فلسفه ملاصدرا
محمدمهدی بهرامی؛ محمد رعایت جهرمی
چکیده
هر اثر نمایشی با عناصر ویژهای که در بر دارد در صدد آن است که بهترین نوع ارتباط را با مخاطب خویش برقرار نموده و وجوه مختلف انسانی او را درگسترهای از تار و پود فهم و تجربه در حوزه تماشا به چالش بکشد! پرسش اینجاست که این نوع مواجهه چگونه میتواند اینگونه بر روح و جان آدمی مؤثر واقع گردیده و لااقل فراتر از آنچه در آغاز، درام تصور میشده ...
بیشتر
هر اثر نمایشی با عناصر ویژهای که در بر دارد در صدد آن است که بهترین نوع ارتباط را با مخاطب خویش برقرار نموده و وجوه مختلف انسانی او را درگسترهای از تار و پود فهم و تجربه در حوزه تماشا به چالش بکشد! پرسش اینجاست که این نوع مواجهه چگونه میتواند اینگونه بر روح و جان آدمی مؤثر واقع گردیده و لااقل فراتر از آنچه در آغاز، درام تصور میشده عمل نماید؟ کاتارسیس مفهومی است که برای اولین بار به صورت امری انضمامی توسط ارسطو در تراژدی و به تبع آن درآثار دراماتیک، به صورت جدی مطرح شده، وارد مفاهیمکلان فلسفه غرب شده و متفکرین، ازگذشته تا به امروز مباحث و رویکردهای مختلفی را برای تبیین آن ارائه دادهاند. بر همین اساس یکی از رویکردهاییکه میتواند در این زمینه مورد بحث و توجه قرارگیرد، اصل حرکت جوهری ملاصدرا است. از نظر او حدوث تدریجی حقیقتِ جوهر است و این امر به صورت حرکت تدریجی شیء از قوه به فعل صورت میپذیرد. او حرکت جوهری را فرایندی مبتنی بر وحدت اتصالی میداند؛ به این معنا که از نظر ملاصدرا جهان با تمام اجزایش، در سیلان و جریان دائمی به سر میبرد. موضوع محوری نوشتار حاضر از این قرار است که آیا کاتارسیس میتواند با تأثیر بر جوهر آدمی، باعث حرکت او به سوی تعالی شده و شأن وجودیاش را در سیری تطوری که در مدار زمان و مکان در صیرورت است ارتقاء بخشد؟
علیرضا صادق شیرازی؛ مرضیه اخلاقی؛ سید علی علم الهدی؛ میثم سفیدخوش
چکیده
فرایند وحییابی، در نظام عرفانی ابنعربی با پنج مفهوم قوام مییابد. مسئله اصلی در این مقاله، چیستی این مفاهیم و چگونگی قوام بخشی آن به فرایند ایحاء و وحییابی نبی، در شبکه پیچیده و درهمتنیده مفاهیم ذومعنا و تفسیرپذیر منظومه معرفتی ابنعربی است. رهیافتهای به دست آمده در این پژوهش نشان میدهد، پنج مفهوم «دقیقه»، «رقیقه»، ...
بیشتر
فرایند وحییابی، در نظام عرفانی ابنعربی با پنج مفهوم قوام مییابد. مسئله اصلی در این مقاله، چیستی این مفاهیم و چگونگی قوام بخشی آن به فرایند ایحاء و وحییابی نبی، در شبکه پیچیده و درهمتنیده مفاهیم ذومعنا و تفسیرپذیر منظومه معرفتی ابنعربی است. رهیافتهای به دست آمده در این پژوهش نشان میدهد، پنج مفهوم «دقیقه»، «رقیقه»، «روح»، «نور» و «نکته»، در فرایند وحی، معطوف و مکملِ معنایی یکدیگرند. دقیقه، امکان هرگونه آگاهى و ظهور؛ منجمله امکان ظهور آگاهى وحیانى تشریعى رسالى را فراهم میآورد و رقیقه (تعینبخش اسماء) شعاعهاى دادههاى حقایق أسمائی است که طرفسازى تضایف اشراقى را به انجام میرساند و در فرایند وحى، اسماء دخیل در وحی؛ یعنى حى، نور، علیم، حکیم، متکلم، سمیع و بصیر را در مبدأ قابلى مرآتی قلبى متعین میسازد و وساطت میکند. روح، همان رقایق اسماء الهى (حقیقت) خصوصا اسم الحى است که تعین یافتگى حقیقت معدوم العین و معقول؛ اما مؤثر اسم الحى را در مرائی أعیان، خصوصا مرات قلب نبى وساطت میکند و نور؛ همان افاضه و اضافه اشراقى حقیقت اسم النور است که جنبه آشکارگى کنه ذات براى خویش و بالتبع آن، براى ظهورات خویشتن را عهدهدار است و شعاعهاى ریسمان مانند او، روابط و مناسبات رقایقى و ظهور اطوار تکلمى و علمى وحى نبوى را به نحو فعل گفتارى در مرآت قلب نبى میسر میسازد. نکته، رد و اثرى است که از انعکاس حقایق أسمائی در مرائی قوابل وضع و رفع میشود.
فلسفه ملاصدرا
جمال سروش؛ امین صیدی
چکیده
عقل به مثابه منبعی از منابع معرفت به دو قسم نظری و عملی منقسم میشود؛ وجود عقل نظری و نقشی که در ادراک کلیات ایفا میکند، مورد پذیرش همگان است، اما وجود استقلالی عقل عملی (مستقل از عقل نظری) و نیز مدرِک بودنش مسئلهای چالشبرانگیز و اختلافی است. فیلسوفان در این زمینه به دو گروه تقسیم میشوند: برخی منکر وجود عقل عملیِ مستقل از ...
