فلسفه ملاصدرا
راحله بطلانی اصفهانی؛ مجید صادقی حسن آبادی؛ جعفر شانظری؛ علی ارشد ریاحی
چکیده
هبوط انسان از مهمترین مسائل حوزۀ انسانشناسی در دینپژوهی و مطالعات فلسفی است که نه تنها به تبیین ماهیت نفس، بلکه به چگونگی و نحوۀ پیدایش آن اشاره دارد. اگر چه در بعضی از آیات قرآن و روایات متعدد، هبوط بهوضوح مطرح شده، اما در آثار فلسفی ملاصدرا آمیخته با بحث حدوث نفس توصیف گردیده است. بههمین دلیل، نوشتار حاضر بر آن است که به واکاوی ...
بیشتر
هبوط انسان از مهمترین مسائل حوزۀ انسانشناسی در دینپژوهی و مطالعات فلسفی است که نه تنها به تبیین ماهیت نفس، بلکه به چگونگی و نحوۀ پیدایش آن اشاره دارد. اگر چه در بعضی از آیات قرآن و روایات متعدد، هبوط بهوضوح مطرح شده، اما در آثار فلسفی ملاصدرا آمیخته با بحث حدوث نفس توصیف گردیده است. بههمین دلیل، نوشتار حاضر بر آن است که به واکاوی مسئلۀ هبوط در نظام فلسفی صدرالمتألهین و برخی از آیات و روایات مربوطه بپردازد و تصویری از هویت و چیستی هبوط از منظر دینی و فلسفی ارائه نماید. این پژوهش با رویکردی مسئلهمحور، به تبیین نظریۀ جسمانیۀ الحدوث و روحانیۀ البقا بودن نفس انسانی پرداخته و این ادعا را اثبات میکند که در نگرش صدرایی نسبت «حدوث» و «هبوط» نه از نوع تقابل و تعارض و نه از سنخ تمایز و تغایر، بلکه بهگونهای سازگار و سازوار است. ما میکوشیم با تمایز قائل شدن میان رویکرد فلسفی، عرفانی و تفسیری صدرالمتألهین از اطوار نفس انسان و شناخت صحیح مقام روح و نفس، جایگاه وجودی انسان در دایرۀ هستی را مورد کنکاش قرار دهیم و با رهیافتی فلسفی، از ابعاد وجودشناختی هبوط انسان، متناسب با دیدگاه خاص ملاصدرا در نحوۀ تحقق انسان، تفسیری عقلانی عرضه نماییم.
فلسفه ملاصدرا
سیده ناهید یعقوبیان؛ مهدی دهباشی؛ محمدرضا شمشیری
چکیده
مسئله آفرینش و به تبع آن، خلقازعدم، یکی از چالشهای فلاسفه و متکلمان در همه اعصار بوده است. هدف این پژوهش که، به شیوه توصیفی ـ تحلیلی تنظیم شده است، تحلیل، تطبیق و بررسی دیدگاه آکویناس و ملاصدرا درباره نحوه تکون خلقت و عقلانی یا وحیانی بودن خلقازعدم است. در این مقاله، روشن میشود که آکویناس ضمن این که دلایل فلاسفه و متکلمین بر ...
بیشتر
مسئله آفرینش و به تبع آن، خلقازعدم، یکی از چالشهای فلاسفه و متکلمان در همه اعصار بوده است. هدف این پژوهش که، به شیوه توصیفی ـ تحلیلی تنظیم شده است، تحلیل، تطبیق و بررسی دیدگاه آکویناس و ملاصدرا درباره نحوه تکون خلقت و عقلانی یا وحیانی بودن خلقازعدم است. در این مقاله، روشن میشود که آکویناس ضمن این که دلایل فلاسفه و متکلمین بر قدم یا حدوث زمانی عالم را نمیپذیرد، دلایل عقل را نیز مبنی بر اثبات حدوث ذاتی عالم ناتوان و نارسا میداند. وی اذعان دارد که تنها بر اساس وحی و آموزههای دینی است که میتوان حکم به مسبوق به عدم بودن و حدوث ذاتی عالم نمود. از سویی دیگر، ملاصدرا با التفات به آموزههای دینی و بر اساس مبانی عقلی خویش، همچون اصالت وجود و حرکت جوهری، ضمن پذیرش خلقازعدم، به اثبات عقلانی حدوث زمانی عالم(به معنای خاص) میپردازد. در مقام تطبیق آراء این دو اندیشمند، میتوان به اصالت وجودی دانستن هر دو اشاره کرد. این که در نظام صدرایی و آکوئینی، ضمن آن که خداوند قدیم دانسته شده است، عالم امکان نیز بدون هیچ تصوری از زمان، مسبوق به عدم تعریف میشود. وجه اختلاف بارز این دو متفکر را میتوان در تغییر پذیر بودن یا نبودن ماده نخستین عالم هستی دانست. ملاصدرا با استناد به آیه «کل یوم هو فی شأن» فیض الهی را چنان مستمر و غیر منفک از خداوند میداند که تصور آغازی برای خلقت در زمان حقیقی یا زمان موهوم رفع میگردد.
فلسفه ملاصدرا
نفیسه اهل سرمدی؛ مرتضی طباطبائیان نیم آورد
دوره 5، شماره 1 ، آذر 1395، ، صفحه 33-42
چکیده
اصالت وجود از ارکان بنیادین حکمت صدرایی است. یکی از اشکالات وارد شده به آن این است که اصالت وجود مستلزم واجب الوجود بالذات بودن همة موجودات است. ملاصدرا دو پاسخ به این اشکال داده است: پاسخ نخست بر مبنای تفکیک دو معنای واژة «بالذات» است و توجه به امکان فقری و تفکیک ضرورت ذاتی منطقی و فلسفی، اساس دومین پاسخ صدراالمتالهین به این اشکالند. ...
بیشتر
اصالت وجود از ارکان بنیادین حکمت صدرایی است. یکی از اشکالات وارد شده به آن این است که اصالت وجود مستلزم واجب الوجود بالذات بودن همة موجودات است. ملاصدرا دو پاسخ به این اشکال داده است: پاسخ نخست بر مبنای تفکیک دو معنای واژة «بالذات» است و توجه به امکان فقری و تفکیک ضرورت ذاتی منطقی و فلسفی، اساس دومین پاسخ صدراالمتالهین به این اشکالند. اکثر متفکران و صاحبان اندیشه پس از ملاصدرا، تنها به یکی از این دو پاسخ توجه کردهاند. این در حالی است که چنین رویکردی ناتوان از حل اشکال بوده و طریق صائب آنست که ضمن توجه به هر دو پاسخ، مناط نیاز به علت را از امکان ذاتی به امکان وجودی تغییر دهیم. برای این منظور ابتدا تصویری از مدعای اصالت وجود ارائه، سپس اشکال مشهور شیخ اشراق بر اصالت وجود را طرح نموده و پس از بیان جواب ملاصدرا به آن و مبتنی بر همین جواب، به طرح اشکالِ اصلی که موضوع نوشتار حاضر است، خواهیم پرداخت.
