جواد عظیمی دستگردی؛ علی ارشد ریاحی
چکیده
چکیده:از طرفی «حقیقت وجود» در حکمت متعالیه عنوانی است که ملاصدرا در مسائل مهم فلسفی بر آن تکیه دارد و احکام ویژه ای مانند اصالت، وحدت و تشکیک را خصوص این عنوان مطرح می کند و از طرف دیگر وی فقط سه قسم وجود را برمیشمارد: وجود واجب، وجود مطلق و وجود مقیّد. رابطه آن حقیقت با این سه قسم اهمیت زیادی در فهم دقیق نظام فلسفی ملاصدرا دارد. ...
بیشتر
چکیده:از طرفی «حقیقت وجود» در حکمت متعالیه عنوانی است که ملاصدرا در مسائل مهم فلسفی بر آن تکیه دارد و احکام ویژه ای مانند اصالت، وحدت و تشکیک را خصوص این عنوان مطرح می کند و از طرف دیگر وی فقط سه قسم وجود را برمیشمارد: وجود واجب، وجود مطلق و وجود مقیّد. رابطه آن حقیقت با این سه قسم اهمیت زیادی در فهم دقیق نظام فلسفی ملاصدرا دارد. در این مقاله با روش تحلیل محتوا، بر شناخت این رابطه تمرکز بیشتری شده است و بر همین اساس پای بحث از اعتبارات وجود خصوصا اعتبار «لابشرط» به میان می آید. با استفاده از خصوصیاتی که ملاصدرا برای سه قسم از وجود بیان میکند و همچنین با بررسی لوازمی که هر یک از اعتبارات وجود به دنبال دارد، این نتیجه حاصلشده است که در فلسفه ملاصدرا حقیقت وجود که حکم مقسم برای این سه را دارد، اعتبار لابشرطیت داشته و این اعتبار، مربوط به وجود حقّ تعالی نیست، بلکه تنها وجود منبسط دارای خصوصیات لابشرطیت است. بر اساس شواهد و تصریحات ملاصدرا این وجود لابشرط همان وجود مطلق در موضوع علم الهی است که شناخت خدا در آینه او امکانپذیر است.
فلسفه ملاصدرا
احمد شه گلی
چکیده
بحث فلسفی از کنش انسانی از مباحث مهم فلسفی معاصر است. در این موضوع مسائل مختلفی مطرح می شود. یکی از مسائلی که در فلسفه عمل با وجود اهمیت آن مورد غفلت واقع شده، مسئله نسبت عمل با بدن است. این پژوهش در صدد تبیین فلسفی نسبت بدن و عمل و انحا تاثیر بدن در شکل گیری عمل است. در فلسفه اسلامی مسئله عمل به صورت پراکنده در قالب مباحث مختلفی مطرح شده ...
بیشتر
بحث فلسفی از کنش انسانی از مباحث مهم فلسفی معاصر است. در این موضوع مسائل مختلفی مطرح می شود. یکی از مسائلی که در فلسفه عمل با وجود اهمیت آن مورد غفلت واقع شده، مسئله نسبت عمل با بدن است. این پژوهش در صدد تبیین فلسفی نسبت بدن و عمل و انحا تاثیر بدن در شکل گیری عمل است. در فلسفه اسلامی مسئله عمل به صورت پراکنده در قالب مباحث مختلفی مطرح شده است. در این رویکرد عقل عملی مبدا شکل گیری عمل است. این عقل با بدن ارتباط دارد و دارای قوایی در بدن است و عمل از طریق آن در بدن انجام می شود. عمل دارای دو قوس صعود و نزول است. قوس صعود عمل ابتدا از طریق حواس با طی مراحل میانی در نهایت به عقل نظری منتهی می شود. قوس نزول از مبادی بعید تا مبدا قریب شکل گیری عمل را شامل میشود و در نهایت عمل از طریق قوه فاعله با به حرکت درآوردن اعضا بدنی انجام می شود. نقطه اتصال عمل در مرحله صعود و نزول عمل؛ بدن است. این مربوط به مراتب طولی عمل است. عمل در سیر عرضی آن، در پرتو آموزه هایی مانند حرکت جوهری نفس، اتحاد نفس و بدن و مسئله مرگ در حکمت متعالیه تفسیر دیگری به خود می گیرد. بدن به انحاء مختلفی در شکل گیری عمل موثر است: برخی از این موارد عبارتند از: تدارک مبادی عمل، نقش ابزاری بدن در تحقق عمل، ملکه شدن عمل به واسطه تکرار اعمال بدنی، تحقق کمالات به واسطه بدن، اقتضا بدن برای شکل گیری عمل خاص، نقش بدن در انصراف از عمل و اشتغال به عمل، اختلال در فرآیند عمل. بر این اساس بدن نقش مهمی در شکل گیری عمل دارد.
فلسفه ملاصدرا
سیده ناهید یعقوبیان؛ مهدی دهباشی؛ محمدرضا شمشیری
چکیده
مسئله آفرینش و به تبع آن، خلقازعدم، یکی از چالشهای فلاسفه و متکلمان در همه اعصار بوده است. هدف این پژوهش که، به شیوه توصیفی ـ تحلیلی تنظیم شده است، تحلیل، تطبیق و بررسی دیدگاه آکویناس و ملاصدرا درباره نحوه تکون خلقت و عقلانی یا وحیانی بودن خلقازعدم است. در این مقاله، روشن میشود که آکویناس ضمن این که دلایل فلاسفه و متکلمین بر ...
بیشتر
مسئله آفرینش و به تبع آن، خلقازعدم، یکی از چالشهای فلاسفه و متکلمان در همه اعصار بوده است. هدف این پژوهش که، به شیوه توصیفی ـ تحلیلی تنظیم شده است، تحلیل، تطبیق و بررسی دیدگاه آکویناس و ملاصدرا درباره نحوه تکون خلقت و عقلانی یا وحیانی بودن خلقازعدم است. در این مقاله، روشن میشود که آکویناس ضمن این که دلایل فلاسفه و متکلمین بر قدم یا حدوث زمانی عالم را نمیپذیرد، دلایل عقل را نیز مبنی بر اثبات حدوث ذاتی عالم ناتوان و نارسا میداند. وی اذعان دارد که تنها بر اساس وحی و آموزههای دینی است که میتوان حکم به مسبوق به عدم بودن و حدوث ذاتی عالم نمود. از سویی دیگر، ملاصدرا با التفات به آموزههای دینی و بر اساس مبانی عقلی خویش، همچون اصالت وجود و حرکت جوهری، ضمن پذیرش خلقازعدم، به اثبات عقلانی حدوث زمانی عالم(به معنای خاص) میپردازد. در مقام تطبیق آراء این دو اندیشمند، میتوان به اصالت وجودی دانستن هر دو اشاره کرد. این که در نظام صدرایی و آکوئینی، ضمن آن که خداوند قدیم دانسته شده است، عالم امکان نیز بدون هیچ تصوری از زمان، مسبوق به عدم تعریف میشود. وجه اختلاف بارز این دو متفکر را میتوان در تغییر پذیر بودن یا نبودن ماده نخستین عالم هستی دانست. ملاصدرا با استناد به آیه «کل یوم هو فی شأن» فیض الهی را چنان مستمر و غیر منفک از خداوند میداند که تصور آغازی برای خلقت در زمان حقیقی یا زمان موهوم رفع میگردد.
