارائه داد. این رهیافت بر این فرض استوار است که با تضعیف تعلقات و علایق نفسانی و شوق نفوس به عالم عقول، شرایط سیر تکاملی نفوس انسانی، بدون نیاز به وجود ماده و استعداد فراهم میگردد.
علمی- پژوهشی
فلسفه ملاصدرا
مرتضی شجاری؛ عاطفه صداقتی
چکیده
ملاصدرا با مبانی فلسفی خاص خویش از جمله اصالت وجود و حرکت جوهری، حقیقت انسان و نیز حقیقت دنیا را متفاوت از متفکران دیگر میداند. بر این اساس میتوان مفهومی جدید از فرهنگ و شهرنشینی در حکمت متعالیه دید؛ آنچه در این نوشتار بصورت هدف اصلی مطرح بوده است. در این مقاله سعی شده با استفاده از روش تحلیلی، طرحی از دیدگاه فلسفی ملاصدرا درباره ...
بیشتر
ملاصدرا با مبانی فلسفی خاص خویش از جمله اصالت وجود و حرکت جوهری، حقیقت انسان و نیز حقیقت دنیا را متفاوت از متفکران دیگر میداند. بر این اساس میتوان مفهومی جدید از فرهنگ و شهرنشینی در حکمت متعالیه دید؛ آنچه در این نوشتار بصورت هدف اصلی مطرح بوده است. در این مقاله سعی شده با استفاده از روش تحلیلی، طرحی از دیدگاه فلسفی ملاصدرا درباره مفهوم فرهنگ و ارتباط آن با شکلگیری شهر مطلوب، ارائه شود. یافتهها حاکی از آن است که طبق حکمت متعالیه، انسان دارای مراتب وجودی گستردهای است و بر اساس آن فرهنگ نیز ماهیت ثابتی ندارد. مرتبهای از فرهنگ که دارای ثبوت است به فطرت انسان برمیگردد اما بخشی از آن متغیر بوده و بسته به ضرورتهای مکانی و زمانی، تغییر میکند. دستاورد پژوهش این است که اگر انسانها از طریق حرکت مرتبه وجودی، با حقیقت مجرد واحدی متحد گردند، میان خود ایشان نیز از نظر معنوی اتحاد رخ داده و بهواسطه این اتحاد، رفتار و آداب واحدی از خود بروز خواهند داد و در نتیجه فرهنگی واحد و متعالیه موجود خواهد شد؛ فرهنگی که کثرت آدمیان و خواستهای ایشان را مورد توجه قرار میدهد. نهایتاً اینکه، برای تحقق شهر مطلوب، شکلگیری فرهنگ متعالیه ضروری خواهد بود.
علمی- پژوهشی
فلسفه ملاصدرا
فیض الله عابدینی؛ عباس جوارشکیان؛ سید مرتضی حسینی شاهرودی
چکیده
از آنجا که یکی از بارزترین تمایزات اندیشه فلسفی سینوی و صدرایی، در محور بسیار مهم حرکت و بویژه حرکت جوهری است و میان رأی ابنسینا و صدرا در این بحث، تقابل کاملی وجود دارد، مقاله حاضر تلاش نموده است به این پرسش پاسخ دهد که ریشهها و مبانی نظری این اختلاف رأی چیست و کدام موضع و اصل فلسفی به چنین تقابلی دامن زده است؟ در قسمت نخست مقاله ...
