فلسفه ملاصدرا
محمدرضا شمشیری؛ زهرا علافچیان
دوره 8، شماره 2 ، شهریور 1399، ، صفحه 177-191
چکیده
«سعادت» همواره و از دیرباز مطمح نظر آدمیان بهطور عام و اندیشمندان بهطور خاص بوده است و از چیستی، چگونگی، مبانی، راههای کسب، جلب و حفظ آن پرسش کردهاند. جستار حاضر بهشیوه تحلیلی ـ استنباطی دیدگاه دو فیلسوف همعصر یکدیگر در حوزه تفکر اسلامی و فلسفه غرب، صدرالمتألهین و اسپینوزا، در اینباره را به بحث گذاشته است. هدف از این ...
بیشتر
«سعادت» همواره و از دیرباز مطمح نظر آدمیان بهطور عام و اندیشمندان بهطور خاص بوده است و از چیستی، چگونگی، مبانی، راههای کسب، جلب و حفظ آن پرسش کردهاند. جستار حاضر بهشیوه تحلیلی ـ استنباطی دیدگاه دو فیلسوف همعصر یکدیگر در حوزه تفکر اسلامی و فلسفه غرب، صدرالمتألهین و اسپینوزا، در اینباره را به بحث گذاشته است. هدف از این مقابله و تطبیق، ضمن بیان مبادی و مقاصد این دو شخصیت درباره سعادت، توجه به مبانی فکری هر یک و تشریح نقاط اشتراک آنهاست. ملاصدرا و اسپینوزا، هر دو، معقتدند سعادت اکتسابی و تدریجیالحصول است، ارزش لنفسه دارد و از سنخ ادراک است. اختلاف ایشان در مفهوم معرفت شهودی، سعادت عقلانی و وحدت وجود است. نتیجه آنکه، جامعیت، انسجام و استحکام در تفکر صدرا بهدلیل اینکه نگرش او در بستر وحی و عقلانیت مبتنی بر وحی شکل گرفته کاملاً مشهود است، حال آنکه اسپینوزا سعادت را از دریچه عقلانیت صرف و خودبنیاد نگریسته است. در نگرش صدرایی، دامنه بحث از سعادت نه فقط دنیا، که آخرت را نیز در بر میگیرد.
فلسفه ملاصدرا
حسن عباسی حسین آبادی؛ مرضیه اخلاقی؛ ابراهیم نوری؛ زهرا صفاءی مقدم
چکیده
در حکمت متعالیه ملاصدرا، نظام آفرینش تجلی اسمای الهی است. اصول و حقایق صوری که در عوالم موجودند، در ذات حضرت الوهیت وجود دارند و این حقایق از مرتبۀ ذات به عالم اسماء و صفات و از آنجا به عوالم دیگر تنزل کردهاند. در میان موجودات، انسان چون مظهر اسم جامع »الله» است، اهمیت ویژهتری دارد. تأثیرات اسمایی در قوس نزول، جنبه آفرینشی ...
بیشتر
در حکمت متعالیه ملاصدرا، نظام آفرینش تجلی اسمای الهی است. اصول و حقایق صوری که در عوالم موجودند، در ذات حضرت الوهیت وجود دارند و این حقایق از مرتبۀ ذات به عالم اسماء و صفات و از آنجا به عوالم دیگر تنزل کردهاند. در میان موجودات، انسان چون مظهر اسم جامع »الله» است، اهمیت ویژهتری دارد. تأثیرات اسمایی در قوس نزول، جنبه آفرینشی دارد و در قوس صعود، اثرات معرفتشناسانه و عملکردی بر انسان دارد. از جمله تأثیرات معرفتی اسماء در قوس صعود: درک فقر ذاتی انسان، ارتقای درجات و کمالات وجودی و از جمله آثار رفتاری اسماء عبارت است از: اجابت نیازهای انسانی در حوزه هدایت فردی، خود را در محضر حق دیدن و اعتدال در رفتار، تصرف انسان در هستی و پاسخ به نیازهای انسانی در حوزه هدایت اجتماعی و سیاسی. روش توصیفی- تحلیلی به عنوان روش مختار نوشتار استفاده شده است.
فلسفه ملاصدرا
مهدی همازاده ابیانه
چکیده
مقاله حاضر به بررسی مقایسهای نظریۀ حکمت متعالیه دربارۀ حدوث و نحوۀ وجود نفس با یکی از نظریات فلسفۀ ذهن معاصر در اینباره میپردازد. ابتدا بهتفصیل نظریۀ مشهور به «نوظهورگرایی» واکاوی میشود و با تفکیک دو نسخۀ قوی و ضعیف این نظریه، دو چالش مهم تبیینی که فیلسوفان فیزیکالیست علیه این نظریه اقامه کردهاند را توضیح دادهایم. ...
بیشتر
مقاله حاضر به بررسی مقایسهای نظریۀ حکمت متعالیه دربارۀ حدوث و نحوۀ وجود نفس با یکی از نظریات فلسفۀ ذهن معاصر در اینباره میپردازد. ابتدا بهتفصیل نظریۀ مشهور به «نوظهورگرایی» واکاوی میشود و با تفکیک دو نسخۀ قوی و ضعیف این نظریه، دو چالش مهم تبیینی که فیلسوفان فیزیکالیست علیه این نظریه اقامه کردهاند را توضیح دادهایم. در ادامه، ضمن مروری اجمالی بر نظریۀ صدرالمتألهین دربارۀ حدوث و مراتب نفس، شباهت و تفاوت آن با نسخۀ قوی نوظهورگرایی بررسی شده است. سپس، ضمن تأکید بر جنبههای اساسی شباهت و برخی تفاوتهای این دو نظریه، نشان داده ایم که چالشهای پیش روی نوظهورگرایی که از سوی فیزیکالیستها مطرح شده نیز قابل بازسازی در برابر نظریۀ ملاصدرا است. نگارنده در انتها با اشاره به برخی توضیحات فیلسوفان صدرایی دربارۀ رابطۀ نفسـبدن، آن را در مواجهه با اشکالات و ابهامات فیزیکالیستهای معاصر کافی نمیبیند و فلسفۀ صدرا را در راستای چالش تبیینی مذکور نیازمند تکمیل میداند. بیان نقاط اشتراک و افتراق این دو دیدگاه و تشریح برخی کاستیها و ابهامات نظریۀ حکمت متعالیه برای مواجهه با اشکالات فیزیکالیستی معاصر، از نوآوریهای این مقاله است.
فلسفه ملاصدرا
مهدی لاجوردی؛ مرتضی حاجی حسینی
دوره 8، شماره 2 ، شهریور 1399، ، صفحه 193-201
چکیده
از نظریة علم حصولی که معتقد است هنگام علم به اشیاء صورتی از آنها نزد ذهن حاضر میشود، دو قسم تفسیر ارائه شده است که با عناوین نظریة شبح و عینیت ماهوی شناخته میشوند. بر نظریة عینیت ماهوی، اشکالاتی وارد شده که ذیل مبحث اشکالات وجود ذهنی بحث شدهاند. علیرغم اینکه ملاصدرا معتقد است اشکالات وجود ذهنی صرفاً نظریة عینیت ماهوی را هدف ...