فلسفه ملاصدرا
محمدمهدی بهرامی؛ محمد رعایت جهرمی
چکیده
هر اثر نمایشی با عناصر ویژهای که در بر دارد در صدد آن است که بهترین نوع ارتباط را با مخاطب خویش برقرار نموده و وجوه مختلف انسانی او را درگسترهای از تار و پود فهم و تجربه در حوزه تماشا به چالش بکشد! پرسش اینجاست که این نوع مواجهه چگونه میتواند اینگونه بر روح و جان آدمی مؤثر واقع گردیده و لااقل فراتر از آنچه در آغاز، درام تصور میشده ...
بیشتر
هر اثر نمایشی با عناصر ویژهای که در بر دارد در صدد آن است که بهترین نوع ارتباط را با مخاطب خویش برقرار نموده و وجوه مختلف انسانی او را درگسترهای از تار و پود فهم و تجربه در حوزه تماشا به چالش بکشد! پرسش اینجاست که این نوع مواجهه چگونه میتواند اینگونه بر روح و جان آدمی مؤثر واقع گردیده و لااقل فراتر از آنچه در آغاز، درام تصور میشده عمل نماید؟ کاتارسیس مفهومی است که برای اولین بار به صورت امری انضمامی توسط ارسطو در تراژدی و به تبع آن درآثار دراماتیک، به صورت جدی مطرح شده، وارد مفاهیمکلان فلسفه غرب شده و متفکرین، ازگذشته تا به امروز مباحث و رویکردهای مختلفی را برای تبیین آن ارائه دادهاند. بر همین اساس یکی از رویکردهاییکه میتواند در این زمینه مورد بحث و توجه قرارگیرد، اصل حرکت جوهری ملاصدرا است. از نظر او حدوث تدریجی حقیقتِ جوهر است و این امر به صورت حرکت تدریجی شیء از قوه به فعل صورت میپذیرد. او حرکت جوهری را فرایندی مبتنی بر وحدت اتصالی میداند؛ به این معنا که از نظر ملاصدرا جهان با تمام اجزایش، در سیلان و جریان دائمی به سر میبرد. موضوع محوری نوشتار حاضر از این قرار است که آیا کاتارسیس میتواند با تأثیر بر جوهر آدمی، باعث حرکت او به سوی تعالی شده و شأن وجودیاش را در سیری تطوری که در مدار زمان و مکان در صیرورت است ارتقاء بخشد؟
فلسفه ملاصدرا
بهزاد محمدی
چکیده
در این نوشتار با رویکرد فلسفی و با روش پژوهش توصیفی تحلیلی به بیان و پاسخ این مسئله پرداخته شده است که آیا عذاب جهنمیان آن چنان که در قرآن کریم با عبارات «خالدین فیه» و «خالدون» بدان اشاره شده است، خلود و جاودانگی دارد یا خیر؟ جان کلام در این گفتار مربوط به دیدگاه ملاصدرا در این زمینه است. از نظر برخی اندیشمندان ملاصدرا در ...
بیشتر
در این نوشتار با رویکرد فلسفی و با روش پژوهش توصیفی تحلیلی به بیان و پاسخ این مسئله پرداخته شده است که آیا عذاب جهنمیان آن چنان که در قرآن کریم با عبارات «خالدین فیه» و «خالدون» بدان اشاره شده است، خلود و جاودانگی دارد یا خیر؟ جان کلام در این گفتار مربوط به دیدگاه ملاصدرا در این زمینه است. از نظر برخی اندیشمندان ملاصدرا در این بحث، دارای دو قول مخالف با یکدیگر در پذیرش و یا رد خلود عذاب جهنمیان است. در این مقاله سعی شده این نکته مورد بحث و بررسی قرار گیرد که کدام قول ملاصدرا بر دیگری تقدم داشته و از قوت استدلالی بیشتری برخوردار است. در نتیجه بحث این نکته به دست آمد که ملاصدرا در مسئله خلود عذاب جهنمیان یک نظر بیشتر ندارد و آن انکار خلود عذاب است و فقط در یک مورد به خلود قائل است و آن خلود عذاب کفار میباشد و اشتباه است که پنداشته شود در دیدگاه ملاصدرا تهافت و تناقضی وجود دارد.
فلسفه ملاصدرا
طاهره کمالی زاده
چکیده
از ویژگیهای دور دوم تاریخ فلسفۀ اسلامی که با ظهور حکمت اشراق سهروردی آغاز و با حکمت متعالیۀ ملاصدرا استمرار یافت، ادغام فلسفه اسلامی با عرفان وحدت شهود ایرانی و عرفان وحدت وجود ابن عربی است. سهروردی به قصد تجدید حیات حکمت حقیقی و با انتقاد از حکمت مشاء نشان داد که واژۀ فلسفه مترادف با فلسفۀ مشائی مرسوم و منحصر به اندیشههای ارسطویی ...
بیشتر
از ویژگیهای دور دوم تاریخ فلسفۀ اسلامی که با ظهور حکمت اشراق سهروردی آغاز و با حکمت متعالیۀ ملاصدرا استمرار یافت، ادغام فلسفه اسلامی با عرفان وحدت شهود ایرانی و عرفان وحدت وجود ابن عربی است. سهروردی به قصد تجدید حیات حکمت حقیقی و با انتقاد از حکمت مشاء نشان داد که واژۀ فلسفه مترادف با فلسفۀ مشائی مرسوم و منحصر به اندیشههای ارسطویی نیست، بلکه حکمت راستین را سرچشمۀ دیگری است که با سرچشمۀ وحی و الهام انبیاء و اولیاء منطبق است. بنابراین، اصل معنای «حکمت»، به معنای«حکمت الهیه» مورد توجه و تأکید سهروردی و حکمای متأخر چون ملاصدرا بوده است. مسئله این پژوهش، بررسی روش، رویکرد و مبنای سیر تغییر و تطور معنای «حکمت» در نزد سهروردی و ملاصدرا است. چگونه حکمت در این مسیر تدریجاً به دین اسلام و تشیع تقرب یافته است؟ یافتهها: تغییر روش، توسع در معنای عقل و توسع در روش عقلی با کشف و شهود و قرآن و احادیث و مبنای نظریه انوار در سهروردی و نظریه اسماء و صفات در ملاصدرا است. بر این اساس سهروردی با قصد احیای حکمت نوری ایرانی، مسیر بومیسازی را شدت بخشید و ملاصدرا با پیوند با عرفان ابن عربی و نظریه ولایت آن هدف را به کمال رساند.
فلسفه ملاصدرا
ابوالفضل بورقانی فراهانی
چکیده
همانطوری که بر همگان روشن است، خانواده یک نهاد اجتماعی است و مفهوم آن در جوامع مختلف و در طول زندگی بشر همواره به یک شکل نبوده و پابهپای تحولات اجتماعی متحول شده است. خانواده مرکب از گروهی افراد است که از طریق خون، ازدواج، فرزند خواندگی به یکدیگر مربوط و منسوب بوده و برای مدت طولانی و مشخص با هم زندگی میکنند. هدفهای تشکیل خانواده ...
