علمی- پژوهشی
فلسفه ملاصدرا
کوکب دارابی؛ سیدمرتضی حسینی شاهرودی؛ عباس جوارشکیان
چکیده
فلاسفه تفاسیر مختلفی از آفرینش ارائه نمودهاند. در مقاله حاضر تفسیر صدرایی از آفرینش مورد توجه قرار گرفته است. مشهور این است که آفرینش در دو قوس نزول و قوس صعود انجام شده که سیر نزول از خداوند شروع میشود و پس از مرتبه صفات و اسماء، عوالم عقل و مثال به عالم طبیعت رسیده است و ابتدای سیر صعود، عالم طبیعت و انتهای آن خداوند است و عوالم ...
بیشتر
فلاسفه تفاسیر مختلفی از آفرینش ارائه نمودهاند. در مقاله حاضر تفسیر صدرایی از آفرینش مورد توجه قرار گرفته است. مشهور این است که آفرینش در دو قوس نزول و قوس صعود انجام شده که سیر نزول از خداوند شروع میشود و پس از مرتبه صفات و اسماء، عوالم عقل و مثال به عالم طبیعت رسیده است و ابتدای سیر صعود، عالم طبیعت و انتهای آن خداوند است و عوالم دیگر در میان این دو هستند. از آنجایی که در نظریه رایج، آفرینش با نزول ملازم میباشد، سؤالات جدی مطرح میشود. آیا عالم طبیعت نازلترین عوالم بوده و موجودات در این عالم در نهایت نقص هستند؟ آیا انتهای قوس صعود دقیقاً ابتدای قوس نزول است؟ آیا این فرضیه معقول است که یک موجودی تام و تمام، به اضعف و اسفل درجات تنزل یابد و دوباره از پایینترین نقطه، حرکت خود را شروع کند تا به مرتبه نخستین برسد؟ در این مقاله، ضمن بررسی و نقد دیدگاه رایج، سعی بر آن است که ضمن پاسخگویی به پرسشهای مطرحشده، مدل جدیدی از فرایند آفرینش ارائه شود. در نظریه مختار، آفرینش پیوسته به سوی کمال میرود و از مرتبه وجوب وجود و وجود علمی که نزد خدای متعال هست تا به عوالم عین، یعنی عالم عقل، مثال و طبیعت پیش میرود. این سیر آفرینش، پیوسته در حال شدت و تمامیت است. آن چیزی که از مرتبۀ ذات خداوند نازل شده بعد نزول همچنان در مرتبه سابق وجود دارند، فقط نحوۀ ظهور آنها در مراتب نازل متفاوت شده است.
علمی- پژوهشی
فلسفه ملاصدرا
حسین خدادادی؛ غلامحسین خدری؛ افلاطون صادقی؛ مهین رضائی
چکیده
یکی از مباحث مهمی که اندیشمندانِ حوزه فلسفه دین را به اندیشه و تأمل واداشته است، بحث واقعی بودن و به عبارت علمیتر، عینیت «متعالی» است. واقعی بودن بدین معنا که متعالی، حقیقتی مستقل از ذهن دارد. این مسئله در تجربه دینی، با عنوان ذاتگرایی طرح شده است که در برابر آن، اندیشه ساختگرایی مطرح میشود. نورمن گیسلر و علامه طباطبایی ...
بیشتر
یکی از مباحث مهمی که اندیشمندانِ حوزه فلسفه دین را به اندیشه و تأمل واداشته است، بحث واقعی بودن و به عبارت علمیتر، عینیت «متعالی» است. واقعی بودن بدین معنا که متعالی، حقیقتی مستقل از ذهن دارد. این مسئله در تجربه دینی، با عنوان ذاتگرایی طرح شده است که در برابر آن، اندیشه ساختگرایی مطرح میشود. نورمن گیسلر و علامه طباطبایی دو اندیشمند با رویکرد ذاتگرایانه هستند که تلاش کردهاند تا با براهین خود، عینیت امر متعالی را به اثبات برسانند. مقایسه تطبیقی این دو اندیشه که امری بدیع است، موضوع این نوشتار است که وجوه تمایز و تشابه آن مورد تبیین قرار گرفته است. علامه از واژه «وجود متعالی» و گیسلر از واژه «امر متعالی» استفاده کردهاند. در مبنای گیسلر، جمع عقل فلسفی و تجربه دینی و در اندیشه علامه عقلگرایی اعتدالی مشاهده میشود. روش گیسلر تجربی و فلسفی و روش علامه گسترده و مشتمل بر روش فلسفی، جهانشناختی، شهودی- عرفانی و وحیانی است. نتیجه چنین تطبیقی، این است که مبانی و روش و مفاهیم در دو اندیشه متمایز هستند، اما در نتیجه، بیان مشابهی (عینیت خداوند) ارائه شده است. بنابراین، به فرضیه نهایی رسیدیم که حاصل جمع دو اندیشه است و بر اساس آن با تمایز مراتب «تحقیقپذیری» و «فرایند تعالی»، رویکرد علامه در امر «تحقیقپذیری» و رویکرد نورمن در «فرایند تعالی» ترجیح داده شده است.