بیشتر
از نظریة علم حصولی که معتقد است هنگام علم به اشیاء صورتی از آنها نزد ذهن حاضر میشود، دو قسم تفسیر ارائه شده است که با عناوین نظریة شبح و عینیت ماهوی شناخته میشوند. بر نظریة عینیت ماهوی، اشکالاتی وارد شده که ذیل مبحث اشکالات وجود ذهنی بحث شدهاند. علیرغم اینکه ملاصدرا معتقد است اشکالات وجود ذهنی صرفاً نظریة عینیت ماهوی را هدف گرفته است، شیخ اشراق معتقد است دستکم اشکال «کلی بودن جزئی» بر اصل نظریة علم حصولی و در نتیجه نظریة شبح وارد است. به نظر میرسد نظریة تمایز حملین ملاصدرا که در پاسخ به اشکال «جزئی بودن کلی» مطرح شده، برگرفته از راهحل شیخ اشراق در پاسخ به این اشکال باشد. اما این پاسخ خود با مشکل مواجه است، چراکه لازمة آن یا پذیرش صفات ذاتی متضاد برای صورت ذهنی است یا قائل شدن به وجود ماهیتی مبهم برای آن. قبول نظریة شبح از سوی شیخ اشراق با اشکال عدم وضوح و غیر قابل تصور بودن مثال و شبح برای شیء خارجی مواجه است و نظریة عینیت ماهوی ملاصدرا نیز صرفاً ادعایی اثبات نشده است.
فلسفه ملاصدرا
محمدعلی وطن دوست حقیقی مرند؛ سید مرتضی حسینی شاهرودی
چکیده
حقیقت علم و ادراک و چگونگى حصول آن برای نفس ناطقه، در حکمت متعالیۀ صدرایى از مرحلۀ معرفتشناسى فراتر رفته و وارد مباحث هستىشناسى شده است. صدرالمتألهین در دو حوزۀ ادراکات جزئی خیالی و ادراکات کلی عقلی، نوآورىهایی دارد که در فلسفههاى پیش از او سابقه نداشته اما دیدگاه او دربارۀ مصدر بودن نفس در حصول ادراکات جزئی خیالی، از سوی ...
بیشتر
حقیقت علم و ادراک و چگونگى حصول آن برای نفس ناطقه، در حکمت متعالیۀ صدرایى از مرحلۀ معرفتشناسى فراتر رفته و وارد مباحث هستىشناسى شده است. صدرالمتألهین در دو حوزۀ ادراکات جزئی خیالی و ادراکات کلی عقلی، نوآورىهایی دارد که در فلسفههاى پیش از او سابقه نداشته اما دیدگاه او دربارۀ مصدر بودن نفس در حصول ادراکات جزئی خیالی، از سوی برخی شارحان فلسفۀ او پذیرفته نشده است. در نوشتار حاضر، تلاش شده مظهریت نفس در ادراکات خیالی جزئى اثبات شود و نقدهای متأخران بر دیدگاه ملاصدرا مورد ارزیابی قرار گیرد. بر اساس دیدگاه مظهریت نفس نسبت به ادراکات جزئی خیالی، این نتیجه بهدست میآید که همۀ انسانها در ادراک امور مادى و محسوس، در عالم مثال منفصل سیر کرده و ارتباط دائمى با این عالم برقرار مىکنند، بدون اینکه خود توجه تفصیلی به این ارتباط داشته باشند.
فلسفه ملاصدرا
محمدحسین مختاری
چکیده
مسئله ادراک حسی از جمله مسائل مهم در مباحث نفس و علم است. حس، محسوس و احساس در اندیشه فیلسوفان یونان باستان از زمان افلاطون بهصورت جدی مطرح بوده است. ارسطو شاگرد و منتقد افلاطون، تبیین استاد از ادراک حسی را کافی نمیدانست، از اینرو در مجموعه آثار خود بهویژه در دو اثر درباره نفس و حس و محسوس به تبیین ادراک حسی پرداخته است. فیلسوفان ...
بیشتر
مسئله ادراک حسی از جمله مسائل مهم در مباحث نفس و علم است. حس، محسوس و احساس در اندیشه فیلسوفان یونان باستان از زمان افلاطون بهصورت جدی مطرح بوده است. ارسطو شاگرد و منتقد افلاطون، تبیین استاد از ادراک حسی را کافی نمیدانست، از اینرو در مجموعه آثار خود بهویژه در دو اثر درباره نفس و حس و محسوس به تبیین ادراک حسی پرداخته است. فیلسوفان مسلمان نیز به ادراک حسی توجه کردهاند. ابنسینا و ملاصدرا در کتب مختلف خود به ادراک حسی اشاره کرده و کیفیت و انواع آن را مورد بررسی قرار دادهاند. ارسطو، ابنسنا و ملاصدرا، هر سه برای نفس و قوای آن در تبیین ادراک اهمیت ویژهای قائلند و ادراک حقیقی را از آن نفس میدانند. آنها قوا را به ظاهری و باطنی تقسیم میکنند. آنها قوای ظاهری را همان حواس پنجگانه میدانند و از بین قوای باطنی، حس مشترک را برای تبیین ادارک حسی مهم میشمارند. در این مقاله با توجه به گستردگی بحث ادراک حسی، تنها به سه مسئله خواهیم پرداخت: 1ـ اهمیت، جایگاه و تعریف ادراک حسی؛ 2ـ بررسی حواس ظاهری؛ 3ـ معرفتبخشی حواس. میتوان گفت مباحث ابنسینا و ملاصدرا نسبت به ارسطو در این زمینهها گستردگی بیشتر و نظم بهتری دارد. با توجه به سه محور یاد شده، برآنیم تا به بررسی ادراک حسی از دیدگاه ارسطو، ابنسینا و ملاصدرا بپردازیم و اختلافات و شباهتهای این سه اندیشمند در موارد پیشگفته را بیان کنیم.
سید محمدرضا احمدی طباطبایی؛ احمد شریعتمداری
چکیده
تبیین چیستی و راه نیل به «سعادت» به عنوان ایدهای اساسی در زندگی انسان و «سیاست» به عنوان جامع اعتبارات قدرتبنیاد بعدالاجتماعی، همواره مورد توجه فیلسوفان مسلمان بوده و صدرالمتألهین نیز از این قاعده مستثنی نبوده است. این مقاله در پی پاسخ به این سؤال اصلی است که رابطه سعادت و سیاست در ضمن فهم معنای آنها نزد ملاصدرا چگونه ...