بیشتر
همانطوری که بر همگان روشن است، خانواده یک نهاد اجتماعی است و مفهوم آن در جوامع مختلف و در طول زندگی بشر همواره به یک شکل نبوده و پابهپای تحولات اجتماعی متحول شده است. خانواده مرکب از گروهی افراد است که از طریق خون، ازدواج، فرزند خواندگی به یکدیگر مربوط و منسوب بوده و برای مدت طولانی و مشخص با هم زندگی میکنند. هدفهای تشکیل خانواده عبارتاند از: عدم تنهایی، آرامش رسیدن، برطرف نمودن نیاز جنسی و غریزی به صورت ضابطهمند، مودت و رحمت و عواطف متقابل در میان همسران، ادامه نسل و به کمال رسیدن زن و مرد و در نهایت قرب الهی است. در تمامی نظامهای حقوقی شرق و غرب برای خانواده: اعم از مسائل ازدواج زندگی مشترک، تعهدات همسران نسبت به یکدیگر و احترام متقابل همسران و فرزندان ارث همسران از یکدیگر و میزان آن و نفقه، ارث فرزندان از والدین و طلاق و مسائل ناشی از آن قوانین حقوقی متناسب با ایدهآلها و ایدئولوژیهای خود وضع نمودهاند، اما هر یک از آنها جای تأمل و تعمق دارد؛ چرا که هر روز شاهد بروز نارضایتی مردان از زنان و زنان از مردان و والدین از فرزندان و برعکس میباشیم که این امر نشاندهنده منطقی نبودن و مستحکم نبودن قوانین حقوقی خانواده است که به نظر میرسد باید فرهنگسازی بیشتر صورت گیرد تا به خانواده متعادل نزدیکتر شویم و زنان و مردان عاشقانه و ایثارگرانه به انجام وظایف خود و حتی فراتر از وظایف خود عمل نمایند. امروزه در دنیا درباره حقوق زن، تحت تأثیر دستاوردهای غربیها در مورد تساوی زن و مرد هستند و تقریباً این فکر غرب همه جا و حتی دنیای کمونیستی را احاطه کرده است. غربیها در این مسئله خیلی هم به خود میبالند، ولی باید پرسید نگرش حاکم بر غرب واقعاً به مصلحت جامعه و خانمها میباشد یا خیر، اسلام زن را چگونه موجودی میداند؟ آیا از نظر شرافت انسانی او را برابر با مرد میداند یا او را جنس پستتر میشمارد؟ دانشمندان اسلامی ازجمله ملاصدرا در مورد حقوق خانوادگی زن و مرد، فلسفه خاصی را بیان کردهاند و پارهای از حقوق و تکالیف و مجازاتها را برای مرد مناسبتر دانسته و پارهای از آنها را برای زن، در نتیجه در مواردی برای زن و مرد وضع مشابه و در موارد دیگر وضع نامشابهی در نظر گرفته است.
سید محمدرضا احمدی طباطبایی؛ احمد شریعتمداری
چکیده
تبیین چیستی و راه نیل به «سعادت» به عنوان ایدهای اساسی در زندگی انسان و «سیاست» به عنوان جامع اعتبارات قدرتبنیاد بعدالاجتماعی، همواره مورد توجه فیلسوفان مسلمان بوده و صدرالمتألهین نیز از این قاعده مستثنی نبوده است. این مقاله در پی پاسخ به این سؤال اصلی است که رابطه سعادت و سیاست در ضمن فهم معنای آنها نزد ملاصدرا چگونه ...
بیشتر
تبیین چیستی و راه نیل به «سعادت» به عنوان ایدهای اساسی در زندگی انسان و «سیاست» به عنوان جامع اعتبارات قدرتبنیاد بعدالاجتماعی، همواره مورد توجه فیلسوفان مسلمان بوده و صدرالمتألهین نیز از این قاعده مستثنی نبوده است. این مقاله در پی پاسخ به این سؤال اصلی است که رابطه سعادت و سیاست در ضمن فهم معنای آنها نزد ملاصدرا چگونه است؟ در فرایند پاسخ به این سؤال، مقاله به سعادت و مساوقت آن با وجود، خیر و سلامت از نظر ملاصدرا میپردازد و اهمیت کمال عقل نظری و عملی را در تحقق سعادت بیان میکند. صدرا از سعادات متفاضل و ملائمت آنها با مرتبت انسانها و توان ادراکیشان سخن میگوید و در نهایت نیز به سعادت قصوی التفات دارد. سیاستی که او به اجمال طرح میکند نیز بخشی از قوس صعود نفس و صیرورت سعادتمندانهاش با دو بال عقل نظری و عقل عملی است که رهنمون بیت الله المحرم میشود. حضور اجتماعی انسان شرط تکامل و نیل به سعادت عنوان شده و اساسا معاش، معبر معاد شناخته میشود. پس در مقام دستاورد مقاله میتوان به وضوح، «برهمکنش دوسویه سعادت و سیاست» را مورد اذعان قرار داد. در واقع هم تمام توجه صدرا در ترسیم ابعاد سیاست مطلوبش، مصروف تأمین سعادت برای اهالی مدینه فاضله میگردد تا در سایه انسان کامل، غایت نهایی که فناء فی الله است حاصل شود و هم تحصیل سعادت جز از مسیر یک سیاست متعالیه به دست نمیآید. این مقاله، با رویکردی بنیادین در پژوهش و روشی متخذ از روش تفسیری رئالیستی که با حفظ تفاوتهایی در هستیشناسی معنا و معرفتشناسی آن به هرمنوتیک هرش نزدیک است، معنای لفظی سعادت و سیاست را در ژانر فلسفی اصالة الوجودی واکاویده است.
سیداحمد عقیلی؛ کریم نجفی برزگر؛ محمدرضا عامری برکی
چکیده
یکی از نکات مهم درحیات تاریخی حکمت صدرایی آن است که به لحاظ تاریخی مدت زمان بسیاری به طول انجامید تا این حکمت در حوزههای علمی جایگاه خود را بازیابد و مورد قبول قرار گیرد. مسئلهای که ریشه در ماهیت این مکتب و تعارضات و فضای اجتماعی-تاریخی آن دارد و بررسی آن میتواند ضمن روشن شدن وجوه تاریک و ناشناخته حکمت صدرایی، تفاوتها و تقابلات ...
بیشتر
یکی از نکات مهم درحیات تاریخی حکمت صدرایی آن است که به لحاظ تاریخی مدت زمان بسیاری به طول انجامید تا این حکمت در حوزههای علمی جایگاه خود را بازیابد و مورد قبول قرار گیرد. مسئلهای که ریشه در ماهیت این مکتب و تعارضات و فضای اجتماعی-تاریخی آن دارد و بررسی آن میتواند ضمن روشن شدن وجوه تاریک و ناشناخته حکمت صدرایی، تفاوتها و تقابلات آن را با سایر مکاتب بازنماید.بر این اساس در این مقاله با روشی تاریخی تحلیلی با بررسی حیات تاریخی حکمت متعالیه پس از ملاصدرا تلاش می گردد به این سوال اصلی پاسخ داده شود که چرا حکمت متعالیه پس ملاصدرا با وفقه بسیار در فلسفه اسلامی رواج یافت و موانع این وقفه تاریخی چیست.به طور کلی حیات تاریخی حکمت متعالیه با فراز و فرودهایی همراه بوده است به طوری که این مکتب در آغاز به دلایلی چندان رواج و رشدی نداشت، ولی پس از آن با توجه به ماهیت تلفیقی و ترکیبی خود توانست نظریات معارض زمانه را از وضعیت تقابل خارج نماید و به صورت گسترده رشد یابد. در این بستر مهمترین علل عدم رواج و وقفه تاریخی آن ریشه در نفوذ فلسفه سنتی و تسلط اندیشه اخباریگری و حدیث گرایی و تقابل و تعرضات حکمت متعالیه با مکتب فلسفی حکیم تبریزی دارد.