بیشتر
از آنجا که یکی از بارزترین تمایزات اندیشه فلسفی سینوی و صدرایی، در محور بسیار مهم حرکت و بویژه حرکت جوهری است و میان رأی ابنسینا و صدرا در این بحث، تقابل کاملی وجود دارد، مقاله حاضر تلاش نموده است به این پرسش پاسخ دهد که ریشهها و مبانی نظری این اختلاف رأی چیست و کدام موضع و اصل فلسفی به چنین تقابلی دامن زده است؟ در قسمت نخست مقاله با مقایسه تحلیلی که از مسئله حرکت در اندیشه این دو فیلسوف نامآور انجام میشود، به اختلاف صدرا و ابنسینا در سه موضع اساسی پی میبریم: 1ـ تلقی وجودی صدرا از حرکت در مقابل نگرش ماهوی و مقولی ابنسینا؛ 2ـ توسعه قلمرو حرکت از جسم و جسمانیات به امور نفسانی و بهویژه نفس انسانی؛ 3ـ تغییر جایگاه بحث حرکت از طبیعیات فلسفه به مباحث امور عامه. با تحلیل و بررسی نکات یاد شده؛ بهویژه با تأمل در اشکالات ابنسینا بر حرکت جوهری، نتیجه نهایی حاصل از این پژوهش این است که اختلاف ایندو فیلسوف در مسئله حرکت جوهری، ریشه در مهمترین موضعگیری فلسفی ایشان دارد که همان اصالت وجود یا اصالت ماهیت است. بر این اساس، علیرغم انکارها و تشکیکهایی که از جانب برخی متفکرین در اصالت ماهوی بودن اندیشه ابنسینا مطرح شده، بر پایه این تحلیل فلسفی بهروشنی میتوان تلقی اصالت ماهوی او را، دستکم در بحث حرکت، نشان داد و به این تشکیکها پایان بخشید.
علمی- پژوهشی
فلسفه ملاصدرا
مالک عبدیان کردکندی؛ غلامحسین خدری؛ جلال پیکانی؛ علیرضا پارسا
چکیده
برهان امکان و وجوب را نخستینبار ابن سینا تقریر کرده و آن را برهان صدیقین نامیده است. توماس آکویناس نیز تحت تأثیر حکمای اسلامی، تقریری از این برهان ارائه داده و آن را سومین راه خداشناسی خود قرار داده است. ملاصدرا پس از تقریر برهان امکان سینوی و وارد کردن انتقاداتی بر آن، با تکیه بر مبانی اصیل حکمت متعالیه، تقریری تازه از برهان صدیقین ...
بیشتر
برهان امکان و وجوب را نخستینبار ابن سینا تقریر کرده و آن را برهان صدیقین نامیده است. توماس آکویناس نیز تحت تأثیر حکمای اسلامی، تقریری از این برهان ارائه داده و آن را سومین راه خداشناسی خود قرار داده است. ملاصدرا پس از تقریر برهان امکان سینوی و وارد کردن انتقاداتی بر آن، با تکیه بر مبانی اصیل حکمت متعالیه، تقریری تازه از برهان صدیقین طرحریزی کرده و آن را طریقة انبیاء، عرفا و حکمای الهی دانسته است. نوشتار حاضر، ضمن ارائه تحلیلی از این سه تقریر و بررسی وجوه اشتراک و امتیاز آنها نشان میدهد که اولاً، هیچکدام از این تقریرها عاری از خطا نیستند. ثانیاً، برهان ابنسینا شریفتر از برهان توماس و برهان ملاصدرا نیز شریفتر از هردوی آنهاست. استدلال از ذات بر ذات و صفات، تبیین و توجیه نظاممند علیت و اثبات ارتباطی یکپارچه میان خدا با عالم بر مبنای امکان فقری، اصالت و تشکیک عینی وجود و عدم نیاز به ابطال دور و تسلسل از مهمترین وجوه امتیاز و تفوق برهان صدیقین صدرایی بهشمار میروند.
علمی- پژوهشی
فلسفه ملاصدرا
اکرم عسکرزاده مزرعه
چکیده
معرفتشناسی فضیلتمحور شاخهای از معرفتشناسی برونگرایانه است. نظریه اندیشمندانی مانند آلوین پلانتینگا، ارنست سوزا و لیندا زگزبسکی جزو این نظریههاست. به باور این گروه، عنصر فضیلت نقش بهسزایی در تشکیل باور صادق دارد و افزون بر آن عناصر فرایند اعتمادپذیر، قوای معرفتی با کارکرد صحیح و اراده و وظیفه، اعتماد به دیگران و... سبب ...