بیشتر
عقل به مثابه منبعی از منابع معرفت به دو قسم نظری و عملی منقسم میشود؛ وجود عقل نظری و نقشی که در ادراک کلیات ایفا میکند، مورد پذیرش همگان است، اما وجود استقلالی عقل عملی (مستقل از عقل نظری) و نیز مدرِک بودنش مسئلهای چالشبرانگیز و اختلافی است. فیلسوفان در این زمینه به دو گروه تقسیم میشوند: برخی منکر وجود عقل عملیِ مستقل از عقل نظری گشته و گروهی قائل به آن شده و به اثباتش مبادرت ورزیدهاند. در میان دسته دوم نیز جماعتی منکر کارکرد ادراکی عقل عملی گشته و در مقابل، طائفهای قول به مدرِک جزئی بودن آن را اختیار کردهاند. ملاصدرا در آثارش با تکیه بر دو ملاک (انفکاک و افعال وجودی متناقض)، وجود عقل عملی را مستقل از عقل نظری دانسته و با اِسناد مفاهیمی چون «استنباط»، «فکر»، «تروّی»، «حدس»، «الهام»، «اعتقاد» و «حکم» که ملازم ادراک هستند، ادراک جزئی را برای عقل عملی اثبات میکند. از برخی عبارات وی کارکرد انگیزشی نیز فهم میشود. ما در این نوشتار ضمن ارائه صورتبندی نوینی از نظریه صدرا به مناقشه صغروی (و نه کبروی) در دو ملاک مذکور پرداخته و با عنایت به اینکه همه انواع ادراک جزئی، قوای مناسب به خود (مانند حاسه، متخیله و متوهمه) را دارند، با بهکارگیری روش توصیفی- تحلیلی به این نتیجه رهنمون شدهایم که عقل عملی وجودی مستقل از عقل نظری ندارد و بالتبع کارکرد ادراکی و انگیزشی نیز برای آن متصور نیست.
فلسفه ملاصدرا
لیلا فاخر؛ رجب اکبرزاده؛ احمد حسین فلاحی
چکیده
مسئله سرمازیستی از مسائل نوپدید کاربرد علم فیزیک در پزشکی است که با چالشهایی روبهرو شده است. یکی از اشکالات عمده به این شیوۀ نگاهداشت بدن -که جسم بیمار صعبالعلاج را با هدف درمان در آینده، برای سالها در حالت انجماد (۱۹۶-) حفظ میکند و ادعا دارد که در شرایطی خاص، آن را از انجماد بیرون میآورد- این است که سرمازیستی مفهوم ...
بیشتر
مسئله سرمازیستی از مسائل نوپدید کاربرد علم فیزیک در پزشکی است که با چالشهایی روبهرو شده است. یکی از اشکالات عمده به این شیوۀ نگاهداشت بدن -که جسم بیمار صعبالعلاج را با هدف درمان در آینده، برای سالها در حالت انجماد (۱۹۶-) حفظ میکند و ادعا دارد که در شرایطی خاص، آن را از انجماد بیرون میآورد- این است که سرمازیستی مفهوم مرگ را تغییر داده و در کار خداوند دخالت میکند. از طرفی تبیین و تحلیل مسئله مرگ از دغدغههای همیشگی برخی فیلسوفان از جمله ملاصدرا بوده است که سعی نموده از منظر فلسفی آن را تبیین کند. این مقاله میکوشد با توجه به مبانی فلسفی ملاصدرا همچون حرکت جوهری و رابطه نفس و بدن، چگونگی و چرایی مرگ را از منظر او بکاود و اشکال به سرمازیستی را بررسی نماید. در این مطالعه توصیفی و تحلیلی سعی شده تا با بررسی مفهوم مرگ طبیعی از دیدگاه پزشکی نوین و مقایسه آن با دیدگاه ملاصدرا در باب مرگ، به این نتیجه برسیم که آنچه ملاصدرا در توصیف لحظه مرگ بیان میکند، مربوط به زمان بی نیازی نفس از بدن در حرکت استکمالی است که زماناً و مکاناً برای انسان مجهول است؛ چراکه استغنای نفس از بدن قابل رؤیت و اثبات نیست. بنابراین، نمیتوان ادعا کرد که در فناوری سرمازیستی، دانشمندان در پی انکار و تغییر عنوان مرگ و دخالت در کار خداوند هستند.
مسئله سرمازیستی از مسائل نوپدید کاربرد علم فیزیک در پزشکی است که با چالشهایی روبهرو شده است. یکی از اشکالات عمده به این شیوۀ نگاهداشت بدن -که جسم بیمار صعبالعلاج را با هدف درمان در آینده، برای سالها در حالت انجماد (۱۹۶-) حفظ میکند و ادعا دارد که در شرایطی خاص، آن را از انجماد بیرون میآورد- این است که سرمازیستی مفهوم مرگ را تغییر داده و در کار خداوند دخالت میکند. از طرفی تبیین و تحلیل مسئله مرگ از دغدغههای همیشگی برخی فیلسوفان از جمله ملاصدرا بوده است که سعی نموده از منظر فلسفی آن را تبیین کند. این مقاله میکوشد با توجه به مبانی فلسفی ملاصدرا همچون حرکت جوهری و رابطه نفس و بدن، چگونگی و چرایی مرگ را از منظر او بکاود و اشکال به سرمازیستی را بررسی نماید. در این مطالعه توصیفی و تحلیلی سعی شده تا با بررسی مفهوم مرگ طبیعی از دیدگاه پزشکی نوین و مقایسه آن با دیدگاه ملاصدرا در باب مرگ، به این نتیجه برسیم که آنچه ملاصدرا در توصیف لحظه مرگ بیان میکند، مربوط به زمان بی نیازی نفس از بدن در حرکت استکمالی است که زماناً و مکاناً برای انسان مجهول است؛ چراکه استغنای نفس از بدن قابل رؤیت و اثبات نیست. بنابراین، نمیتوان ادعا کرد که در فناوری سرمازیستی، دانشمندان در پی انکار و تغییر عنوان مرگ و دخالت در کار خداوند هستند.