معصومه اسماعیلی
چکیده
یکی از مبناییترین مباحث فلسفی بحث از اصالت وجود یا ماهیت است که در موضعگیریهای فکری - فلسفی نقش تعیینکنندهای دارد. ملاصدرا «اصالت وجود» را بعنوان مبنای حکمت متعالیه با ادلّه محکم اثبات نمود و با بررسی حکمای پیش از خود، مشائیان را قائل به اصالت وجود و اشراقیان را اصالت ماهوی نامید. هرچند مسالهی اصالت وجود یا ماهیت نزد ...
بیشتر
یکی از مبناییترین مباحث فلسفی بحث از اصالت وجود یا ماهیت است که در موضعگیریهای فکری - فلسفی نقش تعیینکنندهای دارد. ملاصدرا «اصالت وجود» را بعنوان مبنای حکمت متعالیه با ادلّه محکم اثبات نمود و با بررسی حکمای پیش از خود، مشائیان را قائل به اصالت وجود و اشراقیان را اصالت ماهوی نامید. هرچند مسالهی اصالت وجود یا ماهیت نزد حکمای متقدّم بدین گونه مطرح نبوده، لکن با بررسی آثار و عبارات ایشان میتوان یکی از طرفین مساله را به آنان نسبت داد. این پژوهش درصدد است تا نشان دهد با وجود تصریح عبارات و موضعگیریهای غیاثالدین بر «اصالت ماهیت»، لکن چون در آن زمان مسالهی اصالت وجود یا اصالت ماهیّت هنوز به درستی تنقیح نشده و وی به تبعات اصالت وجود یا ماهیت التفات نداشته، نظراتش در برخی از مباحث همچون وجود ذهنی، اشتداد در کیف، استکمال نفس و نفی ماهیت از واجبالوجود با «اصالت ماهیت» ناسازگار است.
مصطفی مؤمنی؛ محمدجواد اخگری؛ مهدی بیات مختاری
چکیده
یکی از دیدگاهها در باب معاد جسمانی نظریة غزالی است که به مثلیت بدن اخروی و دنیوی معتقد است. در مقابل ملاصدرا بر حسب مقدماتی به تبیین معاد جسمانی پرداخته و نتیجه میگیرد که نفس و بدن بعینهما محشور خواهند شد. ملاصدرا اشکالات و نقدهایی بر نظریة غزالی وارد میکند و اشکال اصلی را در محذور عقلی آن و تلازم آن با تناسخ میداند. در این نوشتار ...
بیشتر
یکی از دیدگاهها در باب معاد جسمانی نظریة غزالی است که به مثلیت بدن اخروی و دنیوی معتقد است. در مقابل ملاصدرا بر حسب مقدماتی به تبیین معاد جسمانی پرداخته و نتیجه میگیرد که نفس و بدن بعینهما محشور خواهند شد. ملاصدرا اشکالات و نقدهایی بر نظریة غزالی وارد میکند و اشکال اصلی را در محذور عقلی آن و تلازم آن با تناسخ میداند. در این نوشتار به بررسی نقدهای ملاصدرا بر غزالی در مسأله معاد جسمانی پرداخته و شباهتها و تفاوتهایی که بین نظریة این دو اندیشمند وجود دارد را به روش تحلیل عقلی و از رهگذر بررسی مناقشة ملاصدرا بر غزالی بیان داشتهایم. در این راستا شباهتهایی در باب بقای نفوس بعد از مرگ و مقام تجرد عقلی نفس به چشم میخورد، هرچند در نگرش به ماهیت نفس انسان و نسبت نفس با بدن، از یکدیگر متمایز و متفاوت هستند. لذا در کیفیت بدن اخروی تعبیر به مثلیت یا عینیت بدن اخروی با بدن دنیوی نمودند. ولی این اختلاف در تعبیر بوده و در حقیقت مراد این دو اندیشمند یک چیز است و آن این که این همانی بین شخص محشور در آخرت با دنیا برقرار باشد.
عبدالرضا صفری حلاوی
چکیده
این مقاله به منظور یافتن یک خوانش مشترک درباره آموزه «حدوث» بر بررسی رهیافت حدوث دهری «دفعه واحده» میرداماد از یکسو و «حدوث زمانی» ملاصدرا از دیگر سو تمرکز دارد. بخشی از کتاب قبسات به بحث از حقیقت حدوث دهری و رویکرد ابداعی دفعه واحده میپردازد. ملاصدرا نیز در منهج سوم، مشعر سوم کتاب المشاعر به تحلیل حدوث زمانی و ارائه ...
بیشتر
این مقاله به منظور یافتن یک خوانش مشترک درباره آموزه «حدوث» بر بررسی رهیافت حدوث دهری «دفعه واحده» میرداماد از یکسو و «حدوث زمانی» ملاصدرا از دیگر سو تمرکز دارد. بخشی از کتاب قبسات به بحث از حقیقت حدوث دهری و رویکرد ابداعی دفعه واحده میپردازد. ملاصدرا نیز در منهج سوم، مشعر سوم کتاب المشاعر به تحلیل حدوث زمانی و ارائه برداشتی نو از آن اقدام مینماید. این مقاله دو دستاورد مهم دارد: اولی یافتن رد پای حدوث زمانی در رهیافت دفعه واحده و دیگری تبیین گونهای همگرایی میان این دو رویکرد درباره مقوله حدوث به رغم تفاوتها. نویسنده با تحلیل رویکرد حدوث دهری نشان میدهد که مولفه بنیادی رهیافت دفعه واحده بر آموزه مسبوقیت عدم واقعی و عدم غیر مجامع عالم مادی در مرتبه دهر استوار است و حدوث عالم مادی دفعه الواحده روی میدهد. همچنین قوام آموزه حدوث زمانی نزد ملاصدرا بر نظریه مسبوقالوجود بودن عالم مادی به عدم واقعی زمانی تکیه میکند. با این همه تبیین نو ملاصدرا از حادث زمانی خلاف خوانش دفعه واحده نه تنها به دوام فیض علت فاعلی نیازمند است، بلکه موجود حدوث یافته و مسبوق به عدم زمانی پیشین، حدوث دفعی نیافته است. چرا که هر آن در زمان، مشمول حدوث نو است و به اینسان منجر به شکلگیری خوانشی نو از عملکرد علت یعنی دوام فیض وجود در فرآیند حدوث میشود.
زینب شکیبی؛ فهیمه خوشنویسان
چکیده
پلانتینگا از فیلسوفان فضیلتگرا و در معرفتشناسی دارای رویکرد وثاقتگرایی و برونگرایی است. در اعتمادگرایی مبتنی بر فضیلت به ویژگیهای فضیلتی و رذیلتی فاعل شناسا اعم از ویژگیها و استعداد قوای معرفتی برای مودی به صدق بودن باور تاکید شده است. پلانتینگا در معرفتشناسی عام نظریه ضمانت را در مکانیزم کارکرد صحیح قوا تقریر کرد و برای ...