فلسفه ملاصدرا
محمد مهدی کمالی
چکیده
فیلسوفان اسلامی به تبع ارسطو جسم را حقیقتی مرکب از دو جوهر مجزا به نام ماده اولی و صورت جسمیه دانستهاند. آنچه فیلسوفان را واداشته بساطت جسم را کنار بگذارند، توضیح پدیدههایی در طبیعت است که تنها از رهگذر ترکیب جسم از ماده و صورت، قابل توضیح است. ثنویت بین ماده و صورت همانطور که فیلسوفان را در تحلیل طبیعت و احکام آن یاری نموده، ...
بیشتر
فیلسوفان اسلامی به تبع ارسطو جسم را حقیقتی مرکب از دو جوهر مجزا به نام ماده اولی و صورت جسمیه دانستهاند. آنچه فیلسوفان را واداشته بساطت جسم را کنار بگذارند، توضیح پدیدههایی در طبیعت است که تنها از رهگذر ترکیب جسم از ماده و صورت، قابل توضیح است. ثنویت بین ماده و صورت همانطور که فیلسوفان را در تحلیل طبیعت و احکام آن یاری نموده، موجب پیدایش چالشهایی شده و آنهـا را به دردسرهای فراوانی گرفتار کرده است. یکی از مهمترین چالشها، چگونگی موجودیت امری فاقد هر گونه فعلیت و همینطور تبیین چگونگی تلازم و ترکیبی است که بین این دو جوهر برقرار است. در این مقاله ضمن اشاره به بعضی از این چالشها، در نهایت با استفاده از ظرفیت فلسفه صدرایی، تبیینی نو از ماده و صورت بر مبنای کنار نهادن ثنویت خارجی بین آن دو ارائه شده است. در این تبیین، ماده نه به عنوان جوهری مجزا از صورت که فاقد هرگونه فعلیت است، بلکه به عنوان وجهی از وجوه وجود سیال که لابشرط از هرگونه فعلیت و تعین است، معرفی شده است. این تبیین علاوه بر رفع چالشهای نظریه ماده و صورت، مقاصد فیلسـوفان از طرح این نظریه را بدون کم و کاست تأمین میکند.
فلسفه ملاصدرا
علی جعفری اسکندری؛ مهدی دهباشی؛ محمدرضا شمشیری
چکیده
بر طبق نظر رورتی، مشکل اصلی سنت فلسفی ما این تصور افلاطونی است که انسان دارای ذات شیشهای است که به وسیله آن جهان اطرافمان را منعکس میسازیم و این نگاه به انسان، منجر به دوگانگی ذهن و عین و در نهایت جدایی انسان از جهان میشود. پژوهش حاضر با روش توصیفی و تحلیل محتوا به این مسئله میپردازد که ماهیت انسان و جهان در اندیشه رورتی چگونه ...
بیشتر
بر طبق نظر رورتی، مشکل اصلی سنت فلسفی ما این تصور افلاطونی است که انسان دارای ذات شیشهای است که به وسیله آن جهان اطرافمان را منعکس میسازیم و این نگاه به انسان، منجر به دوگانگی ذهن و عین و در نهایت جدایی انسان از جهان میشود. پژوهش حاضر با روش توصیفی و تحلیل محتوا به این مسئله میپردازد که ماهیت انسان و جهان در اندیشه رورتی چگونه توصیف میشود که منجر به یگانهانگاری میشود و نقد ملاصدرا بر این نگاه براساس چه مبانی است. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که در فیزیکالیسم غیرتقلیلگرای رورتی، تمام خطوط فیمابین انسان و جهان حذف و فقط رابطه عّلی بین آنها برقرار میشود، اما ملاصدرا دوآلیسم جسم و نفس را نمیپذیرد و قائل به نوعی رابطه وجودی انسان با عالم است که نفس چیزی جز بدن به کمال رسیده نیست و بدن مرتبه نازل نفس میباشد.
فلسفه ملاصدرا
مرتضی حسین زاده؛ طاهره کمالی زاده
چکیده
تشکیک وجود یکی از اصول مهم حکمت متعالیه است. سازگاری یا عدم سازگاری این اصل با وحدت شخصی وجود، مناقشات زیادی را میان شارحان حکمت متعالیه در پی داشته است. بنا بر تشکیک وجود، تشکیک در مراتب وجود است اما وحدت شخصی وجود با تشکیک در مراتب میانهای ندارد، چون موجود حقیقی یک وجود بیشتر نیست و بقیه مظاهر و شئون آن وجود حقیقی هستند. ملاصدرا با ...
بیشتر
تشکیک وجود یکی از اصول مهم حکمت متعالیه است. سازگاری یا عدم سازگاری این اصل با وحدت شخصی وجود، مناقشات زیادی را میان شارحان حکمت متعالیه در پی داشته است. بنا بر تشکیک وجود، تشکیک در مراتب وجود است اما وحدت شخصی وجود با تشکیک در مراتب میانهای ندارد، چون موجود حقیقی یک وجود بیشتر نیست و بقیه مظاهر و شئون آن وجود حقیقی هستند. ملاصدرا با پذیرش تشکیک در وجود، در ادامه به اثبات وحدت شخصی وجود نیز پرداخته است. بنابراین، ظاهراً بین این دو اصل ناسازگاری وجود دارد و نمیتوان هر دو را با هم پذیرفت. این مقاله با نشان دادن دو نوع تشکیک مطرحشده توسط ملاصدرا، دو معنا برای وحدت وجود را قابل طرح میداند؛ وحدت سنخی وجود که با تشکیک خاصی اثبات میشود و وحدت شخصی وجود که از تشکیک خاصالخاصی نتیجه میشود. بر این اساس میتوان گفت: ملاصدرا با توجه به دو نوع تشکیک، به دو نوع وحدت قائل است. وحدت شخصی وجود با تشکیک خاصی قابل جمع نیست، اما تشکیک خاصالخاصی همسو و سازگار با وحدت شخصی وجود است.
فلسفه ملاصدرا
محمد حسین زاده
چکیده
اختیار یکی از مباحث فلسفی است که در علوم انسانی کارکردهای مهم و قابل توجهی دارد. تقریرهای مختلفی از اختیار ارائه شده است که هر یک آثار و کارکردهای ویژه و جداگانهای در علوم انسانی دارند؛ از جمله «بهکارگیری نظریههای حقوقی دربارۀ مجازات متخلفان». در این مقاله پس از معرفی اجمالی تقریرهای مختلف اختیار و دو نظریۀ عمدۀ حقوقی ...