زینب شکیبی؛ فهیمه خوشنویسان
چکیده
پلانتینگا از فیلسوفان فضیلتگرا و در معرفتشناسی دارای رویکرد وثاقتگرایی و برونگرایی است. در اعتمادگرایی مبتنی بر فضیلت به ویژگیهای فضیلتی و رذیلتی فاعل شناسا اعم از ویژگیها و استعداد قوای معرفتی برای مودی به صدق بودن باور تاکید شده است. پلانتینگا در معرفتشناسی عام نظریه ضمانت را در مکانیزم کارکرد صحیح قوا تقریر کرد و برای ...
بیشتر
پلانتینگا از فیلسوفان فضیلتگرا و در معرفتشناسی دارای رویکرد وثاقتگرایی و برونگرایی است. در اعتمادگرایی مبتنی بر فضیلت به ویژگیهای فضیلتی و رذیلتی فاعل شناسا اعم از ویژگیها و استعداد قوای معرفتی برای مودی به صدق بودن باور تاکید شده است. پلانتینگا در معرفتشناسی عام نظریه ضمانت را در مکانیزم کارکرد صحیح قوا تقریر کرد و برای ضمانت چهار شرط قرار داد که عبارت است از: صحت قوای معرفتی، صحت کار و محیط مناسب، هدف و برنامه. او در معرفتشناسی دینی انسانها را دارای حس الوهی میداند که در شرایط مناسب، حس خداشناسی فعلیتیافته باورهای دینی صادق تولید میکند. از نظر ملاصدرا قوای ادراکی و ویژگیهای فاعل شناسا در شکلگیری باور مؤثر هستند. ملاصدرا با شرط فضیلتمندی قوای ادراکی در مورد گزارههای دینی، قوای موجد باورهای دینی صادق را از سایر قوا متمایز میکند. او قوه قدسیه را در انسانهایی که دارای قوای ادراکی موهبتی هستند، با دو فرایند وحی و الهام، موجد باور صادق دینی میداند. خطاناپذیر دانستن باورهای صادق حاصل از قوه قدسیه و ذاتی دانستن قوای ادراک گزارههای دینی، گستردهبودن باورهای دینی صادق و تأثیر عوامل غیرمعرفتی مؤثر بر معرفت و نقش فضایل اخلاقی در معرفت از دلایل مشابهت دیدگاه ملاصدرا به پلانتینگا میباشد.
فلسفه ملاصدرا
محمود صیدی؛ محمد جواد پاشایی
چکیده
قرآن کریم برای هدایت انسانها و وصول آنان به سعادت ابدی فرو فرستاده شده است؛ چه اینکه مخاطب قرآن نیز انسانها با همه مراتب مختلف و تنوع استعدادهای شأن است. با نظر به همین نکته، قرآن خود مراتبی داشته و افزون بر مرتبه ظاهری، بطونی دارد که هر انسانی نسبت به استعداد خویش از آن جرعه مینوشد. ملاصدرا با استشهاد به حدیثی در مـورد بطـون ...
بیشتر
قرآن کریم برای هدایت انسانها و وصول آنان به سعادت ابدی فرو فرستاده شده است؛ چه اینکه مخاطب قرآن نیز انسانها با همه مراتب مختلف و تنوع استعدادهای شأن است. با نظر به همین نکته، قرآن خود مراتبی داشته و افزون بر مرتبه ظاهری، بطونی دارد که هر انسانی نسبت به استعداد خویش از آن جرعه مینوشد. ملاصدرا با استشهاد به حدیثی در مـورد بطـون هفتگانه قـرآن کریم، آن را به مراتب هفتگانه سیر و سلوک انسانی تطبیق میدهد و بر آن است که هر یک از بطون قرآنی منطبق با مرحلهای از سیر انسانی میباشد. پرسش اصلی تحقیق حاضر آن است که چه نقدهایی بر ملاصدرا در استناد به حدیث بطون هفتگانه قرآن کریم وارد است؟ یافتههای پژوهش در روشی تحلیلی انتقادی به کلمات صدرالمتألهین نشان میدهد: هر چند احادیثی در منابع روائی شیعی یافت میشود که قرآن را دارای ظاهر و باطنی میداند، اما عدد مورد استناد ملاصدرا دقیـق نبـوده و نمیتـوان بـه ایـن عـدد در تحلیـلهای هستیشناختی سیر انسانی تمسک جست. همچنین حدیث یادشده در جوامع روائی ما یافت نشده و احادیث شیعی فقط در بطون داشتن قرآن کریم با حدیث مورد نظر ملاصدرا اشتراک دارند.
فلسفه ملاصدرا
اکرم ساقی؛ محمدکاظم علمی سولا
چکیده
از جمله ویژگیهای اخلاقی انسان، نوعدوستی است. اینکه آیا میان این خصیصه انسانی و جنسیت میتوان رابطه برقرار کرد یا خیر، موضوعی است که در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است. در این رابطه پس از بیان ضرورت جنسیتپذیری نفس با توجه به مبانی حکمت متعالیه از جمله وحدت نفس و بدن در تمام مراحل متناظرِ وجودی و نیز بیان وحدت و عینیت نفس و ...