بیشتر
پلانتینگا از فیلسوفان فضیلتگرا و در معرفتشناسی دارای رویکرد وثاقتگرایی و برونگرایی است. در اعتمادگرایی مبتنی بر فضیلت به ویژگیهای فضیلتی و رذیلتی فاعل شناسا اعم از ویژگیها و استعداد قوای معرفتی برای مودی به صدق بودن باور تاکید شده است. پلانتینگا در معرفتشناسی عام نظریه ضمانت را در مکانیزم کارکرد صحیح قوا تقریر کرد و برای ضمانت چهار شرط قرار داد که عبارت است از: صحت قوای معرفتی، صحت کار و محیط مناسب، هدف و برنامه. او در معرفتشناسی دینی انسانها را دارای حس الوهی میداند که در شرایط مناسب، حس خداشناسی فعلیتیافته باورهای دینی صادق تولید میکند. از نظر ملاصدرا قوای ادراکی و ویژگیهای فاعل شناسا در شکلگیری باور مؤثر هستند. ملاصدرا با شرط فضیلتمندی قوای ادراکی در مورد گزارههای دینی، قوای موجد باورهای دینی صادق را از سایر قوا متمایز میکند. او قوه قدسیه را در انسانهایی که دارای قوای ادراکی موهبتی هستند، با دو فرایند وحی و الهام، موجد باور صادق دینی میداند. خطاناپذیر دانستن باورهای صادق حاصل از قوه قدسیه و ذاتی دانستن قوای ادراک گزارههای دینی، گستردهبودن باورهای دینی صادق و تأثیر عوامل غیرمعرفتی مؤثر بر معرفت و نقش فضایل اخلاقی در معرفت از دلایل مشابهت دیدگاه ملاصدرا به پلانتینگا میباشد.
ناصر محمدی
چکیده
ترس از مرگ امری است ضروری و همچون خود مرگ از حکمتهای الهی است. دلایل فلسفی و وجودی مبتنی بر علل فاعلی و غایی که از اختصاصات ملاصدرا است، دو دلیل اصلی وی در تبیین این ترس است. نفس، فاعل ترس است چون دوستدار خدا و صفت جاودانگی او است و هم به دلیل غلبه احکام بدن زوال دنیوی را ناخوش میدارد. غایت وجودی این ترسِ نهفته در نفس نیز محافظت از بدن ...
بیشتر
ترس از مرگ امری است ضروری و همچون خود مرگ از حکمتهای الهی است. دلایل فلسفی و وجودی مبتنی بر علل فاعلی و غایی که از اختصاصات ملاصدرا است، دو دلیل اصلی وی در تبیین این ترس است. نفس، فاعل ترس است چون دوستدار خدا و صفت جاودانگی او است و هم به دلیل غلبه احکام بدن زوال دنیوی را ناخوش میدارد. غایت وجودی این ترسِ نهفته در نفس نیز محافظت از بدن برای رسیدن به کمال لایق است. دلایل غیروجودشناسانه صدرا برای ترس نفس از مرگِ بدن، ارزششناختی (اخلاقی)، معرفتشناختی و روانشناختی است. راهحلهای استنباط شده از آثار وی برای غلبه براین ترس،افزایش آگاهی است؛ چراکه اصولاً ترس از مرگ، بیفایده و فرار از آن ناسودمند است. برای غلبه بر این ترس، باید به معرفت خدا و شناخت راز تقدیرات الهی نائل شد.در حالی که ملاصدرا با طرح دلایل وجودشناسانه، وجود این ترس را ضروری میداند؛ اما ابنسینا با طرح دلایل صرفاً غیروجودشناسانه، این ترس را ناموجّه تلقّی میکند. درمان این ترس از نگاه ابنسینا همچون ملاصدرا مجموعا افزایش معرفت و آگاهی است؛ هرچند چارهساز بودن این راهحل برای اکثریت مردم، محل تردید و ابهام است.
فلسفه ملاصدرا
حسین خالقی پور؛ علی الله بداشتی
چکیده
حشر حیوانات از جمله مباحثی است که همواره میان حکما، متکلمان و بزرگان دین مورد اختلاف بوده است. برخی از آنان معتقدند که نفوس حیوانات پس از مرگ، هیچگونه بقایی ندارد و برخی دیگر که معتقد به تجرد نفس حیوانات هستند، قائل به وجود حشر برای آنان میباشند. در این مقاله، ضمن پذیرش حشر نفوس حیوانات بر اساس آیات و روایات، به بررسی نحوۀ حیات ...
بیشتر
حشر حیوانات از جمله مباحثی است که همواره میان حکما، متکلمان و بزرگان دین مورد اختلاف بوده است. برخی از آنان معتقدند که نفوس حیوانات پس از مرگ، هیچگونه بقایی ندارد و برخی دیگر که معتقد به تجرد نفس حیوانات هستند، قائل به وجود حشر برای آنان میباشند. در این مقاله، ضمن پذیرش حشر نفوس حیوانات بر اساس آیات و روایات، به بررسی نحوۀ حیات برزخی و اخروی حیوانات از منظر دو فیلسوف حکمت متعالیه، ملاصدرا و امام خمینی پرداخته و بررسی میشود که تفاوت حشر نفوس حیوانات و نفوس انسانها در چیست و آیا این حشر، میان همه حیوانات مشترک است یا نحوه حشر حیوانات نیز با یکدیگر تفاوت دارد و سرانجامِ این نفوس، چگونه خواهد بود و آیا سعادت و شقاوتی برای حیوانات در عالم قیامت متصور است؟ در این مقاله، ضمن پاسخ به سؤالات فوق، به بررسی یکی از مباحث مهم حشر نفوس، یعنی وجود یا عدم وجود قوه خیال در حیوانات پرداخته میشود. اثبات قوه خیال در حیوانات، یکی از دلائل اثبات تجرد نفس آنان است. سپس با بیان دلائل دیگر تجرد نفوس حیوانات و براساس نظرات ملاصدرا و امـام خمینی، در نهایت این جمعبندی حاصل میشود که حیواناتی که دارای قوه خیال هستند، با اتصال به ربالنوع خود، تجرد برزخی داشته و در قیامت، حشر شخصی جزئی داشته و دیگر حیوانات، دارای وجود رابط بوده و با مرگشان با ربالنوع خود اتحاد برقرار کرده و تعین خود را از دست میدهند.
فلسفه ملاصدرا
آسیه بیستونی؛ محمد اکوان
چکیده
جاودانگی نفس یکی از مهمترین مسائل فلسفی است که با انسان و سرنوشت او ارتباط تنگاتنگ دارد. روشن شدن چگونگی تحقق جاودانگی، بر مسیر و روش زندگی انسان تأثیر ژرف و مستقیم دارد. فیلسوفان و دیگر اندیشمندان که در خصوص انسان و شناخت او، سرشت و سرنوشت او اندیشیدهاند، مسئلۀ جاودانگی همواره ذهن و ضمیر آنان را به خود مشغول ساخته است. در این نوشتار ...