علمی- پژوهشی
فلسفه ملاصدرا
سیده ناهید یعقوبیان؛ مهدی دهباشی؛ محمدرضا شمشیری
چکیده
مسئله آفرینش و به تبع آن، خلقازعدم، یکی از چالشهای فلاسفه و متکلمان در همه اعصار بوده است. هدف این پژوهش که، به شیوه توصیفی ـ تحلیلی تنظیم شده است، تحلیل، تطبیق و بررسی دیدگاه آکویناس و ملاصدرا درباره نحوه تکون خلقت و عقلانی یا وحیانی بودن خلقازعدم است. در این مقاله، روشن میشود که آکویناس ضمن این که دلایل فلاسفه و متکلمین بر ...
بیشتر
مسئله آفرینش و به تبع آن، خلقازعدم، یکی از چالشهای فلاسفه و متکلمان در همه اعصار بوده است. هدف این پژوهش که، به شیوه توصیفی ـ تحلیلی تنظیم شده است، تحلیل، تطبیق و بررسی دیدگاه آکویناس و ملاصدرا درباره نحوه تکون خلقت و عقلانی یا وحیانی بودن خلقازعدم است. در این مقاله، روشن میشود که آکویناس ضمن این که دلایل فلاسفه و متکلمین بر قدم یا حدوث زمانی عالم را نمیپذیرد، دلایل عقل را نیز مبنی بر اثبات حدوث ذاتی عالم ناتوان و نارسا میداند. وی اذعان دارد که تنها بر اساس وحی و آموزههای دینی است که میتوان حکم به مسبوق به عدم بودن و حدوث ذاتی عالم نمود. از سویی دیگر، ملاصدرا با التفات به آموزههای دینی و بر اساس مبانی عقلی خویش، همچون اصالت وجود و حرکت جوهری، ضمن پذیرش خلقازعدم، به اثبات عقلانی حدوث زمانی عالم(به معنای خاص) میپردازد. در مقام تطبیق آراء این دو اندیشمند، میتوان به اصالت وجودی دانستن هر دو اشاره کرد. این که در نظام صدرایی و آکوئینی، ضمن آن که خداوند قدیم دانسته شده است، عالم امکان نیز بدون هیچ تصوری از زمان، مسبوق به عدم تعریف میشود. وجه اختلاف بارز این دو متفکر را میتوان در تغییر پذیر بودن یا نبودن ماده نخستین عالم هستی دانست. ملاصدرا با استناد به آیه «کل یوم هو فی شأن» فیض الهی را چنان مستمر و غیر منفک از خداوند میداند که تصور آغازی برای خلقت در زمان حقیقی یا زمان موهوم رفع میگردد.
علمی- پژوهشی
فلسفه ملاصدرا
زهرا ذاکری؛ مسعود فکری؛ عزت ملا ابراهیمی؛ غلامعباس رضایی هفتادر
چکیده
مبحث «مقتضای حال» همواره به عنوان یکی از مباحث بنیادین علم بلاغت مطرح بوده است. این موضوع، چهار مؤلفة اصلی دارد که شامل: «مقتضای متکلم»، «مقتضای مخاطب»، «مقتضای کلام» و «مقتضای موقعیتهای کلام» میشود. تمرکز این پژوهش بر بخش «مقتضای مخاطب»خواهد بود. مقتضای مخاطب بهمعنای رعایت تناسب ...