بیشتر
اختیار یکی از مباحث فلسفی است که در علوم انسانی کارکردهای مهم و قابل توجهی دارد. تقریرهای مختلفی از اختیار ارائه شده است که هر یک آثار و کارکردهای ویژه و جداگانهای در علوم انسانی دارند؛ از جمله «بهکارگیری نظریههای حقوقی دربارۀ مجازات متخلفان». در این مقاله پس از معرفی اجمالی تقریرهای مختلف اختیار و دو نظریۀ عمدۀ حقوقی دربارۀ مجازات (مجازاتگرایی و فایدهگرایی)، نسبت تقریرهای مختلف اختیار با نظریههای حقوقی دربارۀ مجازات سنجیده شده و این نتیجه بهدست آمده است که نظریۀ حقوقی مجازاتگرایی، صرفاً بر پایۀ تقریر ناسازگارگرایانه از اختیار بنا میشود و تنها این تقریر از اختیار است که میتواند نظریۀ مجازاتگرایی را بهکار گیرد؛ برخلاف نظریۀ حقوقی فایدهگرایی که نسبت به اختیار لابشرط است و همۀ تقریرهای مختلف اختیار و حتی نگرش جبرگرایی میتوانند این نظریه را برای مجازات متخلفین بهکار گیرند. بر اساس این نتیجه، دیدگاه ملاصدرا دربارۀ مجازات استخراج شد. او ـ بهعنوان یک فیلسوف سازگارگرا ـ قابلیت مدح و ذم و استحقاق مجازات را انکار نمیکند اما در یک رویکرد فروکاهنده، از غلظت این مفاهیم در یک نظام فکری ناسازگارگرا میکاهد و آنها را به معنایی دیگر ـ که در نظام فکری سازگارگرایی قابل استفادهاند ـ تنزل میدهد. همین امر موجب شده رویکرد او از حیث کارکردهای عملی، به نظریههای فایدهگرا در مجازات بسیار شبیه باشد.
فلسفه ملاصدرا
زهیر انصاریان؛ رضا اکبریان؛ لطف الله نبوی
دوره 3، شماره 2 ، خرداد 1394، ، صفحه 37-53
چکیده
دیدگاه صدرالمتألهین دربارة پیوند دین و فلسفه در دو مقام پدیداری و فهم قابل رهگیری است. نسبت دین و فلسفه در مقام تنزیل و پدیداری از حیثیات مختلفی نظیر حیث منشأ، فاعلشناسا، روش، مسائل، زبان و زمان بررسی میشود. در این نظریه، دین و فلسفه در اصل روش و مسائل متحدند، اما از جهت مرتبه نسبت به یکدیگر تفاضل دارند. نتیجة این تفاضل در نسبت زبانی ...
بیشتر
دیدگاه صدرالمتألهین دربارة پیوند دین و فلسفه در دو مقام پدیداری و فهم قابل رهگیری است. نسبت دین و فلسفه در مقام تنزیل و پدیداری از حیثیات مختلفی نظیر حیث منشأ، فاعلشناسا، روش، مسائل، زبان و زمان بررسی میشود. در این نظریه، دین و فلسفه در اصل روش و مسائل متحدند، اما از جهت مرتبه نسبت به یکدیگر تفاضل دارند. نتیجة این تفاضل در نسبت زبانی و زمانی دین و فلسفه نمایان میشود؛ به طوری که، زبان دین علاوه بر اشتمال زبان حکمی از زبانی تنزیلی بهره میبرد که رقیقهای از زبان حکمت محسوب میشود؛ همچنین، با عنایت به تفاضل معرفتی دین نسبت به فلسفه، فیلسوفان برای نیل به حقیقت باید از آموزههای انبیا اقتباس کنند و بنابراین، فلسفة زمانی از دین متأخر است. مناسبات دین و فلسفه در مقام فهم نیز عبارت است از روشهایی زبانی و باطنی برای نیل به معنای معتبری که الفاظ متون دینی از آنها حکایت میکنند. بهرهگیری از این روشها فلسفه را در جایگاهی قرار میدهد که با اقتباسی روشمند از آموزههای دینی، در عین حفظ گوهر تفلسف، میتوان آن را به دینیبودن متصف کرد.
فلسفه ملاصدرا
حسن رهبر؛ شمس الله سراج
دوره 4، شماره 1 ، آذر 1394، ، صفحه 37-53
چکیده
معرفتشناسان معرفت را به «باور صادق موجّه» تعریف میکنند. در تاریخ اندیشههای فلسفی همواره دربارة معیار صدق و توجیه معرفت بهمنزلۀ دو شرط اساسی و مهم در تعریف معرفت نظریهپردازیهایی وجود داشته است. فیلسوفان حکمت متعالیه و حکمت اشراق نیز از این قاعده مستثنی نبودهاند. اگرچه هر دو مکتب معیار صدق را مطابقت و معیار توجیه معرفت ...
بیشتر
معرفتشناسان معرفت را به «باور صادق موجّه» تعریف میکنند. در تاریخ اندیشههای فلسفی همواره دربارة معیار صدق و توجیه معرفت بهمنزلۀ دو شرط اساسی و مهم در تعریف معرفت نظریهپردازیهایی وجود داشته است. فیلسوفان حکمت متعالیه و حکمت اشراق نیز از این قاعده مستثنی نبودهاند. اگرچه هر دو مکتب معیار صدق را مطابقت و معیار توجیه معرفت را مبناگرایی میدانند، اما در این میان اختلافنظرهای مهمی نیز میان دو مکتب وجود دارد که نظرات آنها را از یکدیگر متمایز و متفاوت میکند. چنانکه صدرائیان میان حق و صادق تفاوت قائلاند و لحاظ قضیه با واقع و تقدم و تأخر آن را سبب تفکیک مفهوم حق با صادق میدانند، اما در مقابل اشراقیان این تفاوت را غیرحقیقی میدانند. همچنین، اشراقیان مطابقت را صرفاً تطابق با خارج میدانند برخلاف صدرائیان که معتقدند ملاک مطابقت، تطابق با واقع اعم از ذهن و عین است. در سوی دیگر، از وجوه مشابهت دو مکتب میتوان به این نکته اشاره کرد که هر دو از اشراقات و شهودات نفسانی بهمنزلۀ معارف بدیهی و مبنایی در معرفت نام میبرند که میتواند نقش پایهای در معرفت بشر ایفا کند و بنابراین نوعی «مبناگرایی نوین» را پیشنهاد میدهند.