بیشتر
جاودانگی نفس یکی از مهمترین مسائل فلسفی است که با انسان و سرنوشت او ارتباط تنگاتنگ دارد. روشن شدن چگونگی تحقق جاودانگی، بر مسیر و روش زندگی انسان تأثیر ژرف و مستقیم دارد. فیلسوفان و دیگر اندیشمندان که در خصوص انسان و شناخت او، سرشت و سرنوشت او اندیشیدهاند، مسئلۀ جاودانگی همواره ذهن و ضمیر آنان را به خود مشغول ساخته است. در این نوشتار تلاش شده است تا نگرش دو فیلسوف برجسته، یعنی صدرالمتألهین و اسپینوزا که دربارۀ نفس و جاودانگی و سرنوشت انسان اندیشیدهاند و دیدگاه بدیع و متفاوتی عرضه کردهاند، با یکدیگر مقایسه و نکتهسنجیهای آنان واکاوی شود. صدرالمتألهین با توجه به روش خاصی که در فلسفه دارد؛ یعنی استفاده از برهان، وحی و شهود به تبیین نفس و جاودانگی پرداخته و در نهایت پاسخی عقلانی بر پایه براهین منطقی ارائه میکند که به نظریۀ «حدوث جسمانی و بقاء روحانی» نفس انجامیده است. اسپینوزا نیز بهعنوان فیلسوفی عقلگرا در خصوص نفس و جاودانگی دیدگاه بدیع و منحصربهفردی دارد که با نگرش دیگر فیلسوفان متفاوت و متمایز است. او در بسیاری از آثار خویش به بررسی مسئله نفس و ماهیت آن و چگونگی تبیین جاودانگی پرداخته است. وی با تکیه بر «تصورات تام» جاودانگی نفس را بهگونهای دیگر توجیه و تبیین میکند. در این پژوهش با نگاهی تحلیلی- تطبیقی به دیدگاه اسپینوزا و ملاصدرا دربارۀ مسئله نفس و جاودانگی آن پرداخته شده است.
فلسفه ملاصدرا
محمود صیدی؛ محمد جواد پاشایی
چکیده
قرآن کریم برای هدایت انسانها و وصول آنان به سعادت ابدی فرو فرستاده شده است؛ چه اینکه مخاطب قرآن نیز انسانها با همه مراتب مختلف و تنوع استعدادهای شأن است. با نظر به همین نکته، قرآن خود مراتبی داشته و افزون بر مرتبه ظاهری، بطونی دارد که هر انسانی نسبت به استعداد خویش از آن جرعه مینوشد. ملاصدرا با استشهاد به حدیثی در مـورد بطـون ...
بیشتر
قرآن کریم برای هدایت انسانها و وصول آنان به سعادت ابدی فرو فرستاده شده است؛ چه اینکه مخاطب قرآن نیز انسانها با همه مراتب مختلف و تنوع استعدادهای شأن است. با نظر به همین نکته، قرآن خود مراتبی داشته و افزون بر مرتبه ظاهری، بطونی دارد که هر انسانی نسبت به استعداد خویش از آن جرعه مینوشد. ملاصدرا با استشهاد به حدیثی در مـورد بطـون هفتگانه قـرآن کریم، آن را به مراتب هفتگانه سیر و سلوک انسانی تطبیق میدهد و بر آن است که هر یک از بطون قرآنی منطبق با مرحلهای از سیر انسانی میباشد. پرسش اصلی تحقیق حاضر آن است که چه نقدهایی بر ملاصدرا در استناد به حدیث بطون هفتگانه قرآن کریم وارد است؟ یافتههای پژوهش در روشی تحلیلی انتقادی به کلمات صدرالمتألهین نشان میدهد: هر چند احادیثی در منابع روائی شیعی یافت میشود که قرآن را دارای ظاهر و باطنی میداند، اما عدد مورد استناد ملاصدرا دقیـق نبـوده و نمیتـوان بـه ایـن عـدد در تحلیـلهای هستیشناختی سیر انسانی تمسک جست. همچنین حدیث یادشده در جوامع روائی ما یافت نشده و احادیث شیعی فقط در بطون داشتن قرآن کریم با حدیث مورد نظر ملاصدرا اشتراک دارند.
فلسفه ملاصدرا
فاطمه عابدینی؛ علی ارشد ریاحی
چکیده
نحوه ترکیب ماده و صورت از مسائلی است که مورد اختلاف فلاسفه است. مشهور فلاسفه پیشین قائل به ترکیب انضمامی هستند. در این میان، سیدسند قائل به ترکیب اتحادی ماده و صورت شد و ملاصدرا نیز همین نظر را اختیار کرد. مباحث وی به جهت محتوا و عبارات بسیار شبیه به مباحث سیدسند است، لذا این نظریه قوت مییابد که ملاصدرا در پذیرفتن این نظریه مقلد صرف ...
بیشتر
نحوه ترکیب ماده و صورت از مسائلی است که مورد اختلاف فلاسفه است. مشهور فلاسفه پیشین قائل به ترکیب انضمامی هستند. در این میان، سیدسند قائل به ترکیب اتحادی ماده و صورت شد و ملاصدرا نیز همین نظر را اختیار کرد. مباحث وی به جهت محتوا و عبارات بسیار شبیه به مباحث سیدسند است، لذا این نظریه قوت مییابد که ملاصدرا در پذیرفتن این نظریه مقلد صرف بوده است و هیچ نحو ابداعی نداشته است، اما نکته شایان توجه این است که با این حجم از تشابه در اصل نظریه، دلایل اثبات و پاسخ به شبهات، ملاصدرا نظریه خویش را غیر از نظریه سیدسند معرفی میکند. پس از بررسی نظریه و مبانی هر یک از دو فیلسوف موردنظر، این نتیجه به دست میآید که صحت ترکیب اتحادی ماده و صورت بر اصولی چون اصالت وجود، تشکیک وجود و حرکت جوهری مبتنی است. صرفنظر از اصالت وجود که در مورد اعتقاد سیدسند به آن، اختلافنظر است، سیدسند به تشکیک وجود و حرکت جوهری قائل نیست و بنابراین میتوان گفت: ملاصدرا با مبانی خویش تفسیر بدیعی از نظریه ترکیب اتحادی ماده و صورت ارائه داده است.
مهدی بنیاسدی باغمیرانی؛ سید بهشید حسینی؛ آزاده شاهچراغی
چکیده
عصر صفوی دوره طلایی اندیشه شیعی است که فرصت بروز در معماری آن عصر را پیدا کرده است. سیر در مراتب مختلف ادراکی یکی از موضوعات، تأملبرانگیز در اندیشه فلاسفه شیعی عصر صفوی ازجمله ملاصدرا است که تعین آن را میتوان در مساجد، به عنوان شاخصترین معماری عصر صفوی مشاهده کرد. اگرچه ملاصدرا ادراک را بالاتر از ساحت مادی میداند، اما در ...