بیشتر
از جمله ویژگیهای اخلاقی انسان، نوعدوستی است. اینکه آیا میان این خصیصه انسانی و جنسیت میتوان رابطه برقرار کرد یا خیر، موضوعی است که در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است. در این رابطه پس از بیان ضرورت جنسیتپذیری نفس با توجه به مبانی حکمت متعالیه از جمله وحدت نفس و بدن در تمام مراحل متناظرِ وجودی و نیز بیان وحدت و عینیت نفس و قوا در دیدگاه ملاصدرا، به تفاوت قوا میان دو جنس مؤنث و مذکر اشاره شده و با توسعه در معنای عقل از منظر حکمت صدرایی خصوصاً نگاه متفاوت ملاصدرا در مورد قوه واهمه، تفاوت معنای عقل در زن و مرد حاصل گشته است. براساس این یافته تحلیلی میتوان عقل زنانه را عقلی عاطفهگرا نامید که همدلی و همدردی مؤلفههای اصلی آن است و از آنجا که میان نوعدوستی و عاطفه ارتباط مستقیم برقرار است، ارتباط میان نوعدوستی و جنسیت آشکار میگردد. ضرورت و اهمیت بحث حاضر در این است که با تبیین فضایل اخلاقی متفاوت زنانه و مردانه بر اساس مبادی مورد پذیرش ملاصدرا، مانع ارزشگذاری تبعیضآمیز و ناعادلانه (قوی یا ضعیف نامیدن هر یک از) دو جنس شده که امروزه یکی از دغدغههای فلسفههای زنانهنگر است. نوشته حاضر تلاشی است بنیادی که با روش کتابخانهای و با تحلیل مبانی حکمت صدرایی سعی در تبیین نتیجه مذکور دارد.
ناصر محمدی
چکیده
ترس از مرگ امری است ضروری و همچون خود مرگ از حکمتهای الهی است. دلایل فلسفی و وجودی مبتنی بر علل فاعلی و غایی که از اختصاصات ملاصدرا است، دو دلیل اصلی وی در تبیین این ترس است. نفس، فاعل ترس است چون دوستدار خدا و صفت جاودانگی او است و هم به دلیل غلبه احکام بدن زوال دنیوی را ناخوش میدارد. غایت وجودی این ترسِ نهفته در نفس نیز محافظت از بدن ...
بیشتر
ترس از مرگ امری است ضروری و همچون خود مرگ از حکمتهای الهی است. دلایل فلسفی و وجودی مبتنی بر علل فاعلی و غایی که از اختصاصات ملاصدرا است، دو دلیل اصلی وی در تبیین این ترس است. نفس، فاعل ترس است چون دوستدار خدا و صفت جاودانگی او است و هم به دلیل غلبه احکام بدن زوال دنیوی را ناخوش میدارد. غایت وجودی این ترسِ نهفته در نفس نیز محافظت از بدن برای رسیدن به کمال لایق است. دلایل غیروجودشناسانه صدرا برای ترس نفس از مرگِ بدن، ارزششناختی (اخلاقی)، معرفتشناختی و روانشناختی است. راهحلهای استنباط شده از آثار وی برای غلبه براین ترس،افزایش آگاهی است؛ چراکه اصولاً ترس از مرگ، بیفایده و فرار از آن ناسودمند است. برای غلبه بر این ترس، باید به معرفت خدا و شناخت راز تقدیرات الهی نائل شد.در حالی که ملاصدرا با طرح دلایل وجودشناسانه، وجود این ترس را ضروری میداند؛ اما ابنسینا با طرح دلایل صرفاً غیروجودشناسانه، این ترس را ناموجّه تلقّی میکند. درمان این ترس از نگاه ابنسینا همچون ملاصدرا مجموعا افزایش معرفت و آگاهی است؛ هرچند چارهساز بودن این راهحل برای اکثریت مردم، محل تردید و ابهام است.
فلسفه ملاصدرا
فاطمه عابدینی؛ علی ارشد ریاحی
چکیده
نحوه ترکیب ماده و صورت از مسائلی است که مورد اختلاف فلاسفه است. مشهور فلاسفه پیشین قائل به ترکیب انضمامی هستند. در این میان، سیدسند قائل به ترکیب اتحادی ماده و صورت شد و ملاصدرا نیز همین نظر را اختیار کرد. مباحث وی به جهت محتوا و عبارات بسیار شبیه به مباحث سیدسند است، لذا این نظریه قوت مییابد که ملاصدرا در پذیرفتن این نظریه مقلد صرف ...
بیشتر
نحوه ترکیب ماده و صورت از مسائلی است که مورد اختلاف فلاسفه است. مشهور فلاسفه پیشین قائل به ترکیب انضمامی هستند. در این میان، سیدسند قائل به ترکیب اتحادی ماده و صورت شد و ملاصدرا نیز همین نظر را اختیار کرد. مباحث وی به جهت محتوا و عبارات بسیار شبیه به مباحث سیدسند است، لذا این نظریه قوت مییابد که ملاصدرا در پذیرفتن این نظریه مقلد صرف بوده است و هیچ نحو ابداعی نداشته است، اما نکته شایان توجه این است که با این حجم از تشابه در اصل نظریه، دلایل اثبات و پاسخ به شبهات، ملاصدرا نظریه خویش را غیر از نظریه سیدسند معرفی میکند. پس از بررسی نظریه و مبانی هر یک از دو فیلسوف موردنظر، این نتیجه به دست میآید که صحت ترکیب اتحادی ماده و صورت بر اصولی چون اصالت وجود، تشکیک وجود و حرکت جوهری مبتنی است. صرفنظر از اصالت وجود که در مورد اعتقاد سیدسند به آن، اختلافنظر است، سیدسند به تشکیک وجود و حرکت جوهری قائل نیست و بنابراین میتوان گفت: ملاصدرا با مبانی خویش تفسیر بدیعی از نظریه ترکیب اتحادی ماده و صورت ارائه داده است.