بیشتر
تبیین چیستی و راه نیل به «سعادت» به عنوان ایدهای اساسی در زندگی انسان و «سیاست» به عنوان جامع اعتبارات قدرتبنیاد بعدالاجتماعی، همواره مورد توجه فیلسوفان مسلمان بوده و صدرالمتألهین نیز از این قاعده مستثنی نبوده است. این مقاله در پی پاسخ به این سؤال اصلی است که رابطه سعادت و سیاست در ضمن فهم معنای آنها نزد ملاصدرا چگونه است؟ در فرایند پاسخ به این سؤال، مقاله به سعادت و مساوقت آن با وجود، خیر و سلامت از نظر ملاصدرا میپردازد و اهمیت کمال عقل نظری و عملی را در تحقق سعادت بیان میکند. صدرا از سعادات متفاضل و ملائمت آنها با مرتبت انسانها و توان ادراکیشان سخن میگوید و در نهایت نیز به سعادت قصوی التفات دارد. سیاستی که او به اجمال طرح میکند نیز بخشی از قوس صعود نفس و صیرورت سعادتمندانهاش با دو بال عقل نظری و عقل عملی است که رهنمون بیت الله المحرم میشود. حضور اجتماعی انسان شرط تکامل و نیل به سعادت عنوان شده و اساسا معاش، معبر معاد شناخته میشود. پس در مقام دستاورد مقاله میتوان به وضوح، «برهمکنش دوسویه سعادت و سیاست» را مورد اذعان قرار داد. در واقع هم تمام توجه صدرا در ترسیم ابعاد سیاست مطلوبش، مصروف تأمین سعادت برای اهالی مدینه فاضله میگردد تا در سایه انسان کامل، غایت نهایی که فناء فی الله است حاصل شود و هم تحصیل سعادت جز از مسیر یک سیاست متعالیه به دست نمیآید. این مقاله، با رویکردی بنیادین در پژوهش و روشی متخذ از روش تفسیری رئالیستی که با حفظ تفاوتهایی در هستیشناسی معنا و معرفتشناسی آن به هرمنوتیک هرش نزدیک است، معنای لفظی سعادت و سیاست را در ژانر فلسفی اصالة الوجودی واکاویده است.
سیداحمد عقیلی؛ کریم نجفی برزگر؛ محمدرضا عامری برکی
چکیده
یکی از نکات مهم درحیات تاریخی حکمت صدرایی آن است که به لحاظ تاریخی مدت زمان بسیاری به طول انجامید تا این حکمت در حوزههای علمی جایگاه خود را بازیابد و مورد قبول قرار گیرد. مسئلهای که ریشه در ماهیت این مکتب و تعارضات و فضای اجتماعی-تاریخی آن دارد و بررسی آن میتواند ضمن روشن شدن وجوه تاریک و ناشناخته حکمت صدرایی، تفاوتها و تقابلات ...
بیشتر
یکی از نکات مهم درحیات تاریخی حکمت صدرایی آن است که به لحاظ تاریخی مدت زمان بسیاری به طول انجامید تا این حکمت در حوزههای علمی جایگاه خود را بازیابد و مورد قبول قرار گیرد. مسئلهای که ریشه در ماهیت این مکتب و تعارضات و فضای اجتماعی-تاریخی آن دارد و بررسی آن میتواند ضمن روشن شدن وجوه تاریک و ناشناخته حکمت صدرایی، تفاوتها و تقابلات آن را با سایر مکاتب بازنماید.بر این اساس در این مقاله با روشی تاریخی تحلیلی با بررسی حیات تاریخی حکمت متعالیه پس از ملاصدرا تلاش می گردد به این سوال اصلی پاسخ داده شود که چرا حکمت متعالیه پس ملاصدرا با وفقه بسیار در فلسفه اسلامی رواج یافت و موانع این وقفه تاریخی چیست.به طور کلی حیات تاریخی حکمت متعالیه با فراز و فرودهایی همراه بوده است به طوری که این مکتب در آغاز به دلایلی چندان رواج و رشدی نداشت، ولی پس از آن با توجه به ماهیت تلفیقی و ترکیبی خود توانست نظریات معارض زمانه را از وضعیت تقابل خارج نماید و به صورت گسترده رشد یابد. در این بستر مهمترین علل عدم رواج و وقفه تاریخی آن ریشه در نفوذ فلسفه سنتی و تسلط اندیشه اخباریگری و حدیث گرایی و تقابل و تعرضات حکمت متعالیه با مکتب فلسفی حکیم تبریزی دارد.
معصومه اسماعیلی
چکیده
یکی از مبناییترین مباحث فلسفی بحث از اصالت وجود یا ماهیت است که در موضعگیریهای فکری - فلسفی نقش تعیینکنندهای دارد. ملاصدرا «اصالت وجود» را بعنوان مبنای حکمت متعالیه با ادلّه محکم اثبات نمود و با بررسی حکمای پیش از خود، مشائیان را قائل به اصالت وجود و اشراقیان را اصالت ماهوی نامید. هرچند مسالهی اصالت وجود یا ماهیت نزد ...
بیشتر
یکی از مبناییترین مباحث فلسفی بحث از اصالت وجود یا ماهیت است که در موضعگیریهای فکری - فلسفی نقش تعیینکنندهای دارد. ملاصدرا «اصالت وجود» را بعنوان مبنای حکمت متعالیه با ادلّه محکم اثبات نمود و با بررسی حکمای پیش از خود، مشائیان را قائل به اصالت وجود و اشراقیان را اصالت ماهوی نامید. هرچند مسالهی اصالت وجود یا ماهیت نزد حکمای متقدّم بدین گونه مطرح نبوده، لکن با بررسی آثار و عبارات ایشان میتوان یکی از طرفین مساله را به آنان نسبت داد. این پژوهش درصدد است تا نشان دهد با وجود تصریح عبارات و موضعگیریهای غیاثالدین بر «اصالت ماهیت»، لکن چون در آن زمان مسالهی اصالت وجود یا اصالت ماهیّت هنوز به درستی تنقیح نشده و وی به تبعات اصالت وجود یا ماهیت التفات نداشته، نظراتش در برخی از مباحث همچون وجود ذهنی، اشتداد در کیف، استکمال نفس و نفی ماهیت از واجبالوجود با «اصالت ماهیت» ناسازگار است.
مصطفی مؤمنی؛ محمدجواد اخگری؛ مهدی بیات مختاری
چکیده
یکی از دیدگاهها در باب معاد جسمانی نظریة غزالی است که به مثلیت بدن اخروی و دنیوی معتقد است. در مقابل ملاصدرا بر حسب مقدماتی به تبیین معاد جسمانی پرداخته و نتیجه میگیرد که نفس و بدن بعینهما محشور خواهند شد. ملاصدرا اشکالات و نقدهایی بر نظریة غزالی وارد میکند و اشکال اصلی را در محذور عقلی آن و تلازم آن با تناسخ میداند. در این نوشتار ...