بیشتر
مبحث «مقتضای حال» همواره به عنوان یکی از مباحث بنیادین علم بلاغت مطرح بوده است. این موضوع، چهار مؤلفة اصلی دارد که شامل: «مقتضای متکلم»، «مقتضای مخاطب»، «مقتضای کلام» و «مقتضای موقعیتهای کلام» میشود. تمرکز این پژوهش بر بخش «مقتضای مخاطب»خواهد بود. مقتضای مخاطب بهمعنای رعایت تناسب کلام با دریافتکنندۀ آن است. بیتردید شناخت مخاطب، مقدمه رعایت این تناسب است. بر این اساس هر قدر معیارهای مخاطبشناسی دقیقتر و کاملتر باشند، رعایت مقتضای مخاطب صحیحتر انجام میشود. مخاطبشناسی در کتب بلاغی، محدود به علم و توجه مخاطب است. تقسیم مخاطب به خالیالذهن، مردد و منکر مؤید این مطلب است، اما ویژگیهای مخاطب در علم و توجه خلاصه نمیشود، بلکه عناصر دیگری در ساختار ادراکی و رفتاری انسان وجود دارد که هر کدام متکلم را به انتخاب شیوهای خاص در سخن گفتن سوق میدهد. از آنجایی که این پژوهش، قرآنی است، معرفت نفسی ضروری نمود که با انسانشناسی وحیانی سازگار باشد. به همین منظور انسانشناسی صدرایی که تا حد زیادی برگرفته از قرآن و احادیث است، برای این امر انتخاب شد. بدین ترتیب ابتدا انسانشناسی صدرایی تبیین و مؤلفههای ساختار وجودی انسان در دو ساحت ادراکی و رفتاری ذکر شد، سپس بر اساس منطوق و مفهوم هر مؤلفه، ارتباط آن مؤلفه از ساختار انسان با ساختار زبانی متناسب با آن بیان گردید و در بخش نهایی، آیات مورد نظر بر اساس این ساختار متناظر تحلیل شدند. نقطه تمرکز بحث، نمود مخاطبشناسی زبانی در خطابهای قرآنی حضرت موسی(ع) بر اساس انسانشناسی در نظام فلسفی صدرایی است.
علمی- پژوهشی
فلسفه ملاصدرا
بهروز اسدی
چکیده
در برهان الحادی اختفای الهی اعتقاد بر این است که قصور عمدی خداوند در ارائه شواهد اطمینانبخش سبب شده تا برخی جستوجوگران صادقِ او در وضعیت ناباوری منطقی قرار گیرند. از نظر شلنبرگ این مسئله شاهدِ نقضی بر عشق مطلق خداوند بوده و در ادامه از نبود چنین صفتی، نبود آن ذات را نتیجه میگیرد. از نظر او تجارب دینی اطمینانبخش و ارائه شواهد ...
بیشتر
در برهان الحادی اختفای الهی اعتقاد بر این است که قصور عمدی خداوند در ارائه شواهد اطمینانبخش سبب شده تا برخی جستوجوگران صادقِ او در وضعیت ناباوری منطقی قرار گیرند. از نظر شلنبرگ این مسئله شاهدِ نقضی بر عشق مطلق خداوند بوده و در ادامه از نبود چنین صفتی، نبود آن ذات را نتیجه میگیرد. از نظر او تجارب دینی اطمینانبخش و ارائه شواهد تجربی بیشتر میتواند مانع از بروز چنین وضعیتی شود، اما ملاصدرا در حکمت متعالیه خود با تحلیل ویژگیهای وجود و ماهیت و در نهایت طرح برهان صدیقین معتقد است خداوند وجود است و نه موجود و با توجه به رابطۀ علّی وجود و موجود، همه موجودات از مظاهر وجود هستند. تحلیل احکام سلبی وجود نظیر غیر نداشتن، ثانی نداشتن، ماهیت نداشتن، ضد و مثل نداشتن و برخی احکام ایجابی نظیر بساطت، بیحدی و مفهوم بودن وجود، میتواند پرده از راز اختفای الهی بر دارد. از اینرو، برخلاف دیدگاه اصالت ماهیتی شلنبرگ، انسانها با کثرت شواهد و مظاهر وجود خداوند مواجه بوده و طرح براهینی نظیر برهان اختفاء ناشی از عدم شناختِ درست ویژگیهای خداوند و بالتبع انتظارات نادرست معرفتی نسبت به اوست. از مزایای دیدگاه صدرا میتوان به تبیین ظهور الهی در عین بطون او، استفاده از مبانی بدیهی و عقلی، تطابق با الهیات سنتی ادیان، ارائه تصویری مناسب از رابطه خدا و جهان، اصلاح و تعدیل انتظارات معرفتی انسانها از خداوند و سهولت فهم اشاره کرد. در این نوشتار سعی شده تا دو تقریر قیاسی بدیع مبتنی بر دیدگاههای صدرا ارائه شود تا مبتنی بر نتایج آنها، اشتباهات معرفتی دیدگاه شلنبرگ آشکار گردد.