فلسفه ملاصدرا
بهزاد محمدی
چکیده
در این نوشتار با رویکرد فلسفی و با روش پژوهش توصیفی تحلیلی به بیان و پاسخ این مسئله پرداخته شده است که آیا عذاب جهنمیان آن چنان که در قرآن کریم با عبارات «خالدین فیه» و «خالدون» بدان اشاره شده است، خلود و جاودانگی دارد یا خیر؟ جان کلام در این گفتار مربوط به دیدگاه ملاصدرا در این زمینه است. از نظر برخی اندیشمندان ملاصدرا در ...
بیشتر
در این نوشتار با رویکرد فلسفی و با روش پژوهش توصیفی تحلیلی به بیان و پاسخ این مسئله پرداخته شده است که آیا عذاب جهنمیان آن چنان که در قرآن کریم با عبارات «خالدین فیه» و «خالدون» بدان اشاره شده است، خلود و جاودانگی دارد یا خیر؟ جان کلام در این گفتار مربوط به دیدگاه ملاصدرا در این زمینه است. از نظر برخی اندیشمندان ملاصدرا در این بحث، دارای دو قول مخالف با یکدیگر در پذیرش و یا رد خلود عذاب جهنمیان است. در این مقاله سعی شده این نکته مورد بحث و بررسی قرار گیرد که کدام قول ملاصدرا بر دیگری تقدم داشته و از قوت استدلالی بیشتری برخوردار است. در نتیجه بحث این نکته به دست آمد که ملاصدرا در مسئله خلود عذاب جهنمیان یک نظر بیشتر ندارد و آن انکار خلود عذاب است و فقط در یک مورد به خلود قائل است و آن خلود عذاب کفار میباشد و اشتباه است که پنداشته شود در دیدگاه ملاصدرا تهافت و تناقضی وجود دارد.
فلسفه ملاصدرا
طاهره کمالی زاده
چکیده
از ویژگیهای دور دوم تاریخ فلسفۀ اسلامی که با ظهور حکمت اشراق سهروردی آغاز و با حکمت متعالیۀ ملاصدرا استمرار یافت، ادغام فلسفه اسلامی با عرفان وحدت شهود ایرانی و عرفان وحدت وجود ابن عربی است. سهروردی به قصد تجدید حیات حکمت حقیقی و با انتقاد از حکمت مشاء نشان داد که واژۀ فلسفه مترادف با فلسفۀ مشائی مرسوم و منحصر به اندیشههای ارسطویی ...
بیشتر
از ویژگیهای دور دوم تاریخ فلسفۀ اسلامی که با ظهور حکمت اشراق سهروردی آغاز و با حکمت متعالیۀ ملاصدرا استمرار یافت، ادغام فلسفه اسلامی با عرفان وحدت شهود ایرانی و عرفان وحدت وجود ابن عربی است. سهروردی به قصد تجدید حیات حکمت حقیقی و با انتقاد از حکمت مشاء نشان داد که واژۀ فلسفه مترادف با فلسفۀ مشائی مرسوم و منحصر به اندیشههای ارسطویی نیست، بلکه حکمت راستین را سرچشمۀ دیگری است که با سرچشمۀ وحی و الهام انبیاء و اولیاء منطبق است. بنابراین، اصل معنای «حکمت»، به معنای«حکمت الهیه» مورد توجه و تأکید سهروردی و حکمای متأخر چون ملاصدرا بوده است. مسئله این پژوهش، بررسی روش، رویکرد و مبنای سیر تغییر و تطور معنای «حکمت» در نزد سهروردی و ملاصدرا است. چگونه حکمت در این مسیر تدریجاً به دین اسلام و تشیع تقرب یافته است؟ یافتهها: تغییر روش، توسع در معنای عقل و توسع در روش عقلی با کشف و شهود و قرآن و احادیث و مبنای نظریه انوار در سهروردی و نظریه اسماء و صفات در ملاصدرا است. بر این اساس سهروردی با قصد احیای حکمت نوری ایرانی، مسیر بومیسازی را شدت بخشید و ملاصدرا با پیوند با عرفان ابن عربی و نظریه ولایت آن هدف را به کمال رساند.
مهدی بنیاسدی باغمیرانی؛ سید بهشید حسینی؛ آزاده شاهچراغی
چکیده
عصر صفوی دوره طلایی اندیشه شیعی است که فرصت بروز در معماری آن عصر را پیدا کرده است. سیر در مراتب مختلف ادراکی یکی از موضوعات، تأملبرانگیز در اندیشه فلاسفه شیعی عصر صفوی ازجمله ملاصدرا است که تعین آن را میتوان در مساجد، به عنوان شاخصترین معماری عصر صفوی مشاهده کرد. اگرچه ملاصدرا ادراک را بالاتر از ساحت مادی میداند، اما در ...