بیشتر
یکی از دیدگاهها در باب معاد جسمانی نظریة غزالی است که به مثلیت بدن اخروی و دنیوی معتقد است. در مقابل ملاصدرا بر حسب مقدماتی به تبیین معاد جسمانی پرداخته و نتیجه میگیرد که نفس و بدن بعینهما محشور خواهند شد. ملاصدرا اشکالات و نقدهایی بر نظریة غزالی وارد میکند و اشکال اصلی را در محذور عقلی آن و تلازم آن با تناسخ میداند. در این نوشتار به بررسی نقدهای ملاصدرا بر غزالی در مسأله معاد جسمانی پرداخته و شباهتها و تفاوتهایی که بین نظریة این دو اندیشمند وجود دارد را به روش تحلیل عقلی و از رهگذر بررسی مناقشة ملاصدرا بر غزالی بیان داشتهایم. در این راستا شباهتهایی در باب بقای نفوس بعد از مرگ و مقام تجرد عقلی نفس به چشم میخورد، هرچند در نگرش به ماهیت نفس انسان و نسبت نفس با بدن، از یکدیگر متمایز و متفاوت هستند. لذا در کیفیت بدن اخروی تعبیر به مثلیت یا عینیت بدن اخروی با بدن دنیوی نمودند. ولی این اختلاف در تعبیر بوده و در حقیقت مراد این دو اندیشمند یک چیز است و آن این که این همانی بین شخص محشور در آخرت با دنیا برقرار باشد.
فلسفه ملاصدرا
زهرا ذاکری؛ مسعود فکری؛ عزت ملا ابراهیمی؛ غلامعباس رضایی هفتادر
چکیده
مبحث «مقتضای حال» همواره به عنوان یکی از مباحث بنیادین علم بلاغت مطرح بوده است. این موضوع، چهار مؤلفة اصلی دارد که شامل: «مقتضای متکلم»، «مقتضای مخاطب»، «مقتضای کلام» و «مقتضای موقعیتهای کلام» میشود. تمرکز این پژوهش بر بخش «مقتضای مخاطب»خواهد بود. مقتضای مخاطب بهمعنای رعایت تناسب ...
بیشتر
مبحث «مقتضای حال» همواره به عنوان یکی از مباحث بنیادین علم بلاغت مطرح بوده است. این موضوع، چهار مؤلفة اصلی دارد که شامل: «مقتضای متکلم»، «مقتضای مخاطب»، «مقتضای کلام» و «مقتضای موقعیتهای کلام» میشود. تمرکز این پژوهش بر بخش «مقتضای مخاطب»خواهد بود. مقتضای مخاطب بهمعنای رعایت تناسب کلام با دریافتکنندۀ آن است. بیتردید شناخت مخاطب، مقدمه رعایت این تناسب است. بر این اساس هر قدر معیارهای مخاطبشناسی دقیقتر و کاملتر باشند، رعایت مقتضای مخاطب صحیحتر انجام میشود. مخاطبشناسی در کتب بلاغی، محدود به علم و توجه مخاطب است. تقسیم مخاطب به خالیالذهن، مردد و منکر مؤید این مطلب است، اما ویژگیهای مخاطب در علم و توجه خلاصه نمیشود، بلکه عناصر دیگری در ساختار ادراکی و رفتاری انسان وجود دارد که هر کدام متکلم را به انتخاب شیوهای خاص در سخن گفتن سوق میدهد. از آنجایی که این پژوهش، قرآنی است، معرفت نفسی ضروری نمود که با انسانشناسی وحیانی سازگار باشد. به همین منظور انسانشناسی صدرایی که تا حد زیادی برگرفته از قرآن و احادیث است، برای این امر انتخاب شد. بدین ترتیب ابتدا انسانشناسی صدرایی تبیین و مؤلفههای ساختار وجودی انسان در دو ساحت ادراکی و رفتاری ذکر شد، سپس بر اساس منطوق و مفهوم هر مؤلفه، ارتباط آن مؤلفه از ساختار انسان با ساختار زبانی متناسب با آن بیان گردید و در بخش نهایی، آیات مورد نظر بر اساس این ساختار متناظر تحلیل شدند. نقطه تمرکز بحث، نمود مخاطبشناسی زبانی در خطابهای قرآنی حضرت موسی(ع) بر اساس انسانشناسی در نظام فلسفی صدرایی است.
فلسفه ملاصدرا
رضا درگاهی فر؛ داود حسینی
چکیده
صدرالدین دشتکی، مبدع نظریۀ ترکیب اتحادی و به تبع او، صدرالمتألهین شیرازی معتقدند که هر ترکیب حقیقی اتحادی است، اما آیا نظریۀ ترکیب اتحادی ملاصدرا با نظریۀ ترکیب اتحادی دشتکی متفاوت است؟ در این مقاله نشان دادهایم که ملاصدرا در این بحث کاملاً همراه با دشتکی و ناظر به کلمات وی حرکت کرده و در مواضعی دیدگاه دشتکی را نقد کرده و از او فاصله ...
بیشتر
صدرالدین دشتکی، مبدع نظریۀ ترکیب اتحادی و به تبع او، صدرالمتألهین شیرازی معتقدند که هر ترکیب حقیقی اتحادی است، اما آیا نظریۀ ترکیب اتحادی ملاصدرا با نظریۀ ترکیب اتحادی دشتکی متفاوت است؟ در این مقاله نشان دادهایم که ملاصدرا در این بحث کاملاً همراه با دشتکی و ناظر به کلمات وی حرکت کرده و در مواضعی دیدگاه دشتکی را نقد کرده و از او فاصله گرفته است. ملاصدرا معتقد است دشتکی از عهدۀ تبیین دقیق ترکیب اتحادی بر نیامده و وجود خارجی اجزای مرکب را انکار کرده است، اما نشان دادهایم که نقد ملاصدرا بر دشتکی وارد نیست و دیدگاه این دو دربارۀ ترکیب اتحادی تفاوتی ندارد، مگر در برخی مقدمات و جزئیات و تبیینهای فلسفی مبتنی بر نظریۀ وجود، و اگر تفاوتی جدی در کار است، به اختلاف نظریۀ وجود این دو فیلسوف باز میگردد. نگاه خاص وجودی ملاصدرا البته موجب میشود که تبیین وی از این نظریه متفاوت و ویژه باشد.
فلسفه ملاصدرا
سمیه واسعی؛ عباس جوارشکیان؛ سید مرتضی حسینی شاهرودی
چکیده
شناخت حقیقت بدن مادی در حکمت متعالیه، مستلزم شناخت نفس و در نتیجه منجر به معرفت نفس خواهد شد؛ اما با وجود اهمیت آن، در آثار فیلسوفان به طور پراکنده و موجز بدان پرداخته شده است. مقاله حاضر در صدد است تا با توجه به مبانی خاص صدرالمتألهین به بررسی تفصیلی حقیقت بدن مادی بپردازد. بر اساس سه اصل وجود شناختی در حکمت متعالیه یعنی اصالت وجود، ...