فاطمه ترکاشوند؛ زهره توازیانی
دوره 3، شماره 1 ، آذر 1393، ، صفحه 39-53
چکیده
راههای دستیابی به معرفت و شناخت موانع آن از مهمترین دغدغههای معرفتشناسان است. نمونة بارز آن ملاصدرا حکیم شرقی و فرانسیس بیکن اندیشمند مغربزمین است. ملاصدرا اساس معرفت حقیقی را در ایمان به خدا و کسب آن به شیوة شهودی میداند و این نوع معرفت را کلید اکثر معارف معرفی میکند. او حصول این نوع معرفت را با سه مانع اصلی روبهرو میداند. ...
بیشتر
راههای دستیابی به معرفت و شناخت موانع آن از مهمترین دغدغههای معرفتشناسان است. نمونة بارز آن ملاصدرا حکیم شرقی و فرانسیس بیکن اندیشمند مغربزمین است. ملاصدرا اساس معرفت حقیقی را در ایمان به خدا و کسب آن به شیوة شهودی میداند و این نوع معرفت را کلید اکثر معارف معرفی میکند. او حصول این نوع معرفت را با سه مانع اصلی روبهرو میداند. فرانسیس بیکن نیز با اعتقاد به ضرورت شناخت طبیعت برای کسب معرفت الهی به خطاهای ذهنی و باورهای غلط بهمنزلة موانع مهمی در رسیدن به آن اشاره میکند. او در این زمینه چهار مانع (یا به تعبیر او بت) را معرفی میکند. نگارندگان در پژوهش حاضر سعی کردهاند با کنار هم نهادن دیدگاه دو فیلسوف نمونهای از دغدغههای مشترک نظامهای فلسفی متفاوت را به تصویر بکشند.
واژگان کلیدی:
فلسفه ملاصدرا
زهرا حسام محمدی؛ علی افضلی
دوره 10، شماره 1 ، اسفند 1400، ، صفحه 39-50
چکیده
عقل فعال موجودی برتر از عالم طبیعت، عاری از ماده و احکام آن، قائم به نفس و فعلیت صرف است. این موجود از نظر حکمای مشائی هم در ساختمان هستی و هم در فرآیند معرفت انسان نقش بیبدیلی دارد. به باور ایشان معرفت بشر بدون وجود عقلی مفارق و قدسی به سامان نمیرسد و فرآیند معرفت در تمام مراحل خود، به افاضه و دستگیری چنین موجودی محتاج است. نحوهی ...
بیشتر
عقل فعال موجودی برتر از عالم طبیعت، عاری از ماده و احکام آن، قائم به نفس و فعلیت صرف است. این موجود از نظر حکمای مشائی هم در ساختمان هستی و هم در فرآیند معرفت انسان نقش بیبدیلی دارد. به باور ایشان معرفت بشر بدون وجود عقلی مفارق و قدسی به سامان نمیرسد و فرآیند معرفت در تمام مراحل خود، به افاضه و دستگیری چنین موجودی محتاج است. نحوهی ارتباط نفس با عقل فعال از مقولهی فعل و انفعال است که عقل فعال در سوی فعلیت و نفس انسان در سوی انفعالِ این رابطه ایستادهاند.ملاصدرا در مباحث معرفتشناسی خود اصطلاح عقل فعال را بسیار بکار برده است. ایشان نیز ادراک انسان را در مرحلهی تعقل، ناشی از برقراری ارتباط نفس با این موجودِ مجردِ مستقل از نفس انسانی میداند. اما در نهایت و برخلاف رویکرد غالب مفسران، عباراتی دارد که حاکی از درونی بودن عقل فعال در نفس انسانی است.
فلسفه ملاصدرا
مجتبی انصاریان؛ حسین آل کجباف
چکیده
درمیان تمام اعلام نظرها و بحثها و گفتوگوها از گفتمانهای مختلف که میراث فکر و اندیشه بشر است گفتمان غالب نه در یک شهر و کشور بلکه کل جهان، گفتمان حقوق بشر است. اصول و قواعد و ارزشهای حقوق بشری و جنبههای مختلف آن همچون نسبیگرایی یا جهانشمولی حقوق بشر علاوه بر طرح در نشستها و هم اندیشیهای دانشگاهی و فلسفی، در محافل خصوصی و ...
بیشتر
درمیان تمام اعلام نظرها و بحثها و گفتوگوها از گفتمانهای مختلف که میراث فکر و اندیشه بشر است گفتمان غالب نه در یک شهر و کشور بلکه کل جهان، گفتمان حقوق بشر است. اصول و قواعد و ارزشهای حقوق بشری و جنبههای مختلف آن همچون نسبیگرایی یا جهانشمولی حقوق بشر علاوه بر طرح در نشستها و هم اندیشیهای دانشگاهی و فلسفی، در محافل خصوصی و شخصی و در بستر جامعه مورد توجه قرار گرفته است. به همین جهت بازخوانی نظرها و اندیشههای بزرگان فلسفه و دریافت فهم آنان از حقوق بشر میتواند بر فهم بیشتر و امروزی از نظرات آنان و به هدف نهایی حقوق بشر که کرامت انسانی و زندگی شرافتمندانه است و در منظومه فکری بسیاری از اندیشمندان و فلاسفه جایگاه بلندی دارد کمک کند. در این راستا در این مقاله با این پرسش که حقوق بشر و ارزشهای آن چه جایگاهی در اندیشههای ملاصدرا داشته است به پژوهش با روش کیفی پرداخته و این نتیجه حاصل شد که در نظام فکری ملاصدرا با توجه به نوع رهیافت و رویکرد وی به مبانی نظری فلسفی، نزد وی حقوق بشر از اصالت و اهمیت برخوردار نیست.
فلسفه ملاصدرا
سید حسن بطحائی
دوره 6، شماره 1 ، آذر 1396، ، صفحه 41-51
چکیده
کیفیت بدن اخروی از مباحث مهم معاد جسمانی است. پرسش این است که آیا بدن محشور در آخرت، عنصری یا مثالی است و یا بهطور کلی با بدن دنیوی و مثالی تفاوت دارد؟ ملاصدرا بر اساس مبانی عقلی، از جمله اصالت وجود، تشکیک در وجود، تشخص وجود، حرکت جوهری و تجرد خیال، درصدد اثبات عینیت بدن اخروی و دنیوی برآمده است ولی آنچه موفق به اثبات آن شده است بدن ...