علمی- پژوهشی
حسین رحمانی تیر کلائی؛ سید محمد علی سجادیان؛ محمدصادق جمشیدی راد؛ سیدحسین بطحایی
چکیده
کراوس معتقد به خلق هوشمندانه و خودبهخودی جهان از عدم است و آغاز جهان را از یک انفجار بزرگ میداند که دائم در حال گسترش است؛ یعنی بیانتهایی زمانی و مکانی. در نتیجه، تسلسل در نزد وی امکانپذیر است. بنابراین وی بر ادعای الهیدانان که علت اول را به وسیله قاعده «تسلسل» اثبات میکنند، ایراد میگیرد و میگوید اگر یک موجود ...
بیشتر
کراوس معتقد به خلق هوشمندانه و خودبهخودی جهان از عدم است و آغاز جهان را از یک انفجار بزرگ میداند که دائم در حال گسترش است؛ یعنی بیانتهایی زمانی و مکانی. در نتیجه، تسلسل در نزد وی امکانپذیر است. بنابراین وی بر ادعای الهیدانان که علت اول را به وسیله قاعده «تسلسل» اثبات میکنند، ایراد میگیرد و میگوید اگر یک موجود فراطبیعی که خارج از نظام طبیعت است را در نظر بگیریم منجر به این میشود که یکی را باید مقدم و دیگری را مؤخر قرار دهیم؛ زیرا سلسله علل باید جایی ختم شود. بنابراین، وی معتقد به تسلسل اینجهانی و درون طبیعت است. پژوهش حاضر با روش توصیفی و تحلیل محتوا، اندیشه کراوس را بر مبنای اندیشه علامه به نقد میکشد. علامه معتقد است کل این جهان مانند بدن انسان با کلیه اعضایش یک واحد شخصی است و از سلسله علتها و معلولها تشکیل شده که بر روی هم علتی میخواهد. وی با تلفیقی از دو برهان حدوث، وجوب و امکان برهان متمایزی را تقریر کرده است و ادعا میکند جهان با توجه به حرکت جوهری ذاتی، دائما در حال حدوث است و چون مجموعاً یک وجود خارجی است، به عنوان یک واحد حادث، نیازمند به علت است؛ در صورتی که کسی حرکت جوهری جهان را منکر شود، امکان ذاتی آن انکارناپذیر است؛ زیرا جهان دارای ماهیت است و لازمه ماهیت، امکان ذاتی است. بنابراین، هر ممکنی نیازمند به علت است. در نتیجه، این جهان نیاز به علت اول است که از طریق قاعده تسلسل اثبات میشود.
علمی- پژوهشی
فلسفه ملاصدرا
محمدحسین مهدوی نژاد؛ مرتضی زارع گنجارودی
چکیده
مقولۀ ارزش، طیفی گسترده در زیستجهان بشریت داشته و در فلسفه، دین، اقتصاد، علوم اجتماعی، اخلاق، روانشناسی و حتی انتخابهای روزینه کاربرد و تأثیرات بسزایی دارد. یکی از بنیادیترین مباحثی که علامه جعفری در آرای فلسفی خویش به آن اعتنا نموده، توجه به ماهیت «ارزش» با رویکرد معرفتشناسانه است. از نظر ایشان «ارزشهای واقعی» ...