بیشتر
شناخت حقیقت بدن مادی در حکمت متعالیه، مستلزم شناخت نفس و در نتیجه منجر به معرفت نفس خواهد شد؛ اما با وجود اهمیت آن، در آثار فیلسوفان به طور پراکنده و موجز بدان پرداخته شده است. مقاله حاضر در صدد است تا با توجه به مبانی خاص صدرالمتألهین به بررسی تفصیلی حقیقت بدن مادی بپردازد. بر اساس سه اصل وجود شناختی در حکمت متعالیه یعنی اصالت وجود، تشکیک، حرکت اشتدادی و اصل دیگر مطرح در علم النفس صدرایی یعنی «النفس فی وحدتها کل القوا»، وجود واحد انسانی با حرکت جوهری سیر خود را از ماده عنصری آغاز کرده و با طی درجات وجود تدریجاً به تجرد میرسد. این پژوهش ضمن بررسی تفصیلی سیر از ماده به مجرد، به تبیین معنای مادی ـ مجرد بودن نفس و رفع دو شبهه مهم در این زمینه پرداخته و در پایان به این دستاورد رسیده که حیثیت مادی نفس با حیثیت تجردیاش توأم با یکدیگر و بلکه یگانه است و حقیقت بدن که عبارت است از ظهور و بروز قوا و کمالات نفس به شکل صور مقداری؛ متمایز با حیث مادی نفس میباشد.
غلامعلی هاشمی فر؛ مهدی عظیمی
چکیده
تلاش صدرالمتألهین برای ایجاد آشتی میان فلسفه و عرفان، وی را با دشواریهایی مواجه کرده است که برخی از آنها توسط خود وی مورد توجه قرار گرفته و برخی را میتوان با توجه به مذاق و مبانی وی کنکاش کرد. یکی از این دشواریها عبارت است از انطباق تجربه عارفانه وحدت وجود با قاعده تناقض. این ادراک حضوری که یگانگی مخلوقات با خالق و در عین حال دوئیت ...
بیشتر
تلاش صدرالمتألهین برای ایجاد آشتی میان فلسفه و عرفان، وی را با دشواریهایی مواجه کرده است که برخی از آنها توسط خود وی مورد توجه قرار گرفته و برخی را میتوان با توجه به مذاق و مبانی وی کنکاش کرد. یکی از این دشواریها عبارت است از انطباق تجربه عارفانه وحدت وجود با قاعده تناقض. این ادراک حضوری که یگانگی مخلوقات با خالق و در عین حال دوئیت آنها را مدعی است، قاعده منطقی- فلسفی امتناع تناقض را به چالش میکشد. هدف این نوشتار پاسخ به این پرسش است که صدرالمتألهین چه راهکاری برای این اشکال داشته است؟ هرچند وی در آثار متأخر خود به وحدت شخصی وجود قائل شده، اما به نظر میرسد نظریه وحدت تشکیکی وجود - علیرغم عدم تصریح خود ملاصدرا - راهحلی از جانب وی برای خروج از این اشکال بوده است. با اینحال، روش توصیفی و تحلیل انتقادی نگارندگان حاکی از عدم کفایت این نظریه برای حل این تناقضنما است. منطق باور نیز نمیتواند برای خروج از این اشکال راهگشا باشد. نگارندگان نشان دادهاند که براساس مبنای صدرالمتألهین در مسئله وجود ذهنی، قاعده امتناع اجتماع متناقضین در عوالم غیرمادی مضیق شده و امکان جمع برخی امور متقابل در آن فراهم میباشد و از این رهگذر میتوان در حل تناقضنمای وحدت وجود نیز بهره جست. در مجموع، روشن است که ملاصدرا نه میخواسته و نه - با توجه به مبانی فکری خود- میتوانسته تناقضباوری و نقض قاعده تناقض را پذیرا باشد.
فلسفه ملاصدرا
بهروز اسدی
چکیده
در برهان الحادی اختفای الهی اعتقاد بر این است که قصور عمدی خداوند در ارائه شواهد اطمینانبخش سبب شده تا برخی جستوجوگران صادقِ او در وضعیت ناباوری منطقی قرار گیرند. از نظر شلنبرگ این مسئله شاهدِ نقضی بر عشق مطلق خداوند بوده و در ادامه از نبود چنین صفتی، نبود آن ذات را نتیجه میگیرد. از نظر او تجارب دینی اطمینانبخش و ارائه شواهد ...
بیشتر
در برهان الحادی اختفای الهی اعتقاد بر این است که قصور عمدی خداوند در ارائه شواهد اطمینانبخش سبب شده تا برخی جستوجوگران صادقِ او در وضعیت ناباوری منطقی قرار گیرند. از نظر شلنبرگ این مسئله شاهدِ نقضی بر عشق مطلق خداوند بوده و در ادامه از نبود چنین صفتی، نبود آن ذات را نتیجه میگیرد. از نظر او تجارب دینی اطمینانبخش و ارائه شواهد تجربی بیشتر میتواند مانع از بروز چنین وضعیتی شود، اما ملاصدرا در حکمت متعالیه خود با تحلیل ویژگیهای وجود و ماهیت و در نهایت طرح برهان صدیقین معتقد است خداوند وجود است و نه موجود و با توجه به رابطۀ علّی وجود و موجود، همه موجودات از مظاهر وجود هستند. تحلیل احکام سلبی وجود نظیر غیر نداشتن، ثانی نداشتن، ماهیت نداشتن، ضد و مثل نداشتن و برخی احکام ایجابی نظیر بساطت، بیحدی و مفهوم بودن وجود، میتواند پرده از راز اختفای الهی بر دارد. از اینرو، برخلاف دیدگاه اصالت ماهیتی شلنبرگ، انسانها با کثرت شواهد و مظاهر وجود خداوند مواجه بوده و طرح براهینی نظیر برهان اختفاء ناشی از عدم شناختِ درست ویژگیهای خداوند و بالتبع انتظارات نادرست معرفتی نسبت به اوست. از مزایای دیدگاه صدرا میتوان به تبیین ظهور الهی در عین بطون او، استفاده از مبانی بدیهی و عقلی، تطابق با الهیات سنتی ادیان، ارائه تصویری مناسب از رابطه خدا و جهان، اصلاح و تعدیل انتظارات معرفتی انسانها از خداوند و سهولت فهم اشاره کرد. در این نوشتار سعی شده تا دو تقریر قیاسی بدیع مبتنی بر دیدگاههای صدرا ارائه شود تا مبتنی بر نتایج آنها، اشتباهات معرفتی دیدگاه شلنبرگ آشکار گردد.
لیلا نیکویی نژاد؛ احمد شه گلی
چکیده
انتزاع مفاهیم متعدد از مصداق واحد یکی از مسائلی است که در موضوعات و استدلالهای فلسفی مورد استفاده قرار میگیرد. آیا انتزاع مفاهیم متعدد از مصداق واحد امکانپذیر است؟ برخی قائل به امکان و برخی قائل به امتناع این موضوع هستند. در این مقاله با استفاده از روش تحلیلی- عقلی به این نتیجه میرسیم که انتزاع مفاهیم متکثر از واحد من حیث هو واحد، ...