بیشتر
معرفتشناسی فضیلتمحور شاخهای از معرفتشناسی برونگرایانه است. نظریه اندیشمندانی مانند آلوین پلانتینگا، ارنست سوزا و لیندا زگزبسکی جزو این نظریههاست. به باور این گروه، عنصر فضیلت نقش بهسزایی در تشکیل باور صادق دارد و افزون بر آن عناصر فرایند اعتمادپذیر، قوای معرفتی با کارکرد صحیح و اراده و وظیفه، اعتماد به دیگران و... سبب ارزشمندی باور میشوند. ابنسینا و ملاصدرا به تأثیر فضیلت، قوای معرفتی، فرایند اعتمادپذیر و اراده و وظیفه و... بر معرفت توجه دادهاند. در خوانش فضیلتمحورانه از معرفتشناسی میتوان قرابتهای بسیاری میان رأی ابنسینا و ملاصدرا و زگزبسکی یافت. نظریه ملاصدرا در مقایسه با نظریه ابنسینا همخوانی بیشتری با نظریههای معرفتشناسی فضیلتمحورانه معاصر دارد. نظریه ابنسینا به رویکرد سنتیـارسطویی دربارۀ تعامل میان فضیلت و معرفت نزدیک است تا دیدگاههای معاصر. رعایت مؤلفههای اخلاقی در معرفت با مبانی فلسفی ملاصدرا سازگاری دارد اما با برخی مبانی فلسفی وی ناسازگار است.
علمی- پژوهشی
فلسفه ملاصدرا
امیر عباس علی زمانی؛ محمدعلی جوزانی کهن
چکیده
یکی از بنیادیترین پرسشهای بشر، مسئله دیدار خداوند است، زیرا پس از پرسش از چرایی خلق خود و رسیدن به پاسخ وجود خالق، به این پرسش میرسد که آیا او را میتوان دید؟ اگر آری، چگونه و کی محقق خواهد شد؟ لذا پیشینه تاریخی این مسئله را باید در ابتدای اندیشه بشری جست. اما در عالم اندیشه اسلامی، دیدگاههای گوناگونی در پاسخ به این مسئله بیان ...
بیشتر
یکی از بنیادیترین پرسشهای بشر، مسئله دیدار خداوند است، زیرا پس از پرسش از چرایی خلق خود و رسیدن به پاسخ وجود خالق، به این پرسش میرسد که آیا او را میتوان دید؟ اگر آری، چگونه و کی محقق خواهد شد؟ لذا پیشینه تاریخی این مسئله را باید در ابتدای اندیشه بشری جست. اما در عالم اندیشه اسلامی، دیدگاههای گوناگونی در پاسخ به این مسئله بیان گردیده است. گروهی قائل به دیدار با چشم شده و برخی معتقد به استحاله دیدار خداوند گردیده و دست از ظاهر نصوص دینی برداشته و به توجیه آیات و روایات دالّ بر جواز و تحقق دیدار خداوند متعال پرداختهاند. جمعی نیز با عنایت به ظاهر آیات و روایات مذکور، از عدم انحصار دیدار خداوند در دیدار با چشم سخن گفته و به اثبات گونه دیگری از دیدار پرداختهاند. از طرفی، مباحث اعتقادی الهیات اسلامی، در چهار علم تفسیر، کلام، فلسفه و عرفان، پیگیری میشود و از آنجا که همه این علوم، در مقام پاسخگویی به مسئله دیدار خداوند برآمدهاند، این مسئله را میتوان یکی از نقاط همرسی این علوم دانست. بنابراین پاسخ اندیشمندی همچون علامه طباطبایی ـ که جامع همه این علوم است ـ به این مسئله، بهترین و کاملترین پاسخ شمرده میشود. بر این اساس، در این نوشتار با چهار رهیافت تفسیری، کلامی، فلسفی و عرفانی به تبیین معناشناختی دیدار خداوند، مبتنی بر آراء علامه طباطبایی، پرداخته شده و درنهایت به این نتیجه رسیدیم که ضرورتاً کاملترین و دقیقترین پاسخ، حاصل تلفیق یا برهمنهی همه این رهیافتهاست.