بیشتر
مقولۀ ارزش، طیفی گسترده در زیستجهان بشریت داشته و در فلسفه، دین، اقتصاد، علوم اجتماعی، اخلاق، روانشناسی و حتی انتخابهای روزینه کاربرد و تأثیرات بسزایی دارد. یکی از بنیادیترین مباحثی که علامه جعفری در آرای فلسفی خویش به آن اعتنا نموده، توجه به ماهیت «ارزش» با رویکرد معرفتشناسانه است. از نظر ایشان «ارزشهای واقعی» منسوب به واقعیات عالم است؛ اگرچه ممکن است ساحت ارزش و گزارههای وابسته به آن در توریِ توزین تجربی-آزمایشگاهیِ معاصر نیفتد، اما گزارههای ارزشی، معرفتپذیر و بلکه میتواند در حد گزارههای علمی معتبر و متقن باشد. بنابر دیدگاه علامه جعفری، سنجۀ واقعیتِ ارزش به میزان ارتباط آن با ذات انسان سنجیده شده و هرچقدر این قرابت بیشتر باشد، ارزش، واقعیتر جلوه میکند. در نظر ایشان، موطن «ارزش»ها، حیات معقولِ انسان و منشأ آن، هستیِ الهی و ملکوتی است. بنابراین، «ارزش» و «باید»، از «هستِ» انسانی قابل استنتاج است. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی، در صدد کاوشی نو در آرای علامه جعفری در باب واقعگرایی ارزش است که حاصل آن ایجاد مسیری برای تصدیق گزارههای ارزشیِ الهیاتی-اسلامی در رشتههای متنوع علوم انسانی است.
علمی- پژوهشی
فلسفه ملاصدرا
محمدمهدی بهرامی؛ محمد رعایت جهرمی
چکیده
هر اثر نمایشی با عناصر ویژهای که در بر دارد در صدد آن است که بهترین نوع ارتباط را با مخاطب خویش برقرار نموده و وجوه مختلف انسانی او را درگسترهای از تار و پود فهم و تجربه در حوزه تماشا به چالش بکشد! پرسش اینجاست که این نوع مواجهه چگونه میتواند اینگونه بر روح و جان آدمی مؤثر واقع گردیده و لااقل فراتر از آنچه در آغاز، درام تصور میشده ...
بیشتر
هر اثر نمایشی با عناصر ویژهای که در بر دارد در صدد آن است که بهترین نوع ارتباط را با مخاطب خویش برقرار نموده و وجوه مختلف انسانی او را درگسترهای از تار و پود فهم و تجربه در حوزه تماشا به چالش بکشد! پرسش اینجاست که این نوع مواجهه چگونه میتواند اینگونه بر روح و جان آدمی مؤثر واقع گردیده و لااقل فراتر از آنچه در آغاز، درام تصور میشده عمل نماید؟ کاتارسیس مفهومی است که برای اولین بار به صورت امری انضمامی توسط ارسطو در تراژدی و به تبع آن درآثار دراماتیک، به صورت جدی مطرح شده، وارد مفاهیمکلان فلسفه غرب شده و متفکرین، ازگذشته تا به امروز مباحث و رویکردهای مختلفی را برای تبیین آن ارائه دادهاند. بر همین اساس یکی از رویکردهاییکه میتواند در این زمینه مورد بحث و توجه قرارگیرد، اصل حرکت جوهری ملاصدرا است. از نظر او حدوث تدریجی حقیقتِ جوهر است و این امر به صورت حرکت تدریجی شیء از قوه به فعل صورت میپذیرد. او حرکت جوهری را فرایندی مبتنی بر وحدت اتصالی میداند؛ به این معنا که از نظر ملاصدرا جهان با تمام اجزایش، در سیلان و جریان دائمی به سر میبرد. موضوع محوری نوشتار حاضر از این قرار است که آیا کاتارسیس میتواند با تأثیر بر جوهر آدمی، باعث حرکت او به سوی تعالی شده و شأن وجودیاش را در سیری تطوری که در مدار زمان و مکان در صیرورت است ارتقاء بخشد؟
علمی- پژوهشی
فلسفه ملاصدرا
لیلا فاخر؛ رجب اکبرزاده؛ احمد حسین فلاحی
چکیده
مسئله سرمازیستی از مسائل نوپدید کاربرد علم فیزیک در پزشکی است که با چالشهایی روبهرو شده است. یکی از اشکالات عمده به این شیوۀ نگاهداشت بدن -که جسم بیمار صعبالعلاج را با هدف درمان در آینده، برای سالها در حالت انجماد (۱۹۶-) حفظ میکند و ادعا دارد که در شرایطی خاص، آن را از انجماد بیرون میآورد- این است که سرمازیستی مفهوم ...