بیشتر
انتزاع مفاهیم متعدد از مصداق واحد یکی از مسائلی است که در موضوعات و استدلالهای فلسفی مورد استفاده قرار میگیرد. آیا انتزاع مفاهیم متعدد از مصداق واحد امکانپذیر است؟ برخی قائل به امکان و برخی قائل به امتناع این موضوع هستند. در این مقاله با استفاده از روش تحلیلی- عقلی به این نتیجه میرسیم که انتزاع مفاهیم متکثر از واحد من حیث هو واحد، امر ممکنی است و انتزاع مفاهیم متعدد از مصداق بسیط از آن حیث که دارای حیثیت واحد است در برخی موارد اتفاق میافتد و این خاصیت از خواص ذهن است که مفاهیم متکثر ایجاد میکند؛ البته از حیثیاتی که در بیرون وجود بالعرض دارند و باعث ایجاد تکثر در موضوع خود نمیشوند. هرچند این فرآیند بستگی به درجه و مرتبهی وجودی مصداق دارد؛ یعنی هرچند مصداق کاملتر و قویتر باشد، ذهن مفاهیم بیشتری از آن انتزاع میکند تا جاییکه در مورد کاملترین مصداق مفاهیم متضادی؛ مانند اول و آخر و ... را میتوان انتزاع و به آنها متصف کرد. این دیدگاه برگزیده دارای آثار و نتایجی است که در مقاله به آنها اشاره میشود.
فلسفه ملاصدرا
آسیه بیستونی؛ محمد اکوان
چکیده
جاودانگی نفس یکی از مهمترین مسائل فلسفی است که با انسان و سرنوشت او ارتباط تنگاتنگ دارد. روشن شدن چگونگی تحقق جاودانگی، بر مسیر و روش زندگی انسان تأثیر ژرف و مستقیم دارد. فیلسوفان و دیگر اندیشمندان که در خصوص انسان و شناخت او، سرشت و سرنوشت او اندیشیدهاند، مسئلۀ جاودانگی همواره ذهن و ضمیر آنان را به خود مشغول ساخته است. در این نوشتار ...
بیشتر
جاودانگی نفس یکی از مهمترین مسائل فلسفی است که با انسان و سرنوشت او ارتباط تنگاتنگ دارد. روشن شدن چگونگی تحقق جاودانگی، بر مسیر و روش زندگی انسان تأثیر ژرف و مستقیم دارد. فیلسوفان و دیگر اندیشمندان که در خصوص انسان و شناخت او، سرشت و سرنوشت او اندیشیدهاند، مسئلۀ جاودانگی همواره ذهن و ضمیر آنان را به خود مشغول ساخته است. در این نوشتار تلاش شده است تا نگرش دو فیلسوف برجسته، یعنی صدرالمتألهین و اسپینوزا که دربارۀ نفس و جاودانگی و سرنوشت انسان اندیشیدهاند و دیدگاه بدیع و متفاوتی عرضه کردهاند، با یکدیگر مقایسه و نکتهسنجیهای آنان واکاوی شود. صدرالمتألهین با توجه به روش خاصی که در فلسفه دارد؛ یعنی استفاده از برهان، وحی و شهود به تبیین نفس و جاودانگی پرداخته و در نهایت پاسخی عقلانی بر پایه براهین منطقی ارائه میکند که به نظریۀ «حدوث جسمانی و بقاء روحانی» نفس انجامیده است. اسپینوزا نیز بهعنوان فیلسوفی عقلگرا در خصوص نفس و جاودانگی دیدگاه بدیع و منحصربهفردی دارد که با نگرش دیگر فیلسوفان متفاوت و متمایز است. او در بسیاری از آثار خویش به بررسی مسئله نفس و ماهیت آن و چگونگی تبیین جاودانگی پرداخته است. وی با تکیه بر «تصورات تام» جاودانگی نفس را بهگونهای دیگر توجیه و تبیین میکند. در این پژوهش با نگاهی تحلیلی- تطبیقی به دیدگاه اسپینوزا و ملاصدرا دربارۀ مسئله نفس و جاودانگی آن پرداخته شده است.
عبدالرضا صفری حلاوی
چکیده
این مقاله به منظور یافتن یک خوانش مشترک درباره آموزه «حدوث» بر بررسی رهیافت حدوث دهری «دفعه واحده» میرداماد از یکسو و «حدوث زمانی» ملاصدرا از دیگر سو تمرکز دارد. بخشی از کتاب قبسات به بحث از حقیقت حدوث دهری و رویکرد ابداعی دفعه واحده میپردازد. ملاصدرا نیز در منهج سوم، مشعر سوم کتاب المشاعر به تحلیل حدوث زمانی و ارائه ...
بیشتر
این مقاله به منظور یافتن یک خوانش مشترک درباره آموزه «حدوث» بر بررسی رهیافت حدوث دهری «دفعه واحده» میرداماد از یکسو و «حدوث زمانی» ملاصدرا از دیگر سو تمرکز دارد. بخشی از کتاب قبسات به بحث از حقیقت حدوث دهری و رویکرد ابداعی دفعه واحده میپردازد. ملاصدرا نیز در منهج سوم، مشعر سوم کتاب المشاعر به تحلیل حدوث زمانی و ارائه برداشتی نو از آن اقدام مینماید. این مقاله دو دستاورد مهم دارد: اولی یافتن رد پای حدوث زمانی در رهیافت دفعه واحده و دیگری تبیین گونهای همگرایی میان این دو رویکرد درباره مقوله حدوث به رغم تفاوتها. نویسنده با تحلیل رویکرد حدوث دهری نشان میدهد که مولفه بنیادی رهیافت دفعه واحده بر آموزه مسبوقیت عدم واقعی و عدم غیر مجامع عالم مادی در مرتبه دهر استوار است و حدوث عالم مادی دفعه الواحده روی میدهد. همچنین قوام آموزه حدوث زمانی نزد ملاصدرا بر نظریه مسبوقالوجود بودن عالم مادی به عدم واقعی زمانی تکیه میکند. با این همه تبیین نو ملاصدرا از حادث زمانی خلاف خوانش دفعه واحده نه تنها به دوام فیض علت فاعلی نیازمند است، بلکه موجود حدوث یافته و مسبوق به عدم زمانی پیشین، حدوث دفعی نیافته است. چرا که هر آن در زمان، مشمول حدوث نو است و به اینسان منجر به شکلگیری خوانشی نو از عملکرد علت یعنی دوام فیض وجود در فرآیند حدوث میشود.
حسین رحمانی تیر کلائی؛ سید محمد علی سجادیان؛ محمدصادق جمشیدی راد؛ سیدحسین بطحایی
چکیده
کراوس معتقد به خلق هوشمندانه و خودبهخودی جهان از عدم است و آغاز جهان را از یک انفجار بزرگ میداند که دائم در حال گسترش است؛ یعنی بیانتهایی زمانی و مکانی. در نتیجه، تسلسل در نزد وی امکانپذیر است. بنابراین وی بر ادعای الهیدانان که علت اول را به وسیله قاعده «تسلسل» اثبات میکنند، ایراد میگیرد و میگوید اگر یک موجود ...