بیشتر
عصر صفوی دوره طلایی اندیشه شیعی است که فرصت بروز در معماری آن عصر را پیدا کرده است. سیر در مراتب مختلف ادراکی یکی از موضوعات، تأملبرانگیز در اندیشه فلاسفه شیعی عصر صفوی ازجمله ملاصدرا است که تعین آن را میتوان در مساجد، به عنوان شاخصترین معماری عصر صفوی مشاهده کرد. اگرچه ملاصدرا ادراک را بالاتر از ساحت مادی میداند، اما در سیری معنوی متکی بر نظریه حرکتی جوهری، کالبد مساجد عصر صفوی میتواند زمینه ارتقای ادراک را فراهم کند. این پژوهش، بینرشتهای و از نوع توصیفی-تحلیلی و موردپژوهی است. هدف این پژوهش این است که با واکاوی مراتب ادراکی ملاصدرا، سیر ادراک از ماده به معنا را در مساجد عصرصفوی مورد بررسی قرار دهد. پرسش کلیدی پژوهش این است که سیر در مراتب مختلف ادراکی مساجد صفوی، چگونه باعث ارتقای ادراک، از ماده به معنا میشود؟ در این پژوهش، با عنایت سیر معنوی در مراتب ادراکی ملاصدرا، برای ادراک در مساجد عصر صفوی در چهار رکن سکون، حرکت، وصل و وحدت تعریف شده است. بعد از رکن سکون، در هر رکنی به دلیلی، زمینه ارتقای ادراک در مخاطب فراهم میشود؛ در رکن حرکت، از طریق تداعی معانی و حرکت جوهری؛ در رکن وصل، به مدد شفافیت و حضور نور؛ در نهایت در رکن وحدت، به واسطه اتحاد ناظر با فضا. ناظر با طی کردن این ارکان، مستعد ارتقای ادراک از سطح حسی به خیالی و سپس عقلی میشود.
محمد حسین زاده
چکیده
منطقی که فیلسوفان پیش از ملاصدرا در قالب منطق مشاء و اشراق مطرح کردهاند، منطقی است که با غفلت از حقیقت عینی وجود و بر پایۀ حضور مستقل و اصیل ماهیت در واقعیت خارجی بنا شده است. تغییر بنیان این منطق در فلسفۀ اصالت وجودی ملاصدرا مستلزم تغییر در نوع نگاه و رویکرد صدرا در بررسی مسائل منطق است. این پژوهش در یک نگاه مرتبۀ دوم به شیوۀ ملاصدرا ...
بیشتر
منطقی که فیلسوفان پیش از ملاصدرا در قالب منطق مشاء و اشراق مطرح کردهاند، منطقی است که با غفلت از حقیقت عینی وجود و بر پایۀ حضور مستقل و اصیل ماهیت در واقعیت خارجی بنا شده است. تغییر بنیان این منطق در فلسفۀ اصالت وجودی ملاصدرا مستلزم تغییر در نوع نگاه و رویکرد صدرا در بررسی مسائل منطق است. این پژوهش در یک نگاه مرتبۀ دوم به شیوۀ ملاصدرا در بررسی مباحث منطق تعریف، رویکرد او به این مباحث را تحلیل کرده است. رویکرد او بر اساس نظریۀ اصالت وجود، رویکردی است که میتوان آن را رویکرد «تعمیمی و اصلاحی» نام نهاد؛ یعنی توسعه یافتن مباحث منطق تعریف و شمول آنها نسبت به امور وجودی و همچنین اصلاح نگاه استقلالی به ماهیت و نگاه طریقی و ابزاری به آن برای دستیافتن به واقعیت وجودی عینی و اصیل و احکام و آثار آن. علاوه بر آنچه بیان شد، این پژوهش نقش دیدگاههای پیشینیان صدرالمتألهین و میزان تأثیر آنها در این رویکرد تمیمی و اصلاحی را مشخص کرده است.
فلسفه ملاصدرا
حسن عباسی حسین آبادی؛ مرضیه اخلاقی؛ ابراهیم نوری؛ زهرا صفاءی مقدم
چکیده
در حکمت متعالیه ملاصدرا، نظام آفرینش تجلی اسمای الهی است. اصول و حقایق صوری که در عوالم موجودند، در ذات حضرت الوهیت وجود دارند و این حقایق از مرتبۀ ذات به عالم اسماء و صفات و از آنجا به عوالم دیگر تنزل کردهاند. در میان موجودات، انسان چون مظهر اسم جامع »الله» است، اهمیت ویژهتری دارد. تأثیرات اسمایی در قوس نزول، جنبه آفرینشی ...
بیشتر
در حکمت متعالیه ملاصدرا، نظام آفرینش تجلی اسمای الهی است. اصول و حقایق صوری که در عوالم موجودند، در ذات حضرت الوهیت وجود دارند و این حقایق از مرتبۀ ذات به عالم اسماء و صفات و از آنجا به عوالم دیگر تنزل کردهاند. در میان موجودات، انسان چون مظهر اسم جامع »الله» است، اهمیت ویژهتری دارد. تأثیرات اسمایی در قوس نزول، جنبه آفرینشی دارد و در قوس صعود، اثرات معرفتشناسانه و عملکردی بر انسان دارد. از جمله تأثیرات معرفتی اسماء در قوس صعود: درک فقر ذاتی انسان، ارتقای درجات و کمالات وجودی و از جمله آثار رفتاری اسماء عبارت است از: اجابت نیازهای انسانی در حوزه هدایت فردی، خود را در محضر حق دیدن و اعتدال در رفتار، تصرف انسان در هستی و پاسخ به نیازهای انسانی در حوزه هدایت اجتماعی و سیاسی. روش توصیفی- تحلیلی به عنوان روش مختار نوشتار استفاده شده است.
فلسفه ملاصدرا
فرشته ابوالحسنی نیارکی؛ هاشم قربانی
چکیده
ملاصدرا تعریفی از اخلاق ارائه کرده است که براساس طبقهبندی این جستار، تعریف به صفات درونی و ملکهانگاری اخلاق است، اما ملکه نزد وی که بنابر حرکت جوهری قائل به صورت باطنی متمایز در هر مرتبه است، متمایز از ملکهی پارادایم مشائی است. این مقاله با گذار از تحلیل تعریف وی، در پرتو گفتگوی اثربخش میان صدرا و اندیشمندان، مقایسه تطبیقی و تحلیل ...
بیشتر
ملاصدرا تعریفی از اخلاق ارائه کرده است که براساس طبقهبندی این جستار، تعریف به صفات درونی و ملکهانگاری اخلاق است، اما ملکه نزد وی که بنابر حرکت جوهری قائل به صورت باطنی متمایز در هر مرتبه است، متمایز از ملکهی پارادایم مشائی است. این مقاله با گذار از تحلیل تعریف وی، در پرتو گفتگوی اثربخش میان صدرا و اندیشمندان، مقایسه تطبیقی و تحلیل مبانی فلسفی او، به بازسازی و به-روزرسازی تلقی صدرا از اخلاق پرداخته است. همچنین بازنمایی انگاره صدرایی براساس عوامل و مبادی رفتار اخلاقی که در سایر علوم اهمیت دارد، از وجوه نوآورانه این جستار است: اخلاق، نوعی بروز و ظهور مرتبه وجودی فرد است، در پاسخ به مواجهات او با موقعیتها، مسائل، تعارضها و یا آنچه متضمن یک نیت، تصمیمگیری یا انجام فعلی اختیاری است، در بستری از آنچه در استدلال خویش یا جامعه، خوب و بد شناخته میشود که فرد در ارائه این پاسخ از تمامی ظرفیتهای درونی و درونیشده وجودی خود (شناخت و ابزارهای معرفت، نیروهای سرشتی، انگیزش و عاطفه، نیروهای بدنی و ...) و البته با اولویت مبادی فکری، بهره میجوید و این پاسخ به اشکال مختلفی چون رفتار بیرونی و یا نوعی گفتگوی با خود (تفکر، تصمیم و استدلال اخلاقی، نیِّات) و دیگران (با انواع زبان) نمود مییابد.