بیشتر
مسئله سرمازیستی از مسائل نوپدید کاربرد علم فیزیک در پزشکی است که با چالشهایی روبهرو شده است. یکی از اشکالات عمده به این شیوۀ نگاهداشت بدن -که جسم بیمار صعبالعلاج را با هدف درمان در آینده، برای سالها در حالت انجماد (۱۹۶-) حفظ میکند و ادعا دارد که در شرایطی خاص، آن را از انجماد بیرون میآورد- این است که سرمازیستی مفهوم مرگ را تغییر داده و در کار خداوند دخالت میکند. از طرفی تبیین و تحلیل مسئله مرگ از دغدغههای همیشگی برخی فیلسوفان از جمله ملاصدرا بوده است که سعی نموده از منظر فلسفی آن را تبیین کند. این مقاله میکوشد با توجه به مبانی فلسفی ملاصدرا همچون حرکت جوهری و رابطه نفس و بدن، چگونگی و چرایی مرگ را از منظر او بکاود و اشکال به سرمازیستی را بررسی نماید. در این مطالعه توصیفی و تحلیلی سعی شده تا با بررسی مفهوم مرگ طبیعی از دیدگاه پزشکی نوین و مقایسه آن با دیدگاه ملاصدرا در باب مرگ، به این نتیجه برسیم که آنچه ملاصدرا در توصیف لحظه مرگ بیان میکند، مربوط به زمان بی نیازی نفس از بدن در حرکت استکمالی است که زماناً و مکاناً برای انسان مجهول است؛ چراکه استغنای نفس از بدن قابل رؤیت و اثبات نیست. بنابراین، نمیتوان ادعا کرد که در فناوری سرمازیستی، دانشمندان در پی انکار و تغییر عنوان مرگ و دخالت در کار خداوند هستند.
مسئله سرمازیستی از مسائل نوپدید کاربرد علم فیزیک در پزشکی است که با چالشهایی روبهرو شده است. یکی از اشکالات عمده به این شیوۀ نگاهداشت بدن -که جسم بیمار صعبالعلاج را با هدف درمان در آینده، برای سالها در حالت انجماد (۱۹۶-) حفظ میکند و ادعا دارد که در شرایطی خاص، آن را از انجماد بیرون میآورد- این است که سرمازیستی مفهوم مرگ را تغییر داده و در کار خداوند دخالت میکند. از طرفی تبیین و تحلیل مسئله مرگ از دغدغههای همیشگی برخی فیلسوفان از جمله ملاصدرا بوده است که سعی نموده از منظر فلسفی آن را تبیین کند. این مقاله میکوشد با توجه به مبانی فلسفی ملاصدرا همچون حرکت جوهری و رابطه نفس و بدن، چگونگی و چرایی مرگ را از منظر او بکاود و اشکال به سرمازیستی را بررسی نماید. در این مطالعه توصیفی و تحلیلی سعی شده تا با بررسی مفهوم مرگ طبیعی از دیدگاه پزشکی نوین و مقایسه آن با دیدگاه ملاصدرا در باب مرگ، به این نتیجه برسیم که آنچه ملاصدرا در توصیف لحظه مرگ بیان میکند، مربوط به زمان بی نیازی نفس از بدن در حرکت استکمالی است که زماناً و مکاناً برای انسان مجهول است؛ چراکه استغنای نفس از بدن قابل رؤیت و اثبات نیست. بنابراین، نمیتوان ادعا کرد که در فناوری سرمازیستی، دانشمندان در پی انکار و تغییر عنوان مرگ و دخالت در کار خداوند هستند.
علمی- پژوهشی
فلسفه ملاصدرا
اکرم ساقی؛ محمدکاظم علمی سولا
چکیده
از جمله ویژگیهای اخلاقی انسان، نوعدوستی است. اینکه آیا میان این خصیصه انسانی و جنسیت میتوان رابطه برقرار کرد یا خیر، موضوعی است که در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است. در این رابطه پس از بیان ضرورت جنسیتپذیری نفس با توجه به مبانی حکمت متعالیه از جمله وحدت نفس و بدن در تمام مراحل متناظرِ وجودی و نیز بیان وحدت و عینیت نفس و ...