علمی- پژوهشی
فلسفه ملاصدرا
مهدی گنجور
چکیده
نظریه «عقلانیت وحیانی» و نقش آن در توسعه و تعالی علوم بشری از ابتکارات آیتالله جوادی آملی شناخته میشود. این الگوی اسلامی، بهمثابه روشی جامع در تولید و تکامل معرفت علمی، در مقابل الگوی عقلانیت مدرن غربی، بر آن است تا با تلفیق و استفاده متوازن از عقل و نقل، زمینه رشد و تکامل انسان را از طریق تعالی علوم فراهم آورده و به این ...
بیشتر
نظریه «عقلانیت وحیانی» و نقش آن در توسعه و تعالی علوم بشری از ابتکارات آیتالله جوادی آملی شناخته میشود. این الگوی اسلامی، بهمثابه روشی جامع در تولید و تکامل معرفت علمی، در مقابل الگوی عقلانیت مدرن غربی، بر آن است تا با تلفیق و استفاده متوازن از عقل و نقل، زمینه رشد و تکامل انسان را از طریق تعالی علوم فراهم آورده و به این وسیله، بهروزی و سعادت دنیوی و اخروی او را تأمین نماید. در این پژوهش تلاش شده است با رهیافت مسئلهمحور و روش توصیفیـتحلیلی، پس از تشریح و بازشناسی مفاهیم، مهمترین مبانی وجودشناختی این نظریه با تأکید بر آموزههای صدرایی ـ از قبیل جهانبینی توحیدی (قائل شدن به مبدأ و غایت قدسی برای طبیعت و علم)، انطباق و تناظر عوالم و مراتب هستی، زندهانگاری طبیعت (سریان علم وحیات در همه موجودات)، فقر وجودی عالم ـ و همچنین رابطه این مبانی با توسعه و تعالی علوم، استنباط و ارائه گردد.
علمی- پژوهشی
فلسفه ملاصدرا
زینب السادات میرشمسی
چکیده
اینکه ادراکات محض انسان چرا و چگونه به عمل منجر میشوند یکی از مسائل مهم در حوزه انسانشناسی است. به نظر میرسد عواطف انسان به عنوان ادراکاتی که فاعل آنها عقل عملی است، میتوانند گزینه مناسبی برای توجیه رابطه میان عمل و نظر باشند. ملاصدرا بهعنوان یکی از فیلسوفان مکتبساز در فلسفه اسلامی و فیلسوفی که نگاه جامعنگر به مسایل ...
بیشتر
اینکه ادراکات محض انسان چرا و چگونه به عمل منجر میشوند یکی از مسائل مهم در حوزه انسانشناسی است. به نظر میرسد عواطف انسان به عنوان ادراکاتی که فاعل آنها عقل عملی است، میتوانند گزینه مناسبی برای توجیه رابطه میان عمل و نظر باشند. ملاصدرا بهعنوان یکی از فیلسوفان مکتبساز در فلسفه اسلامی و فیلسوفی که نگاه جامعنگر به مسایل مختلف دارد، رابطه میان عمل و نظر و چگونگی حصول فعل از نظر را مورد توجه قرار داده است. با این حال، اگرچه او با تکیه بر عقل عملی درصدد توجیه این رابطه است، اما به عاطفه مستقیماً توجه نکرده است. او معتقد است علاوه بر شناخت محض، ادراکاتی وجود دارد که همان لذت و الم هستند. این ادراکات حاصل شناسایی ملایمت یا عدم ملایمت پدیدهها با نفس هستند و بههمین دلیل ادراک محض را به عمل منتهی میکنند. حالات عاطفی یا نوعی لذت هستند یا نوعی الم، پس عواطف واسط عمل و نظر هستند. از آنجا که عواطف شناختیـارزشی بوده و متناسب با باورها و اهداف ما شکل میگیرند، هم میتوانند افعالی را رقم بزنند که با طبع حیوانی متناسب است و هم افعالی که با طبع انسانی ما هماهنگی داشته و از اهداف و غایات والای ما ناشی شدهاند. پس اگرچه عواطف اموری شناختی هستند و همه انسانها از آنها بهرهمندند اما لزوماً اختیاری و معقول نیستند.