بیشتر
کیفیت بدن اخروی از مباحث مهم معاد جسمانی است. پرسش این است که آیا بدن محشور در آخرت، عنصری یا مثالی است و یا بهطور کلی با بدن دنیوی و مثالی تفاوت دارد؟ ملاصدرا بر اساس مبانی عقلی، از جمله اصالت وجود، تشکیک در وجود، تشخص وجود، حرکت جوهری و تجرد خیال، درصدد اثبات عینیت بدن اخروی و دنیوی برآمده است ولی آنچه موفق به اثبات آن شده است بدن اخروی به وجود ملکوتی مثالی است. علامه طباطبایی که خود پیرو حکمت متعالیه است، با استناد به برخی از دلایل وحیانی و مبانی عقلی، از جمله قاعدۀ حکم الامثال، تلازم نفس و بدن، تبعیت جسد از نفس و اصیل بودن نفس در هویت آدمی، معتقد است آنچه در قیامت برای پاداش کیفر ضروری است همانندی در انسان بودن است که با وجود نفس محقق میشود و لازم نیست بدن اخروی در همۀ اجزا و صفات، عین بدن دنیوی باشد. از اینرو بدن اخروی مثل بدن دنیوی است، اگرچه از نظر نفسانی، انسان محشور در قیامت عین انسان دنیوی است. پایبندی به مبانی حکمت متعالیه و استناد به دلایل نقلی از مشترکات این دو حکیم در تبیین بدن اخروی است ولی اعتماد بیشتر علامه به دلایل نقلی و حضور و تبعیت بدن از نفس در عالم آخرت، مطلبی است که دیدگاه علامه را از ملاصدرا متمایز میکند. در پژوهش حاضر این تمایز با توجه به آثار فلسفی و تفسیری این دوحکیم مورد تحلیل و نقد و ارزیابی قرار میگیرد.
فلسفه ملاصدرا
روح الله سوری؛ محمد مهدی گرجیان
دوره 5، شماره 2 ، خرداد 1396، ، صفحه 43-62
چکیده
وجود رابطی، «فینفسه لغیره» است. جهت «فینفسه» آن حاکی از ذات ویژهاش، و جهت «لغیره» آن نمودار تعلق و ربط این ذات به شیئی دیگر است. بنابراین او هویتی جدا از طرف ربط خود دارد که ربط، عارضِ هویت (ذات) اوست. اما وجود رابط، تنها «فیغیره» و فاقد «فینفسه»گی است؛ یعنی تمام هویت او همان ربط و تعلقش به دیگری است. ...
بیشتر
وجود رابطی، «فینفسه لغیره» است. جهت «فینفسه» آن حاکی از ذات ویژهاش، و جهت «لغیره» آن نمودار تعلق و ربط این ذات به شیئی دیگر است. بنابراین او هویتی جدا از طرف ربط خود دارد که ربط، عارضِ هویت (ذات) اوست. اما وجود رابط، تنها «فیغیره» و فاقد «فینفسه»گی است؛ یعنی تمام هویت او همان ربط و تعلقش به دیگری است. درنتیجه وجودی جدا از طرف ربط خود ندارد. معلول از دیدگاه صدرالمتالهین دارای وجود رابط، و فاقد تحققی مستقل است. برهان او در سه گام خلاصه میشود: 1) نفی عروض خارجی: براساس اصالت وجود، وجودِ معلول، معلول (نیازمند) است؛ یعنی گونهی وجودی و هویت او چنین است. و این تمام هویت اوست. 2) نفی عروض تحلیلی: تصور حقیقت معلول (که چیزی جز ربط نیست)، مانع از لحاظ ذات (حتی در ذهن) برای اوست. 3) بازگشت علیت به تشأن: معلول فاقد حیث «فینفسه» بوده، وجودی جدا از علت ندارد. بنابراین تمایز علت و معلول در امری غیر از وجود خارجی است. ملاصدرا این تمایز را «تشأن» مینامد. برخی پژوهشگران شبهاتی به گام دوم ایراد میکنند، که درخور توجه است. پاسخ بدین شبهات به تقریری نوین از برهان صدرا میانجامد، که دقیقتر از تقریرهای کنونی است. البته مدعای صدرالمتالهین از راه تحلیل هستیبخشی نیز قابل اثبات میباشد، که کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
فلسفه ملاصدرا
یدالله دادجو؛ امیررضا وارث
چکیده
انسان همواره در پی یافتن مسیر سعادت و کشف حقیقت خویشتن است. او مسیرهایی را از درون و برون نفس برای رسیدن به حقیقت میکاود و استواری و قطعیت آنها را با یکدیگر میسنجد. یکی از آن مسیرها، طریق معرفت نفس نام دارد. این مسیر که در واقع همان سیر انفسی است، بوسیله شناختن نفس، انسان را بهسوی حق تعالی هدایت میکند. غزالی معرفت نفس را کلید ...
بیشتر
انسان همواره در پی یافتن مسیر سعادت و کشف حقیقت خویشتن است. او مسیرهایی را از درون و برون نفس برای رسیدن به حقیقت میکاود و استواری و قطعیت آنها را با یکدیگر میسنجد. یکی از آن مسیرها، طریق معرفت نفس نام دارد. این مسیر که در واقع همان سیر انفسی است، بوسیله شناختن نفس، انسان را بهسوی حق تعالی هدایت میکند. غزالی معرفت نفس را کلید شناخت خداوند دانسته و معتقد است شناختن فرشتگان، جهان آخرت و همه معارف از این طریق میسر میگردد. او نحوه شناخت را با استفاده از قوای ادراکیِ نفس توضیح میدهد. وی بر این باور است که انسان با عبور از اشتغالات دنیایی قادر است به عالَم عقلی تبدیل گردد که شامل همه معقولات است. غزالی ادراک حقیقت و رسیدن به عشق الهی را سعادت انسان معرفی میکند. از منظر ملاصدرا معرفت نفس فصلالخطاب معارف است و ثابت میکند که همه مراتبِ ادراکی، نفسانی و مجرد هستند، به طوری که با یک حرکت پیوسته استعدادهای قوای ادراکی انسان به فعلیت رسیده و قوه ادراکی قویتر در او پدید میآید. بدین ترتیب انسان با رفع کدورتهای حاصل از اشتغالات نفسانی به کمال ویژه خود که اتحاد با عقل فعال است میرسد و به درجهای ارتقا مییابد که موجودات، اجزای ذاتش میشوند و نیرویش در همه آنها ساری و وجودش غایت همه مخلوقات میگردد وسرانجام به مقام قرب الهی میرسد.
فلسفه ملاصدرا
عباس حاجیها؛ محمدرضا ضمیری؛ یدالله دادجو؛ محمد الهی
دوره 6، شماره 2 ، خرداد 1397، ، صفحه 47-61
چکیده
این مقاله با روش تلفیقی (عقلی ـ نقلی) و با استفاده از منابع اسنادی و کتابخانهای، بررسی تطبیقی علم پیشین الهی در حکمت صدرایی و ابن سینا و تطبیق آن با آیات و روایات را به کاوش نشسته و در صدد تبیین و تطبیق دیدگاه دو فیلسوف نامدار شیخالرئیس ابن سینا و حکیم صدرالمتألهین دربارۀ علم پیشین الهی است. یافتهها حاکی از آن است که علم در ...