بیشتر
از جمله ویژگیهای اخلاقی انسان، نوعدوستی است. اینکه آیا میان این خصیصه انسانی و جنسیت میتوان رابطه برقرار کرد یا خیر، موضوعی است که در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است. در این رابطه پس از بیان ضرورت جنسیتپذیری نفس با توجه به مبانی حکمت متعالیه از جمله وحدت نفس و بدن در تمام مراحل متناظرِ وجودی و نیز بیان وحدت و عینیت نفس و قوا در دیدگاه ملاصدرا، به تفاوت قوا میان دو جنس مؤنث و مذکر اشاره شده و با توسعه در معنای عقل از منظر حکمت صدرایی خصوصاً نگاه متفاوت ملاصدرا در مورد قوه واهمه، تفاوت معنای عقل در زن و مرد حاصل گشته است. براساس این یافته تحلیلی میتوان عقل زنانه را عقلی عاطفهگرا نامید که همدلی و همدردی مؤلفههای اصلی آن است و از آنجا که میان نوعدوستی و عاطفه ارتباط مستقیم برقرار است، ارتباط میان نوعدوستی و جنسیت آشکار میگردد. ضرورت و اهمیت بحث حاضر در این است که با تبیین فضایل اخلاقی متفاوت زنانه و مردانه بر اساس مبادی مورد پذیرش ملاصدرا، مانع ارزشگذاری تبعیضآمیز و ناعادلانه (قوی یا ضعیف نامیدن هر یک از) دو جنس شده که امروزه یکی از دغدغههای فلسفههای زنانهنگر است. نوشته حاضر تلاشی است بنیادی که با روش کتابخانهای و با تحلیل مبانی حکمت صدرایی سعی در تبیین نتیجه مذکور دارد.
علمی- پژوهشی
فلسفه ملاصدرا
بهزاد محمدی
چکیده
در این نوشتار با رویکرد فلسفی و با روش پژوهش توصیفی تحلیلی به بیان و پاسخ این مسئله پرداخته شده است که آیا عذاب جهنمیان آن چنان که در قرآن کریم با عبارات «خالدین فیه» و «خالدون» بدان اشاره شده است، خلود و جاودانگی دارد یا خیر؟ جان کلام در این گفتار مربوط به دیدگاه ملاصدرا در این زمینه است. از نظر برخی اندیشمندان ملاصدرا در ...
بیشتر
در این نوشتار با رویکرد فلسفی و با روش پژوهش توصیفی تحلیلی به بیان و پاسخ این مسئله پرداخته شده است که آیا عذاب جهنمیان آن چنان که در قرآن کریم با عبارات «خالدین فیه» و «خالدون» بدان اشاره شده است، خلود و جاودانگی دارد یا خیر؟ جان کلام در این گفتار مربوط به دیدگاه ملاصدرا در این زمینه است. از نظر برخی اندیشمندان ملاصدرا در این بحث، دارای دو قول مخالف با یکدیگر در پذیرش و یا رد خلود عذاب جهنمیان است. در این مقاله سعی شده این نکته مورد بحث و بررسی قرار گیرد که کدام قول ملاصدرا بر دیگری تقدم داشته و از قوت استدلالی بیشتری برخوردار است. در نتیجه بحث این نکته به دست آمد که ملاصدرا در مسئله خلود عذاب جهنمیان یک نظر بیشتر ندارد و آن انکار خلود عذاب است و فقط در یک مورد به خلود قائل است و آن خلود عذاب کفار میباشد و اشتباه است که پنداشته شود در دیدگاه ملاصدرا تهافت و تناقضی وجود دارد.
علمی- پژوهشی
فلسفه ملاصدرا
طاهره کمالی زاده
چکیده
از ویژگیهای دور دوم تاریخ فلسفۀ اسلامی که با ظهور حکمت اشراق سهروردی آغاز و با حکمت متعالیۀ ملاصدرا استمرار یافت، ادغام فلسفه اسلامی با عرفان وحدت شهود ایرانی و عرفان وحدت وجود ابن عربی است. سهروردی به قصد تجدید حیات حکمت حقیقی و با انتقاد از حکمت مشاء نشان داد که واژۀ فلسفه مترادف با فلسفۀ مشائی مرسوم و منحصر به اندیشههای ارسطویی ...