بیشتر
عصر صفوی دوره طلایی اندیشه شیعی است که فرصت بروز در معماری آن عصر را پیدا کرده است. سیر در مراتب مختلف ادراکی یکی از موضوعات، تأملبرانگیز در اندیشه فلاسفه شیعی عصر صفوی ازجمله ملاصدرا است که تعین آن را میتوان در مساجد، به عنوان شاخصترین معماری عصر صفوی مشاهده کرد. اگرچه ملاصدرا ادراک را بالاتر از ساحت مادی میداند، اما در سیری معنوی متکی بر نظریه حرکتی جوهری، کالبد مساجد عصر صفوی میتواند زمینه ارتقای ادراک را فراهم کند. این پژوهش، بینرشتهای و از نوع توصیفی-تحلیلی و موردپژوهی است. هدف این پژوهش این است که با واکاوی مراتب ادراکی ملاصدرا، سیر ادراک از ماده به معنا را در مساجد عصرصفوی مورد بررسی قرار دهد. پرسش کلیدی پژوهش این است که سیر در مراتب مختلف ادراکی مساجد صفوی، چگونه باعث ارتقای ادراک، از ماده به معنا میشود؟ در این پژوهش، با عنایت سیر معنوی در مراتب ادراکی ملاصدرا، برای ادراک در مساجد عصر صفوی در چهار رکن سکون، حرکت، وصل و وحدت تعریف شده است. بعد از رکن سکون، در هر رکنی به دلیلی، زمینه ارتقای ادراک در مخاطب فراهم میشود؛ در رکن حرکت، از طریق تداعی معانی و حرکت جوهری؛ در رکن وصل، به مدد شفافیت و حضور نور؛ در نهایت در رکن وحدت، به واسطه اتحاد ناظر با فضا. ناظر با طی کردن این ارکان، مستعد ارتقای ادراک از سطح حسی به خیالی و سپس عقلی میشود.
فلسفه ملاصدرا
ابوالفضل بورقانی فراهانی
چکیده
همانطوری که بر همگان روشن است، خانواده یک نهاد اجتماعی است و مفهوم آن در جوامع مختلف و در طول زندگی بشر همواره به یک شکل نبوده و پابهپای تحولات اجتماعی متحول شده است. خانواده مرکب از گروهی افراد است که از طریق خون، ازدواج، فرزند خواندگی به یکدیگر مربوط و منسوب بوده و برای مدت طولانی و مشخص با هم زندگی میکنند. هدفهای تشکیل خانواده ...
بیشتر
همانطوری که بر همگان روشن است، خانواده یک نهاد اجتماعی است و مفهوم آن در جوامع مختلف و در طول زندگی بشر همواره به یک شکل نبوده و پابهپای تحولات اجتماعی متحول شده است. خانواده مرکب از گروهی افراد است که از طریق خون، ازدواج، فرزند خواندگی به یکدیگر مربوط و منسوب بوده و برای مدت طولانی و مشخص با هم زندگی میکنند. هدفهای تشکیل خانواده عبارتاند از: عدم تنهایی، آرامش رسیدن، برطرف نمودن نیاز جنسی و غریزی به صورت ضابطهمند، مودت و رحمت و عواطف متقابل در میان همسران، ادامه نسل و به کمال رسیدن زن و مرد و در نهایت قرب الهی است. در تمامی نظامهای حقوقی شرق و غرب برای خانواده: اعم از مسائل ازدواج زندگی مشترک، تعهدات همسران نسبت به یکدیگر و احترام متقابل همسران و فرزندان ارث همسران از یکدیگر و میزان آن و نفقه، ارث فرزندان از والدین و طلاق و مسائل ناشی از آن قوانین حقوقی متناسب با ایدهآلها و ایدئولوژیهای خود وضع نمودهاند، اما هر یک از آنها جای تأمل و تعمق دارد؛ چرا که هر روز شاهد بروز نارضایتی مردان از زنان و زنان از مردان و والدین از فرزندان و برعکس میباشیم که این امر نشاندهنده منطقی نبودن و مستحکم نبودن قوانین حقوقی خانواده است که به نظر میرسد باید فرهنگسازی بیشتر صورت گیرد تا به خانواده متعادل نزدیکتر شویم و زنان و مردان عاشقانه و ایثارگرانه به انجام وظایف خود و حتی فراتر از وظایف خود عمل نمایند. امروزه در دنیا درباره حقوق زن، تحت تأثیر دستاوردهای غربیها در مورد تساوی زن و مرد هستند و تقریباً این فکر غرب همه جا و حتی دنیای کمونیستی را احاطه کرده است. غربیها در این مسئله خیلی هم به خود میبالند، ولی باید پرسید نگرش حاکم بر غرب واقعاً به مصلحت جامعه و خانمها میباشد یا خیر، اسلام زن را چگونه موجودی میداند؟ آیا از نظر شرافت انسانی او را برابر با مرد میداند یا او را جنس پستتر میشمارد؟ دانشمندان اسلامی ازجمله ملاصدرا در مورد حقوق خانوادگی زن و مرد، فلسفه خاصی را بیان کردهاند و پارهای از حقوق و تکالیف و مجازاتها را برای مرد مناسبتر دانسته و پارهای از آنها را برای زن، در نتیجه در مواردی برای زن و مرد وضع مشابه و در موارد دیگر وضع نامشابهی در نظر گرفته است.
سعیده سادات شهیدی
چکیده
ملاصدرا در باب نقش فطرت در هدایتپذیری انسان، تعابیر گوناگونی دارد. در مواضعی فطرت همه انسانها را قوه و استعداد کسب فضایل و رذایل و در همه انسانها یکسان دانسته که نتیجه این امر یکسانانگاری انسانها در امر هدایتپذیری است. در مواضع دیگری فطرت انسان را عامل هدایت دانسته و ضلالت را اکتسابی میداند و در مواردی نیز از انسانهایی ...