بیشتر
این مقاله با روش تلفیقی (عقلی ـ نقلی) و با استفاده از منابع اسنادی و کتابخانهای، بررسی تطبیقی علم پیشین الهی در حکمت صدرایی و ابن سینا و تطبیق آن با آیات و روایات را به کاوش نشسته و در صدد تبیین و تطبیق دیدگاه دو فیلسوف نامدار شیخالرئیس ابن سینا و حکیم صدرالمتألهین دربارۀ علم پیشین الهی است. یافتهها حاکی از آن است که علم در حکمت صدرایی، امری وجودی و دارای مراتب و در نظام مشایی، کیف نفسانی است. در حکمت متعالیه علم خداوند به ذات و علم به موجودات قبل از ایجاد و بعد از ایجاد، علمی حضوری ولی در حکمت مشاء علم ذات به ذات و علم به صور متقرره در ذات، حضوری و علم به موجودات خارجی، قبل و بعد از ایجاد، حصولی است. بنا بر تصویری که ابن سینا از علم پیشین حق تعالی ارائه میدهد، حق تعالی قبل از خلق صور علمیه به موجودات علم نداشته و این راه یافتن جهل در ذات حق تعالی شمرده میشود. اما در آیات و روایات، علم حضرت حق عین ذات او دانسته شده که در هر حالی که ذات برقرار باشد، آن علم نیز موجود است، خواه آن صور علمیه موجود باشند، خواه موجود نباشند. نظریۀ صدرالمتألهین برخلاف نظریۀ ارتسام ابن سینا هماهنگی کاملی با آیات و روایات دارد و مورد تأیید نویسندگان مقاله حاضر است.
میثم اکبرزاده؛ صفورا چگینی
چکیده
استاد مطهری، اسلامشناس و متأله معاصر، از جمله متفکران و محققانی است که با رویکرد «گزینشی» به مسئله «علم» و «دین»، ازجمله نظریه تبدّل انواع، پرداخته و در تلاش است با رویکردی متفاوت و متعادل، با روش عقلانی ـ فلسفی و با وضوح بخشیدن به مسائل و موضوعات دینی، به داوری و بررسی ارتباط این دو بپردازد. او معتقد بود مشکلات ...
بیشتر
استاد مطهری، اسلامشناس و متأله معاصر، از جمله متفکران و محققانی است که با رویکرد «گزینشی» به مسئله «علم» و «دین»، ازجمله نظریه تبدّل انواع، پرداخته و در تلاش است با رویکردی متفاوت و متعادل، با روش عقلانی ـ فلسفی و با وضوح بخشیدن به مسائل و موضوعات دینی، به داوری و بررسی ارتباط این دو بپردازد. او معتقد بود مشکلات جامعه بشری نو میشود و مشکلات نو به راه حل نو نیاز دارد. مقصود شهید مطهری از دین، «دین اسلام» و از علم، «علوم تجربی» است. او علاوه بر اعتقاد به هماهنگی و همگرا بودن علم و دین، و در برخی موارد بر مکمل و متمم بودن آنها تأکید مینماید. مطهری تعارض علم و دین را «توهم تضاد میان اصل خلقت با ترانسفوریسم» از منظر جهانبینی میداند و معتقد است اصلتوحید و اصل تکامل، مؤید و مکمل یکدیگرند. او برای رفع این تعارض ظاهری، ضمن قائل شدن به نمادین بودن زبان وحی در داستان آدم، معتقد به تفکیک علم و دین از حیث زبانشناسی شده است.
رضا رسولی شربیانی؛ محمّدصادق جمشیدی راد؛ حسن خودروان
دوره 2، شماره 1 ، آذر 1392، ، صفحه 31-42
چکیده
انسانشناسی ملاصدرا، در پرتو تفکّر فلسفی او، مبنای یک نظام تربیتی و اخلاقی در جهان اسلام است. او، با تکیّه بر اصالت وجود، تشکیک وجود، حرکت جوهری و تبیین نظام استکمالی جهان، توانسته است تکامل پذیری و تربیت پذیری انسان از مرتبة مادّی تا مقام خلافت الهی را ترسیم نماید. امام خمینی نیز به عنوان یکی از پیروان حکمت متعالیه، با تفکّر برگرفته ...
بیشتر
انسانشناسی ملاصدرا، در پرتو تفکّر فلسفی او، مبنای یک نظام تربیتی و اخلاقی در جهان اسلام است. او، با تکیّه بر اصالت وجود، تشکیک وجود، حرکت جوهری و تبیین نظام استکمالی جهان، توانسته است تکامل پذیری و تربیت پذیری انسان از مرتبة مادّی تا مقام خلافت الهی را ترسیم نماید. امام خمینی نیز به عنوان یکی از پیروان حکمت متعالیه، با تفکّر برگرفته از فلسفة صدرایی و معارف قرآنی و با تأکید بر فطرت الهی انسان، به استکمال پذیری انسان در قوس صعود قائل است که از مرتبة مادی تا خلافت الهی رشد مییابد. ایشان، بر اساس این مبنای فکری، درصدد شکل گیری نهضتی بزرگ در جهان معاصر، به منظور تحقّق اصل کرامت، عزّت و آزادی انسانها برآمد و بلاخره توانست بزرگترین انقلاب قرن را با رهبری خویش به پیروزی رساند؛ و پس از آن، عملاً با تشکیل نهادهای متعدّد اجتماعی؛ مانند بسیج مستضعفین، کمیتة امداد، بنیاد مسکن و ...، زمینههای اجتماعی و فرهنگی لازم برای رشد و تعالی انسان، تربیت اخلاقی او و بالفعل شدن خلافت الهی انسان را فراهم نماید. نتیجة این سیر، بروز خودآگاهی و تربیت انسانهایی بزرگ در دامن انقلاب اسلامی و بیداری اسلامی در جهان حاضر است.
دوره 1، شماره 1 ، آذر 1391، ، صفحه 33-46
چکیده
مسئله وجود ذهنی از مباحث دیرپای حوزههای فلسفه و کلام اسلامی محسوب میشود که در باب نحوه تحقق و تبیین علم نقش برجستهای دارد. در این مقاله ضمن تأکید بر اینکه این مسئله از مسایل ابداعی در فلسفه اسلامی است، به دلایل اثبات وجود ذهنی با تکیه بر اندیشه صدرالمتالهین پرداخته شده است که از منظر ایشان، هر مقولهای که به ذهن میآید ...
