فلسفه ملاصدرا
سیده ناهید یعقوبیان؛ مهدی دهباشی؛ محمدرضا شمشیری
چکیده
مسئله آفرینش و به تبع آن، خلقازعدم، یکی از چالشهای فلاسفه و متکلمان در همه اعصار بوده است. هدف این پژوهش که، به شیوه توصیفی ـ تحلیلی تنظیم شده است، تحلیل، تطبیق و بررسی دیدگاه آکویناس و ملاصدرا درباره نحوه تکون خلقت و عقلانی یا وحیانی بودن خلقازعدم است. در این مقاله، روشن میشود که آکویناس ضمن این که دلایل فلاسفه و متکلمین بر ...
بیشتر
مسئله آفرینش و به تبع آن، خلقازعدم، یکی از چالشهای فلاسفه و متکلمان در همه اعصار بوده است. هدف این پژوهش که، به شیوه توصیفی ـ تحلیلی تنظیم شده است، تحلیل، تطبیق و بررسی دیدگاه آکویناس و ملاصدرا درباره نحوه تکون خلقت و عقلانی یا وحیانی بودن خلقازعدم است. در این مقاله، روشن میشود که آکویناس ضمن این که دلایل فلاسفه و متکلمین بر قدم یا حدوث زمانی عالم را نمیپذیرد، دلایل عقل را نیز مبنی بر اثبات حدوث ذاتی عالم ناتوان و نارسا میداند. وی اذعان دارد که تنها بر اساس وحی و آموزههای دینی است که میتوان حکم به مسبوق به عدم بودن و حدوث ذاتی عالم نمود. از سویی دیگر، ملاصدرا با التفات به آموزههای دینی و بر اساس مبانی عقلی خویش، همچون اصالت وجود و حرکت جوهری، ضمن پذیرش خلقازعدم، به اثبات عقلانی حدوث زمانی عالم(به معنای خاص) میپردازد. در مقام تطبیق آراء این دو اندیشمند، میتوان به اصالت وجودی دانستن هر دو اشاره کرد. این که در نظام صدرایی و آکوئینی، ضمن آن که خداوند قدیم دانسته شده است، عالم امکان نیز بدون هیچ تصوری از زمان، مسبوق به عدم تعریف میشود. وجه اختلاف بارز این دو متفکر را میتوان در تغییر پذیر بودن یا نبودن ماده نخستین عالم هستی دانست. ملاصدرا با استناد به آیه «کل یوم هو فی شأن» فیض الهی را چنان مستمر و غیر منفک از خداوند میداند که تصور آغازی برای خلقت در زمان حقیقی یا زمان موهوم رفع میگردد.
فلسفه ملاصدرا
علی جعفری اسکندری؛ مهدی دهباشی؛ محمدرضا شمشیری
چکیده
بر طبق نظر رورتی، مشکل اصلی سنت فلسفی ما این تصور افلاطونی است که انسان دارای ذات شیشهای است که به وسیله آن جهان اطرافمان را منعکس میسازیم و این نگاه به انسان، منجر به دوگانگی ذهن و عین و در نهایت جدایی انسان از جهان میشود. پژوهش حاضر با روش توصیفی و تحلیل محتوا به این مسئله میپردازد که ماهیت انسان و جهان در اندیشه رورتی چگونه ...
بیشتر
بر طبق نظر رورتی، مشکل اصلی سنت فلسفی ما این تصور افلاطونی است که انسان دارای ذات شیشهای است که به وسیله آن جهان اطرافمان را منعکس میسازیم و این نگاه به انسان، منجر به دوگانگی ذهن و عین و در نهایت جدایی انسان از جهان میشود. پژوهش حاضر با روش توصیفی و تحلیل محتوا به این مسئله میپردازد که ماهیت انسان و جهان در اندیشه رورتی چگونه توصیف میشود که منجر به یگانهانگاری میشود و نقد ملاصدرا بر این نگاه براساس چه مبانی است. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که در فیزیکالیسم غیرتقلیلگرای رورتی، تمام خطوط فیمابین انسان و جهان حذف و فقط رابطه عّلی بین آنها برقرار میشود، اما ملاصدرا دوآلیسم جسم و نفس را نمیپذیرد و قائل به نوعی رابطه وجودی انسان با عالم است که نفس چیزی جز بدن به کمال رسیده نیست و بدن مرتبه نازل نفس میباشد.
فلسفه ملاصدرا
محمدرضا شمشیری؛ زهرا علافچیان
دوره 8، شماره 2 ، شهریور 1399، ، صفحه 177-191
چکیده
«سعادت» همواره و از دیرباز مطمح نظر آدمیان بهطور عام و اندیشمندان بهطور خاص بوده است و از چیستی، چگونگی، مبانی، راههای کسب، جلب و حفظ آن پرسش کردهاند. جستار حاضر بهشیوه تحلیلی ـ استنباطی دیدگاه دو فیلسوف همعصر یکدیگر در حوزه تفکر اسلامی و فلسفه غرب، صدرالمتألهین و اسپینوزا، در اینباره را به بحث گذاشته است. هدف از این ...
بیشتر
«سعادت» همواره و از دیرباز مطمح نظر آدمیان بهطور عام و اندیشمندان بهطور خاص بوده است و از چیستی، چگونگی، مبانی، راههای کسب، جلب و حفظ آن پرسش کردهاند. جستار حاضر بهشیوه تحلیلی ـ استنباطی دیدگاه دو فیلسوف همعصر یکدیگر در حوزه تفکر اسلامی و فلسفه غرب، صدرالمتألهین و اسپینوزا، در اینباره را به بحث گذاشته است. هدف از این مقابله و تطبیق، ضمن بیان مبادی و مقاصد این دو شخصیت درباره سعادت، توجه به مبانی فکری هر یک و تشریح نقاط اشتراک آنهاست. ملاصدرا و اسپینوزا، هر دو، معقتدند سعادت اکتسابی و تدریجیالحصول است، ارزش لنفسه دارد و از سنخ ادراک است. اختلاف ایشان در مفهوم معرفت شهودی، سعادت عقلانی و وحدت وجود است. نتیجه آنکه، جامعیت، انسجام و استحکام در تفکر صدرا بهدلیل اینکه نگرش او در بستر وحی و عقلانیت مبتنی بر وحی شکل گرفته کاملاً مشهود است، حال آنکه اسپینوزا سعادت را از دریچه عقلانیت صرف و خودبنیاد نگریسته است. در نگرش صدرایی، دامنه بحث از سعادت نه فقط دنیا، که آخرت را نیز در بر میگیرد.