بیشتر
ملاصدرا در باب نقش فطرت در هدایتپذیری انسان، تعابیر گوناگونی دارد. در مواضعی فطرت همه انسانها را قوه و استعداد کسب فضایل و رذایل و در همه انسانها یکسان دانسته که نتیجه این امر یکسانانگاری انسانها در امر هدایتپذیری است. در مواضع دیگری فطرت انسان را عامل هدایت دانسته و ضلالت را اکتسابی میداند و در مواردی نیز از انسانهایی سخن گفته است که فطرتشان بر کفر سرشته شده و امکان معرفت حق و شایستگی هدایت را ندارند. به نظر میرسد فهم اختلاف اقوال در آثار ملاصدرا با توجه به نگاه تشکیکی او و اعتقاد وی به تمایز سرشت و خمیرمایه اولیه انسانها میسر است. از نظر صدرالمتألهین نفوس و ابدان انسانی از بدو آفرینش، در صفا و کدورت، شدت و ضعف و شرافت و خست با یکدیگر تفاوت دارند و همین امر به تمایز آنان در گرایش به خیر و شر انجامیده است. بر این اساس با طیفی از انسانها مواجهیم که در دو سر این طیف، هدایتیافتگان و گمراهان قطعی هستند و در میانه آن، انسانهای متمایل به خیر یا شر و یا در حد وسط آن دو. با وجود تصریح ملاصدرا در بهکارگیری تعابیری چون کفر فطری و گمـراهی سرشتی، از آنجا که وی بر عنصر اختیار در شکلگیری فعل انسان تأکید فراوانی دارد، شارحان چنین تعابیری را به معنای اقتضاء و علیت ناقصه سرشت انسانی در گرایش به کفر دانستهاند، نه حتمیت و ضرورت.
فلسفه ملاصدرا
سید ابوالقاسم حسینی کمار علیا
چکیده
امواج یکی از مفاهیم های کلیدی در فیزیک بوده و زمینه ای مناسب برای پژوهشی تطبیقی بین فیزیک و فلسفه می باشد.پژوهش پیش روبا رویکردی فلسفی امواج الکترومغناطیسی را از نظر مفهومی و هسستی شناختی در اندیشه فلاسفه نوصدرایی مورد بررسی قرار داده وبه این نتایج رهنمون شد که امواج الکترومغناطیسی با مفاهیم دیگر همچون میدان و ماده و انرژی ارتباط ...
بیشتر
امواج یکی از مفاهیم های کلیدی در فیزیک بوده و زمینه ای مناسب برای پژوهشی تطبیقی بین فیزیک و فلسفه می باشد.پژوهش پیش روبا رویکردی فلسفی امواج الکترومغناطیسی را از نظر مفهومی و هسستی شناختی در اندیشه فلاسفه نوصدرایی مورد بررسی قرار داده وبه این نتایج رهنمون شد که امواج الکترومغناطیسی با مفاهیم دیگر همچون میدان و ماده و انرژی ارتباط تنگاتنگی دارند. میدان از سنخ انرژی وانرژی از نظر فلسفی جوهری مادی است که پژوهش های دردست قادر به تبیین حقیقت آن نیستند. امواج الکترو مغناطیسی حالت انتقال و حرکت انرژی هستند و فرکانس امواج نشانگر میزان انرژی منتقل شده است . با رویکرد ابزار انگارانه امواج اجزائ طبیعت نیستند ؛ بلکه عناصر تشکیل دهنده تلاش وکوشش ما برای فهم طبیعت اند. با رویکرد واقع گرایانه سه احتمال فلسفی در مورد امواج می توان بیان کرد 1)جوهرمجرد ، 2)عرض مادی و 3) از نظر هستی شناختی در خارج به صورت ربطی موجود هستند و از نظر مفهومی از نوع مفاهیم فلسفی ( معقول ثانی فلسفی ) می باشند .
جواد عظیمی دستگردی؛ علی ارشد ریاحی
چکیده
چکیده:از طرفی «حقیقت وجود» در حکمت متعالیه عنوانی است که ملاصدرا در مسائل مهم فلسفی بر آن تکیه دارد و احکام ویژه ای مانند اصالت، وحدت و تشکیک را خصوص این عنوان مطرح می کند و از طرف دیگر وی فقط سه قسم وجود را برمیشمارد: وجود واجب، وجود مطلق و وجود مقیّد. رابطه آن حقیقت با این سه قسم اهمیت زیادی در فهم دقیق نظام فلسفی ملاصدرا دارد. ...
بیشتر
چکیده:از طرفی «حقیقت وجود» در حکمت متعالیه عنوانی است که ملاصدرا در مسائل مهم فلسفی بر آن تکیه دارد و احکام ویژه ای مانند اصالت، وحدت و تشکیک را خصوص این عنوان مطرح می کند و از طرف دیگر وی فقط سه قسم وجود را برمیشمارد: وجود واجب، وجود مطلق و وجود مقیّد. رابطه آن حقیقت با این سه قسم اهمیت زیادی در فهم دقیق نظام فلسفی ملاصدرا دارد. در این مقاله با روش تحلیل محتوا، بر شناخت این رابطه تمرکز بیشتری شده است و بر همین اساس پای بحث از اعتبارات وجود خصوصا اعتبار «لابشرط» به میان می آید. با استفاده از خصوصیاتی که ملاصدرا برای سه قسم از وجود بیان میکند و همچنین با بررسی لوازمی که هر یک از اعتبارات وجود به دنبال دارد، این نتیجه حاصلشده است که در فلسفه ملاصدرا حقیقت وجود که حکم مقسم برای این سه را دارد، اعتبار لابشرطیت داشته و این اعتبار، مربوط به وجود حقّ تعالی نیست، بلکه تنها وجود منبسط دارای خصوصیات لابشرطیت است. بر اساس شواهد و تصریحات ملاصدرا این وجود لابشرط همان وجود مطلق در موضوع علم الهی است که شناخت خدا در آینه او امکانپذیر است.