بیشتر
مسئله وجود ذهنی از مباحث دیرپای حوزههای فلسفه و کلام اسلامی محسوب میشود که در باب نحوه تحقق و تبیین علم نقش برجستهای دارد. در این مقاله ضمن تأکید بر اینکه این مسئله از مسایل ابداعی در فلسفه اسلامی است، به دلایل اثبات وجود ذهنی با تکیه بر اندیشه صدرالمتالهین پرداخته شده است که از منظر ایشان، هر مقولهای که به ذهن میآید به حمل اولی ذاتی ـ نه به حمل شایع صناعی ـ همان مقوله است و آنچه به عنوان مفهوم در ذهن ترسیم میشود، در حقیقت و ذات خود کیف نفسانی است. در نهایت دیدگاههای مطرح در باب وجود ذهنی در قالب نظریه حکماء، نظریه اضافه و نظریه شبح بیان گردیده و سپس مورد بررسی و نقد قرار گرفته است.
فلسفه ملاصدرا
غلامحسین خدری
دوره 2، شماره 2 ، خرداد 1393، ، صفحه 35-46
چکیده
بخشی از آنچه در این دنیا به فهم و تجربة انسان درمیآید ملائم طبیعت وی نیست. از سویی، استدلال و باور به وجود خداوند حکیم، قادر و عادل مطلق برای متألهان از جمله امور انکارناشدنی است. مسئلة شر در دوران معاصر بیشتر حاصل صورتبندی گزارههایی است که خمیرمایۀ اصلی آنها برگرفته از همین دو جنبة فهم و تجربة انسانی است. منطقاً و به لحاظ تاریخی ...
بیشتر
بخشی از آنچه در این دنیا به فهم و تجربة انسان درمیآید ملائم طبیعت وی نیست. از سویی، استدلال و باور به وجود خداوند حکیم، قادر و عادل مطلق برای متألهان از جمله امور انکارناشدنی است. مسئلة شر در دوران معاصر بیشتر حاصل صورتبندی گزارههایی است که خمیرمایۀ اصلی آنها برگرفته از همین دو جنبة فهم و تجربة انسانی است. منطقاً و به لحاظ تاریخی پیش از چنین صورتبندی نوعی ناسازگاری در این دو جنبه به نظر میآمده که متألهان و فلاسفه را به تأمل واداشته است، چراکه با نظر به عالم، خصوصاً درد و رنج (شر) در عالم و مخلوق خدای حکیم و قادر و عادل مطلق دانستن آن، به طور طبیعی و در بدو امر ناسازگاری دیده میشود و پرسشی مطرح میشود مبنی بر اینکه چگونه است که چنان خدایی چنین عالمی را خلق کرده است؟
ملاصدرا برای حل مسائل ناشی از این ناسازگاری به دو رویکرد (در دو ساحت مابعدالطبیعی و ادراکی) متوسل شده است. در رویکرد نخست، مبنای او نظر به عالم به نحو ماتقدم و تحلیل مسائل به طور مابعدالطبیعی است؛ یعنی همچون اسلاف خود به بحث از عدمیبودن شر و ... میپردازد، اما او در رویکرد دوم تجربه را مقدم میکند که نتیجة آن پذیرش وجود شر ادراکی (درد، رنج و ...) و حل مسئلة شر با این ابتداست. از نظر وی راهحل این است که شرور ادراکی را حقیقتاً شرور بالذات و علاوه بر آن شرور مضاعف بدانیم و با تأکید بر این معنا، به جای توجه به مخلوقبودن عالم، به دستگاه ادراکی مدرک توجه کنیم.
عین الله خادمی؛ سید علی رضی زاده
دوره 1، شماره 2 ، خرداد 1392، ، صفحه 37-52
چکیده
نظریة فوق تجرّد عقلانی بودن نفس از نظر ملاصدرا، عبارت است از تجرّد نفس از ماهیت، علاوه بر تجرّد آن از مادّه. ویژگیهای نفس در این مرتبه عبارت است از اینکه در هیچ حدّی ثابت نبوده و گوهری بسیط، ظلّ وجود، وجودی صرف و فوق مقوله است که در عین حال، نه جوهر است و نه عرض، نه جنس است و نه فصل، و نه قابل اشارة عقلی است. صورتبندی و شکلگیری ...
بیشتر
نظریة فوق تجرّد عقلانی بودن نفس از نظر ملاصدرا، عبارت است از تجرّد نفس از ماهیت، علاوه بر تجرّد آن از مادّه. ویژگیهای نفس در این مرتبه عبارت است از اینکه در هیچ حدّی ثابت نبوده و گوهری بسیط، ظلّ وجود، وجودی صرف و فوق مقوله است که در عین حال، نه جوهر است و نه عرض، نه جنس است و نه فصل، و نه قابل اشارة عقلی است. صورتبندی و شکلگیری این نظریه، نتیجة اصالت وجود، وحدت حقیقت وجود، تشکیک در مراتب وجود، حرکت جوهری و اتحاد عاقل و معقول است. نظریة فوق تجرّد عقلی بودن نفس، بر اعتقاد راسخ ملاصدرا به بطلان اصالت ماهیّت و عدول به نظریة اصالت وجود اثر گذرا بوده است. ملاصدرا، از دیدن برهان الهی و مکاشفهای سخن میگوید که شاید همان بازگشت شیخ اشراق از اعتباریّت وجود، به انّیت صرف و وجود محض بودن نفس در مرتبة فوق تجرّد است.
فلسفه ملاصدرا
جواد پارسایی؛ سید محمد موسوی
دوره 5، شماره 1 ، آذر 1395، ، صفحه 43-54
چکیده
«الواحد لایصدر عنه الا الواحد» قاعدهای است که در فلسفة اسلامی اهمیت فراوانی دارد. فلاسفة برجسته مسلمان همچون ابنسینا و ملاصدرا این قاعده را پذیرفتهاند و براهینی را بر اثبات آن اقامه کردهاند؛ از طرف دیگر، برخی متکلمان منکر این قاعده شدهاند و با طرح نقضها و اشکالاتی بهدنبال تضعیف این قاعده بودهاند. قاعدة الواحد طبق ...
بیشتر
«الواحد لایصدر عنه الا الواحد» قاعدهای است که در فلسفة اسلامی اهمیت فراوانی دارد. فلاسفة برجسته مسلمان همچون ابنسینا و ملاصدرا این قاعده را پذیرفتهاند و براهینی را بر اثبات آن اقامه کردهاند؛ از طرف دیگر، برخی متکلمان منکر این قاعده شدهاند و با طرح نقضها و اشکالاتی بهدنبال تضعیف این قاعده بودهاند. قاعدة الواحد طبق مبانی حکمت متعالیه دارای مفاهیمی است که منشأ بسیاری از اشکالات منکرین این قاعده به توجه نکردن به معنای صحیح همین مفاهیم بازمیگردد. در این نوشتار ابتدا با توضیح و تبیین مفاهیم این قاعده، با رویکردی صدرایی براهین و اشکالات آن مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته و این نتیجه حاصل شد که اگرچه برخی از برهانهای مشائین بر این قاعده خالی از اشکال نیست اما طبق مبانی حکمت متعالیه برهان محکمتری بر آن اقامه شده و به نقضها و اشکالات وارده بر آن پاسخ داده شده است.