بیشتر
کراوس معتقد به خلق هوشمندانه و خودبهخودی جهان از عدم است و آغاز جهان را از یک انفجار بزرگ میداند که دائم در حال گسترش است؛ یعنی بیانتهایی زمانی و مکانی. در نتیجه، تسلسل در نزد وی امکانپذیر است. بنابراین وی بر ادعای الهیدانان که علت اول را به وسیله قاعده «تسلسل» اثبات میکنند، ایراد میگیرد و میگوید اگر یک موجود فراطبیعی که خارج از نظام طبیعت است را در نظر بگیریم منجر به این میشود که یکی را باید مقدم و دیگری را مؤخر قرار دهیم؛ زیرا سلسله علل باید جایی ختم شود. بنابراین، وی معتقد به تسلسل اینجهانی و درون طبیعت است. پژوهش حاضر با روش توصیفی و تحلیل محتوا، اندیشه کراوس را بر مبنای اندیشه علامه به نقد میکشد. علامه معتقد است کل این جهان مانند بدن انسان با کلیه اعضایش یک واحد شخصی است و از سلسله علتها و معلولها تشکیل شده که بر روی هم علتی میخواهد. وی با تلفیقی از دو برهان حدوث، وجوب و امکان برهان متمایزی را تقریر کرده است و ادعا میکند جهان با توجه به حرکت جوهری ذاتی، دائما در حال حدوث است و چون مجموعاً یک وجود خارجی است، به عنوان یک واحد حادث، نیازمند به علت است؛ در صورتی که کسی حرکت جوهری جهان را منکر شود، امکان ذاتی آن انکارناپذیر است؛ زیرا جهان دارای ماهیت است و لازمه ماهیت، امکان ذاتی است. بنابراین، هر ممکنی نیازمند به علت است. در نتیجه، این جهان نیاز به علت اول است که از طریق قاعده تسلسل اثبات میشود.
فلسفه ملاصدرا
روح اله نادعلی؛ محمد رضا متقیان
چکیده
صدرالمتألهین نظام فلسفی خود را بر مبانی متعددی استوار ساخته است که پذیرش هر یک نتایج مهمی را به دنبال خواهد داشت. از مهمترین این مبانی «اصالت وجود» است که اعتقاد به آن منجر به پذیرش نظریۀ مشهور «وحدت وجود» خواهد شد؛ دیدگاهی که بر نفی تباین وجودها استوار است. از سوی دیگر، مبنای «تشکیک در وجود» نیز از ارکان نظام حکمت ...
بیشتر
صدرالمتألهین نظام فلسفی خود را بر مبانی متعددی استوار ساخته است که پذیرش هر یک نتایج مهمی را به دنبال خواهد داشت. از مهمترین این مبانی «اصالت وجود» است که اعتقاد به آن منجر به پذیرش نظریۀ مشهور «وحدت وجود» خواهد شد؛ دیدگاهی که بر نفی تباین وجودها استوار است. از سوی دیگر، مبنای «تشکیک در وجود» نیز از ارکان نظام حکمت صدرایی است که به او این امکان را داده است که کثرت ممکنات را به رسمیت بشناسد. پژوهش حاضر در پی پاسخ به این سؤال محوری است که صدرا چه تبیینی از کثرت موجود ارائه میکند که در عین به رسمیت شناختن آن، به نفی وحدت گرفتار نیاید. فرضیۀ پژوهش این بوده است که آرای وجودشناختی صدرالمتألهین در باب تشکیک تفاضلی، او را بدون عدول از دو مبنای اصالت وجود و وجود رابط معلول، به اثبات کثرت موجود موفق ساخته است.
سید ابوالقاسم حسینی کمار علیا
چکیده
امواج یکی از مفاهیم کلیدی در فیزیک و زمینهای مناسب برای پژوهشی تطبیقی بین فیزیک و فلسفه میباشد. پژوهش حاضر با رویکردی فلسفی امواج الکترومغناطیسی را از نظر مفهومی و هستیشناختی در اندیشه فلاسفه نوصدرایی مورد بررسی قرار داده و به این سؤال مهم پاسخ میدهد که موج از لحاظ فیزیکی و فلسفی دارای چه نوع حقیقتی است؟ نتایج و دستاوردهای پژوهش ...
بیشتر
امواج یکی از مفاهیم کلیدی در فیزیک و زمینهای مناسب برای پژوهشی تطبیقی بین فیزیک و فلسفه میباشد. پژوهش حاضر با رویکردی فلسفی امواج الکترومغناطیسی را از نظر مفهومی و هستیشناختی در اندیشه فلاسفه نوصدرایی مورد بررسی قرار داده و به این سؤال مهم پاسخ میدهد که موج از لحاظ فیزیکی و فلسفی دارای چه نوع حقیقتی است؟ نتایج و دستاوردهای پژوهش حاکی از آن است که امواج الکترومغناطیسی با مفاهیم دیگر همچون میدان، ماده و انرژی ارتباط تنگاتنگی دارند. میدان از سنخ انرژی است و انرژی از نظر فلسفی جوهری مادی است که پژوهشهای موجود قادر به تبیین حقیقت آن نیستند. امواج الکترومغناطیسی حالت انتقال و حرکت انرژی هستند و فرکانس آنها نشانگر میزان انرژی منتقل شده است. با رویکرد ابزارانگارانه امواج اجزاء طبیعت نیستند؛ بلکه ابزاری برای فهم طبیعتاند. با رویکرد واقعگرایانه سه احتمال فلسفی در مورد امواج میتوان بیان کرد: 1) تجرد 2) عرض مادی و 3) اینکه از نظر هستیشناختی در خارج به صورت رابط موجود هستند و از نظر مفهومی از نوع مفاهیم فلسفی (معقول ثانی فلسفی) میباشند.
فلسفه ملاصدرا
محمدحسین مهدوی نژاد؛ مرتضی زارع گنجارودی
چکیده
مقولۀ ارزش، طیفی گسترده در زیستجهان بشریت داشته و در فلسفه، دین، اقتصاد، علوم اجتماعی، اخلاق، روانشناسی و حتی انتخابهای روزینه کاربرد و تأثیرات بسزایی دارد. یکی از بنیادیترین مباحثی که علامه جعفری در آرای فلسفی خویش به آن اعتنا نموده، توجه به ماهیت «ارزش» با رویکرد معرفتشناسانه است. از نظر ایشان «ارزشهای واقعی» ...