فلسفه ملاصدرا
احمد شه گلی
چکیده
بحث فلسفی از کنش انسانی از مباحث مهم فلسفی معاصر است. در این موضوع مسائل مختلفی مطرح می شود. یکی از مسائلی که در فلسفه عمل با وجود اهمیت آن مورد غفلت واقع شده، مسئله نسبت عمل با بدن است. این پژوهش در صدد تبیین فلسفی نسبت بدن و عمل و انحا تاثیر بدن در شکل گیری عمل است. در فلسفه اسلامی مسئله عمل به صورت پراکنده در قالب مباحث مختلفی مطرح شده ...
بیشتر
بحث فلسفی از کنش انسانی از مباحث مهم فلسفی معاصر است. در این موضوع مسائل مختلفی مطرح می شود. یکی از مسائلی که در فلسفه عمل با وجود اهمیت آن مورد غفلت واقع شده، مسئله نسبت عمل با بدن است. این پژوهش در صدد تبیین فلسفی نسبت بدن و عمل و انحا تاثیر بدن در شکل گیری عمل است. در فلسفه اسلامی مسئله عمل به صورت پراکنده در قالب مباحث مختلفی مطرح شده است. در این رویکرد عقل عملی مبدا شکل گیری عمل است. این عقل با بدن ارتباط دارد و دارای قوایی در بدن است و عمل از طریق آن در بدن انجام می شود. عمل دارای دو قوس صعود و نزول است. قوس صعود عمل ابتدا از طریق حواس با طی مراحل میانی در نهایت به عقل نظری منتهی می شود. قوس نزول از مبادی بعید تا مبدا قریب شکل گیری عمل را شامل میشود و در نهایت عمل از طریق قوه فاعله با به حرکت درآوردن اعضا بدنی انجام می شود. نقطه اتصال عمل در مرحله صعود و نزول عمل؛ بدن است. این مربوط به مراتب طولی عمل است. عمل در سیر عرضی آن، در پرتو آموزه هایی مانند حرکت جوهری نفس، اتحاد نفس و بدن و مسئله مرگ در حکمت متعالیه تفسیر دیگری به خود می گیرد. بدن به انحاء مختلفی در شکل گیری عمل موثر است: برخی از این موارد عبارتند از: تدارک مبادی عمل، نقش ابزاری بدن در تحقق عمل، ملکه شدن عمل به واسطه تکرار اعمال بدنی، تحقق کمالات به واسطه بدن، اقتضا بدن برای شکل گیری عمل خاص، نقش بدن در انصراف از عمل و اشتغال به عمل، اختلال در فرآیند عمل. بر این اساس بدن نقش مهمی در شکل گیری عمل دارد.
فلسفه ملاصدرا
احسان صمصامی؛ جلال پیکانی؛ میثم اکبرزاده؛ میکائیل جمال پور
چکیده
تک خداباوری کلید حل مسئلة بی معنایی زندگی انسان معاصر می باشد. نسبت خداباوری و معنای زندگی همان نسبت خورشید و نور خورشید می باشد، به این معنا که معنای زندگی انسان معاصر لحظه به لحظه به خداوند وابسته است. دیدگاه جوادی آملی به مسئلة بی معنایی زندگی مبتنی بر خداباوری حداکثری است. جوادی آملی با استفاده از مبانی فلسفی اوّلی خود که مبتنی ...
بیشتر
تک خداباوری کلید حل مسئلة بی معنایی زندگی انسان معاصر می باشد. نسبت خداباوری و معنای زندگی همان نسبت خورشید و نور خورشید می باشد، به این معنا که معنای زندگی انسان معاصر لحظه به لحظه به خداوند وابسته است. دیدگاه جوادی آملی به مسئلة بی معنایی زندگی مبتنی بر خداباوری حداکثری است. جوادی آملی با استفاده از مبانی فلسفی اوّلی خود که مبتنی بر نگاه خداباورانه می باشد به حلّ مسئلة بی معنایی زندگی انسان معاصر کمک نموده است. برخی از مبانی اوّلی ایشان اصل علّیّت و استحاله جمع هستی و نیستی می باشد که در حلّ مسئلة بی معنایی زندگی انسان معاصر راهگشا می باشند. این مقاله که با روش کتابخانه ای سامان یافته است با رجوع به ادبیّات فیلسوف معاصر جوادی آملی درصدد پاسخ به این سؤال می باشد که جوادی آملی چه کمکی در خصوص مسئلة بی معنایی زندگی به انسان معاصر می نماید؟ و این تحقیق از بُعد فلسفی درصدد اثبات معناداری زندگی از منظر نوصدرائیان بویژه جوادی آملی می باشد. یافته های پژوهش حاضر بدین قرار است: 1. دیدگاه جوادی آملی در خصوص کمک به حل مسئلة بی معنایی زندگی مبتنی بر نظریة خدا محور از معنای زندگی می باشد. 2. کلید حل مسئلة بی معنایی زندگی انسان معاصر خداباوری می باشد. 3. مبانی فلسفی اوّلی فلاسفه نوصدرایی نقش حیاتی در کمک به حلّ مسئلة بی معنایی زندگی دارد. 4. در مکتب نوصدرایی نیز ضمن تحفّظ بر مبانی و عناصر جوهری با بازپیرایی و بازسازی روبرو هستیم و ایده های جدیدی ارائه گردیده است.