فلسفه ملاصدرا
زینب اختری؛ عبداله صلواتی
چکیده
فاعلیت الهی از منظر گریفین عبارت است از قدرت الهی که تأثیرات علّی در جهان را اِعمال میکند و نحوه فعالیت خدا در جهان و تأثیرگذاری خدا بر موجودات را نشان میدهد و به بیان دیگر چگونگی اعمال قدرت الهی در جهان است. گریفین فاعلیت را بر مبنای قدرت تبیین میکند و قدرت را به ترغیب و تشویق و شورانگیزی تحویل میبرد. براین اساس ارتباطی دوطرفه ...
بیشتر
فاعلیت الهی از منظر گریفین عبارت است از قدرت الهی که تأثیرات علّی در جهان را اِعمال میکند و نحوه فعالیت خدا در جهان و تأثیرگذاری خدا بر موجودات را نشان میدهد و به بیان دیگر چگونگی اعمال قدرت الهی در جهان است. گریفین فاعلیت را بر مبنای قدرت تبیین میکند و قدرت را به ترغیب و تشویق و شورانگیزی تحویل میبرد. براین اساس ارتباطی دوطرفه میان خدا و موجودات برقرار است و خدا درحالی که تأثیر میگذارد، تنها خالق نیست و تعین نمیبخشد، بلکه خود موجودات بالفعل در به فعلیت رسیدن امکانهای خود، فاعل هستند و خدا، تنها، برانگیزنده است نه اجبارگر.گریفین برای توجیه مسائلی چون ارتباط خدا با موجودات، قدرت و اختیار انسانها، وجود تغییرات در جهان و مسأله شر چنین تبیین جدیدی از فاعلیت و قدرت الهی ارائه میدهد. دو پرسش اصلی این پژوهش عبارت است از: چگونه میتوان از منظر فلسفة صدرایی فاعلیت الهی به روایت گریفین را ارزیابی کرد؟؛ 2. چگونه میتوان بحسب تحلیل سیستمی، فاعلیت الهی به روایت گریفین را مورد ارزیابی قرار داد؟ دستاوردهای این پژوهش نیز به این قرار است: در ارزیابی درون سیستمی بیان کردیم که گریفین در تبیین خود از فاعلیت الهی، این فاعلیت را محدود کرده، قدرت الهی را به ترغیب و برانگیزش فروکاست داده است. همچنین، از منظر صدرایی نیز آنچه گریفین ارائه میکند، با خدایی که تنها فاعل حقیقی براساس وحدت شخصی ملاصدرا است، قابل مقایسه نیست، بلکه میتوان آن را با نفس رحمانی ملاصدرا مقایسه کرد. به بیان دیگر کارکردهای فاعلیت الهی گریفین با نفس رحمانی ملاصدرا تأمین میشود.
فلسفه ملاصدرا
زهرا حسام محمدی؛ علی افضلی
دوره 10، شماره 1 ، اسفند 1400، ، صفحه 39-50
چکیده
عقل فعال موجودی برتر از عالم طبیعت، عاری از ماده و احکام آن، قائم به نفس و فعلیت صرف است. این موجود از نظر حکمای مشائی هم در ساختمان هستی و هم در فرآیند معرفت انسان نقش بیبدیلی دارد. به باور ایشان معرفت بشر بدون وجود عقلی مفارق و قدسی به سامان نمیرسد و فرآیند معرفت در تمام مراحل خود، به افاضه و دستگیری چنین موجودی محتاج است. نحوهی ...
بیشتر
عقل فعال موجودی برتر از عالم طبیعت، عاری از ماده و احکام آن، قائم به نفس و فعلیت صرف است. این موجود از نظر حکمای مشائی هم در ساختمان هستی و هم در فرآیند معرفت انسان نقش بیبدیلی دارد. به باور ایشان معرفت بشر بدون وجود عقلی مفارق و قدسی به سامان نمیرسد و فرآیند معرفت در تمام مراحل خود، به افاضه و دستگیری چنین موجودی محتاج است. نحوهی ارتباط نفس با عقل فعال از مقولهی فعل و انفعال است که عقل فعال در سوی فعلیت و نفس انسان در سوی انفعالِ این رابطه ایستادهاند.ملاصدرا در مباحث معرفتشناسی خود اصطلاح عقل فعال را بسیار بکار برده است. ایشان نیز ادراک انسان را در مرحلهی تعقل، ناشی از برقراری ارتباط نفس با این موجودِ مجردِ مستقل از نفس انسانی میداند. اما در نهایت و برخلاف رویکرد غالب مفسران، عباراتی دارد که حاکی از درونی بودن عقل فعال در نفس انسانی است.
فلسفه ملاصدرا
شمس الله سراج؛ امیر دل زنده نژاد؛ مجید ضیایی قهنویه
چکیده
چکیده:در مسئله اتحاد نفس با عقل فعال، اشکالات و ابهاماتی وجود دارد: از جمله ایجاد تعدد عقول با رسیدن و اتحاد نفس به عقل فعال، افاضه صور حسی مختلف از یک شیء واحد توسط عقل فعال، ابتنای بحث عقل فعال بر طبیعیات قدیم، تبیین لحظه اتحاد نفس با عقل فعال، تبیین خطاهای حسی و چگونگی افاضه صور حسی کاذبه و مجرد مثالی توسط عقل فعال که مجرد تام است. ...
بیشتر
چکیده:در مسئله اتحاد نفس با عقل فعال، اشکالات و ابهاماتی وجود دارد: از جمله ایجاد تعدد عقول با رسیدن و اتحاد نفس به عقل فعال، افاضه صور حسی مختلف از یک شیء واحد توسط عقل فعال، ابتنای بحث عقل فعال بر طبیعیات قدیم، تبیین لحظه اتحاد نفس با عقل فعال، تبیین خطاهای حسی و چگونگی افاضه صور حسی کاذبه و مجرد مثالی توسط عقل فعال که مجرد تام است. مبانی برخی از این نقدهای وارد شده بر ملاصدرا، مبتنی بر قرائتی خاص از مسئله "اصالت وجود و اعتباریت ماهیت " می باشد. ادعای ما در این پژوهش این است که تمام این اشکالات مبتنی بر غفلت از ابعاد وجود شناختی بحث عقل فعال است و اینکه با تفکر ماهوی و حمل های متعارف نمی توان به فهم مسئله نائل شد بلکه بایستی به سراغ حمل های وجودی (حقیقت و رقیقت) و قاعده بسیط الحقیقه برای تبیین درست این مسئله یعنی نقش دقیق عقل فعال در انواع ادراکات رفت، البته با پاسخ به این اشکالات ، در پایان ، به ابهامات موجود در این بحث اشاره کرده ایم که می تواند راهگشای پژوهشهای بعدی قرار گیرد.