فلسفه ملاصدرا
سید رضا حسینی لواسانی؛ محمد سعیدی مهر؛ رضا اکبریان؛ کاوس روحی برندق
چکیده
بهدلیل میل به جاودانگی داشتن انسان، مسئلۀ مرگ همواره برایش اهمیت داشته است. ملاصدرا، پایهگذار حکمت متعالیه، با ذکر تعریف فیلسوفان قبلی، مرگ را جدا شدن روح از بدن مادی میداند و آن را به مرگ طبیعی و اخترامی تقسیم میکند. این مقاله بر آن است تا چیستی مرگ، انواع مرگ و علت هر کدام را از نظر ملاصدرا بررسی کند و با توجه به اهمیت جایگاه ...
بیشتر
بهدلیل میل به جاودانگی داشتن انسان، مسئلۀ مرگ همواره برایش اهمیت داشته است. ملاصدرا، پایهگذار حکمت متعالیه، با ذکر تعریف فیلسوفان قبلی، مرگ را جدا شدن روح از بدن مادی میداند و آن را به مرگ طبیعی و اخترامی تقسیم میکند. این مقاله بر آن است تا چیستی مرگ، انواع مرگ و علت هر کدام را از نظر ملاصدرا بررسی کند و با توجه به اهمیت جایگاه آموزههای اسلامی و قرآنی در فلسفۀ اسلامی، ریشههای قرآنی برخی از این موضوعات را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد. همچنین نقدهایی بر تقسیم ملاصدرا از مرگ به اخترامی و طبیعی ارائه شده که از میان آنها میتوان به عدم ارائۀ ملاکی فلسفی برای وجود مرگ اخترامی و عدم وجود مرزی مشخص میان مرگ طبیعی و مرگ اخترامی اشاره کرد.
علیرضا پارسا؛ مرتضی عسگری؛ محمدحسین مهدوینژاد؛ رجب اکبرزاده
چکیده
مسئلۀ شر قدمتی به بلندای طول تاریخ تفکر فلسفی دارد و یکی از مهمترین و چالشبرانگیزترین موضوعها در میان فیلسوفان و الهیدانان است که در بدبینانهترین حالت، عامل انکار خداوند و در خوشبینانهترین حالت، عامل نقض برخی صفات ثبوتی خداوند شده است. برای مثال، شر و بهویژه شر گزاف، قدرت مطلق و خیرخواهی محض خداوند را نقض میکند. ...
بیشتر
مسئلۀ شر قدمتی به بلندای طول تاریخ تفکر فلسفی دارد و یکی از مهمترین و چالشبرانگیزترین موضوعها در میان فیلسوفان و الهیدانان است که در بدبینانهترین حالت، عامل انکار خداوند و در خوشبینانهترین حالت، عامل نقض برخی صفات ثبوتی خداوند شده است. برای مثال، شر و بهویژه شر گزاف، قدرت مطلق و خیرخواهی محض خداوند را نقض میکند. هدف از تدوین این نوشتار، بررسی مسئلۀ منطقی شر و حلّ آن از نگاه دو متفکر اسلامی و غربی، استاد مطهری و جان هیک است. شهید مطهری بر اساس نظام منسجم «عدل الهی» اعتقاد دارد که حکمت و مصلحت خداوند بر نظام هستی حاکم است و شر، امری «نسبی و عدمی» است. او در انتها نتیجه میگیرد که شرور مبتنی و منتهی به خیر میشود و ایندو، امری «غیر قابل تفکیک» از هم هستند؛ حتی مزایایی نیز برای شر برمیشمارد. جان هیک نیز به خالق قادر و عالم اعتقاد دارد که بهترین جهان ممکن را خلق کرده است. او نگاهی ایرنائوسی به شر دارد و نظریۀ «پرورش روح» را بسط داده و هدف خداوند از خلق شرور را تعالی بخشیدن به انسان و رشد معنوی او معرفی میکند و آن را عامل کمال و تکامل میداند. اما هیک از مشکلی لاینحل و «گرهی ناگشوده» بهنام شر گزاف سخن میگوید و در انتها حکمت وجود شرور را «رازآلود» و به عبارت دیگر، غیر قابل شناخت و ورایِ درک میداند.
فلسفه ملاصدرا
مرتضی حسین زاده؛ سحر کاوندی؛ محسن جاهد
چکیده
در مباحث نفس شناسی فلسفه اسلامی، قوه خیال بهعنوان یکی از قوای باطنی انسان، حافظ و مدرِک صورتهای خیالی بوده و کارکردهای معرفتشناختی، انسانشناختی و معادشناختی دارد. ملاصدرا، برخلاف فلاسفه پیشین، با اثبات تجرد قوه خیال، آن را یکی از اصول بنیادین اثبات معاد جسمانی قرار میدهد. در این پژوهش با استخراج مبانی فلسفی اثبات تجرد قوه ...
بیشتر
در مباحث نفس شناسی فلسفه اسلامی، قوه خیال بهعنوان یکی از قوای باطنی انسان، حافظ و مدرِک صورتهای خیالی بوده و کارکردهای معرفتشناختی، انسانشناختی و معادشناختی دارد. ملاصدرا، برخلاف فلاسفه پیشین، با اثبات تجرد قوه خیال، آن را یکی از اصول بنیادین اثبات معاد جسمانی قرار میدهد. در این پژوهش با استخراج مبانی فلسفی اثبات تجرد قوه خیال، به بیان ادله آن و فروعاتی که نتیجه تجرد این قوه است، پرداخته شده است. در آثار ملاصدرا نتایج تجرد قوه خیال و فروعات بهصورت صریح نیامده و نقش هر کدام در تبیین معاد جسمانی بیان نشده است. نتایج بهدست آمده از تجرد قوه خیال و فروعات آن، نظریه ملاصدرا را نسبت به سایر تبیینها از معاد جسمانی، منسجمتر نشان میدهد. برخی از نتایجِ برآمده از اثبات تجرد خیال در مورد عالم آخرت، عبارتند از: توجیه فلسفی ورود نفوس ناقص به عالم آخرت، حصول ثواب و عقاب در عالم قبر و لذات و آلام عالم آخرت، صورت ادراکی بودن بهشت و جهنم و وجود آنها در عالم نفس، دائمی بودن نعمتها در آخرت و خلود در بهشت و جهنم، عدم تزاحم صورتهای ایجاد شده و عوارض مادی نداشتن نعمتهای اخروی.