بیشتر
از ویژگیهای دور دوم تاریخ فلسفۀ اسلامی که با ظهور حکمت اشراق سهروردی آغاز و با حکمت متعالیۀ ملاصدرا استمرار یافت، ادغام فلسفه اسلامی با عرفان وحدت شهود ایرانی و عرفان وحدت وجود ابن عربی است. سهروردی به قصد تجدید حیات حکمت حقیقی و با انتقاد از حکمت مشاء نشان داد که واژۀ فلسفه مترادف با فلسفۀ مشائی مرسوم و منحصر به اندیشههای ارسطویی نیست، بلکه حکمت راستین را سرچشمۀ دیگری است که با سرچشمۀ وحی و الهام انبیاء و اولیاء منطبق است. بنابراین، اصل معنای «حکمت»، به معنای«حکمت الهیه» مورد توجه و تأکید سهروردی و حکمای متأخر چون ملاصدرا بوده است. مسئله این پژوهش، بررسی روش، رویکرد و مبنای سیر تغییر و تطور معنای «حکمت» در نزد سهروردی و ملاصدرا است. چگونه حکمت در این مسیر تدریجاً به دین اسلام و تشیع تقرب یافته است؟ یافتهها: تغییر روش، توسع در معنای عقل و توسع در روش عقلی با کشف و شهود و قرآن و احادیث و مبنای نظریه انوار در سهروردی و نظریه اسماء و صفات در ملاصدرا است. بر این اساس سهروردی با قصد احیای حکمت نوری ایرانی، مسیر بومیسازی را شدت بخشید و ملاصدرا با پیوند با عرفان ابن عربی و نظریه ولایت آن هدف را به کمال رساند.
علمی- پژوهشی
فلسفه ملاصدرا
ابوالفضل بورقانی فراهانی
چکیده
همانطوری که بر همگان روشن است، خانواده یک نهاد اجتماعی است و مفهوم آن در جوامع مختلف و در طول زندگی بشر همواره به یک شکل نبوده و پابهپای تحولات اجتماعی متحول شده است. خانواده مرکب از گروهی افراد است که از طریق خون، ازدواج، فرزند خواندگی به یکدیگر مربوط و منسوب بوده و برای مدت طولانی و مشخص با هم زندگی میکنند. هدفهای تشکیل خانواده ...
بیشتر
همانطوری که بر همگان روشن است، خانواده یک نهاد اجتماعی است و مفهوم آن در جوامع مختلف و در طول زندگی بشر همواره به یک شکل نبوده و پابهپای تحولات اجتماعی متحول شده است. خانواده مرکب از گروهی افراد است که از طریق خون، ازدواج، فرزند خواندگی به یکدیگر مربوط و منسوب بوده و برای مدت طولانی و مشخص با هم زندگی میکنند. هدفهای تشکیل خانواده عبارتاند از: عدم تنهایی، آرامش رسیدن، برطرف نمودن نیاز جنسی و غریزی به صورت ضابطهمند، مودت و رحمت و عواطف متقابل در میان همسران، ادامه نسل و به کمال رسیدن زن و مرد و در نهایت قرب الهی است. در تمامی نظامهای حقوقی شرق و غرب برای خانواده: اعم از مسائل ازدواج زندگی مشترک، تعهدات همسران نسبت به یکدیگر و احترام متقابل همسران و فرزندان ارث همسران از یکدیگر و میزان آن و نفقه، ارث فرزندان از والدین و طلاق و مسائل ناشی از آن قوانین حقوقی متناسب با ایدهآلها و ایدئولوژیهای خود وضع نمودهاند، اما هر یک از آنها جای تأمل و تعمق دارد؛ چرا که هر روز شاهد بروز نارضایتی مردان از زنان و زنان از مردان و والدین از فرزندان و برعکس میباشیم که این امر نشاندهنده منطقی نبودن و مستحکم نبودن قوانین حقوقی خانواده است که به نظر میرسد باید فرهنگسازی بیشتر صورت گیرد تا به خانواده متعادل نزدیکتر شویم و زنان و مردان عاشقانه و ایثارگرانه به انجام وظایف خود و حتی فراتر از وظایف خود عمل نمایند. امروزه در دنیا درباره حقوق زن، تحت تأثیر دستاوردهای غربیها در مورد تساوی زن و مرد هستند و تقریباً این فکر غرب همه جا و حتی دنیای کمونیستی را احاطه کرده است. غربیها در این مسئله خیلی هم به خود میبالند، ولی باید پرسید نگرش حاکم بر غرب واقعاً به مصلحت جامعه و خانمها میباشد یا خیر، اسلام زن را چگونه موجودی میداند؟ آیا از نظر شرافت انسانی او را برابر با مرد میداند یا او را جنس پستتر میشمارد؟ دانشمندان اسلامی ازجمله ملاصدرا در مورد حقوق خانوادگی زن و مرد، فلسفه خاصی را بیان کردهاند و پارهای از حقوق و تکالیف و مجازاتها را برای مرد مناسبتر دانسته و پارهای از آنها را برای زن، در نتیجه در مواردی برای زن و مرد وضع مشابه و در موارد دیگر وضع نامشابهی در نظر گرفته است.