بیشتر
مقولۀ ارزش، طیفی گسترده در زیستجهان بشریت داشته و در فلسفه، دین، اقتصاد، علوم اجتماعی، اخلاق، روانشناسی و حتی انتخابهای روزینه کاربرد و تأثیرات بسزایی دارد. یکی از بنیادیترین مباحثی که علامه جعفری در آرای فلسفی خویش به آن اعتنا نموده، توجه به ماهیت «ارزش» با رویکرد معرفتشناسانه است. از نظر ایشان «ارزشهای واقعی» منسوب به واقعیات عالم است؛ اگرچه ممکن است ساحت ارزش و گزارههای وابسته به آن در توریِ توزین تجربی-آزمایشگاهیِ معاصر نیفتد، اما گزارههای ارزشی، معرفتپذیر و بلکه میتواند در حد گزارههای علمی معتبر و متقن باشد. بنابر دیدگاه علامه جعفری، سنجۀ واقعیتِ ارزش به میزان ارتباط آن با ذات انسان سنجیده شده و هرچقدر این قرابت بیشتر باشد، ارزش، واقعیتر جلوه میکند. در نظر ایشان، موطن «ارزش»ها، حیات معقولِ انسان و منشأ آن، هستیِ الهی و ملکوتی است. بنابراین، «ارزش» و «باید»، از «هستِ» انسانی قابل استنتاج است. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی، در صدد کاوشی نو در آرای علامه جعفری در باب واقعگرایی ارزش است که حاصل آن ایجاد مسیری برای تصدیق گزارههای ارزشیِ الهیاتی-اسلامی در رشتههای متنوع علوم انسانی است.
عباس عباسزاده؛ مهدی نبوی نیا
چکیده
متفکران و اندیشمندان اسلامی اعم از فلاسفه و متکلمان در رد باور به تناسخ، براهین مختلفی اقامه نمودهاند که البته بعضی از این براهین توسط دیگر اندیشمندان مورد اشکال واقع شده است و در این میان دو برهان یکی منسوب به شیخالرئیس ابن سینا و دیگری برهان صدرالمتألهین از اهمیت و جایگاه ویژهای برخوردار است، در این مقاله سعی میشود پس از ...
بیشتر
متفکران و اندیشمندان اسلامی اعم از فلاسفه و متکلمان در رد باور به تناسخ، براهین مختلفی اقامه نمودهاند که البته بعضی از این براهین توسط دیگر اندیشمندان مورد اشکال واقع شده است و در این میان دو برهان یکی منسوب به شیخالرئیس ابن سینا و دیگری برهان صدرالمتألهین از اهمیت و جایگاه ویژهای برخوردار است، در این مقاله سعی میشود پس از نقد و بررسی دو برهان فوقالذکر و بیان اشکالات آنها، تقریری جدید از برهان صدرالمتألهین با تکیه بر مفهوم زمان ارائه شود. با توجه به اینکه مفهوم زمان مشترک بین فلسفه و علم است، به جنبه دیگری از برهان صدرالمتألهین توجه شده و اتقان این برهان از این جهت بررسی میشود. همچنین این مقاله به روش توصیفی و تحلیلی نشان میدهد که برهان صدرالمتالهین که ریشه در حرکت جوهری دارد متقنترین برهان در ابطال تناسخ است. لازم به ذکر است که با استفاده از مفهوم زمان در این برهان و ارائه تقریر مبتنی بر مفهوم زمان از آن، میتوان به این هدف دست یافت.
احمد ربانی خواه؛ سید محمد حسینی نژاد
چکیده
موضوع حدوث و قدم نفس از مباحث پربسامد اندیشه فلسفی است که بیشینه فیلسوفان مسلمان بدان پرداختهاند. اندیشهوران اسلامی به رسم دیرین و با باور به درستی گزارههای دینی منقول در سنت روایی پیشوایان، در مواردی پرشمار، «استشهاد نقلی» را به عنوان دلیل یا شاهد مدعای فلسفی خویش برگرفتهاند. ملاصدرا در نگاه به مباحث فلسفی از زاویه ...
بیشتر
موضوع حدوث و قدم نفس از مباحث پربسامد اندیشه فلسفی است که بیشینه فیلسوفان مسلمان بدان پرداختهاند. اندیشهوران اسلامی به رسم دیرین و با باور به درستی گزارههای دینی منقول در سنت روایی پیشوایان، در مواردی پرشمار، «استشهاد نقلی» را به عنوان دلیل یا شاهد مدعای فلسفی خویش برگرفتهاند. ملاصدرا در نگاه به مباحث فلسفی از زاویه دید حکمت متعالیه میکوشد با توجه ویژه به روایات منقول، موازنهای میان استدلال عقلی و شواهد نقلی برقرار نماید. این نوشتار با تمرکز بر نگاه روایی ملاصدرا در موضوع «حدوث و قدم نفس» در کتاب النفس اسفار اربعه بر آن است تا با بررسی اعتبار سندی روایات این موضوع و تحلیل مضمونی آنها در آن کتاب، تصویری روشن از نگاه روایی این حکیم متأله ارائه دهد و با تحلیل موارد قوت و ضعف استدلالهای روایی وی در حدوث و قدم نفس به داوری علمی در این باره بنشیند.
فلسفه ملاصدرا
محمدمهدی بهرامی؛ محمد رعایت جهرمی
چکیده
هر اثر نمایشی با عناصر ویژهای که در بر دارد در صدد آن است که بهترین نوع ارتباط را با مخاطب خویش برقرار نموده و وجوه مختلف انسانی او را درگسترهای از تار و پود فهم و تجربه در حوزه تماشا به چالش بکشد! پرسش اینجاست که این نوع مواجهه چگونه میتواند اینگونه بر روح و جان آدمی مؤثر واقع گردیده و لااقل فراتر از آنچه در آغاز، درام تصور میشده ...
بیشتر
هر اثر نمایشی با عناصر ویژهای که در بر دارد در صدد آن است که بهترین نوع ارتباط را با مخاطب خویش برقرار نموده و وجوه مختلف انسانی او را درگسترهای از تار و پود فهم و تجربه در حوزه تماشا به چالش بکشد! پرسش اینجاست که این نوع مواجهه چگونه میتواند اینگونه بر روح و جان آدمی مؤثر واقع گردیده و لااقل فراتر از آنچه در آغاز، درام تصور میشده عمل نماید؟ کاتارسیس مفهومی است که برای اولین بار به صورت امری انضمامی توسط ارسطو در تراژدی و به تبع آن درآثار دراماتیک، به صورت جدی مطرح شده، وارد مفاهیمکلان فلسفه غرب شده و متفکرین، ازگذشته تا به امروز مباحث و رویکردهای مختلفی را برای تبیین آن ارائه دادهاند. بر همین اساس یکی از رویکردهاییکه میتواند در این زمینه مورد بحث و توجه قرارگیرد، اصل حرکت جوهری ملاصدرا است. از نظر او حدوث تدریجی حقیقتِ جوهر است و این امر به صورت حرکت تدریجی شیء از قوه به فعل صورت میپذیرد. او حرکت جوهری را فرایندی مبتنی بر وحدت اتصالی میداند؛ به این معنا که از نظر ملاصدرا جهان با تمام اجزایش، در سیلان و جریان دائمی به سر میبرد. موضوع محوری نوشتار حاضر از این قرار است که آیا کاتارسیس میتواند با تأثیر بر جوهر آدمی، باعث حرکت او به سوی تعالی شده و شأن وجودیاش را در سیری تطوری که در مدار زمان و مکان در صیرورت است ارتقاء بخشد؟