زهرا مصطفوی
دوره 1، شماره 2 ، خرداد 1392، ، صفحه 91-98
چکیده
در آیات متعدّدی از «قرآن کریم» اشاره شده که خداوند، آسمانها و زمین را در شش روز آفرید. در تفسیر این آیات، دربارة مقصود از شش روز و چگونگی آفرینش تدریجی آنها و تنافی آن با قدرت الهی، اختلاف نظر زیادی میان مفسرین رخ داده است. به باور ملاصدرا، مقصود آن است که طول عمر آسمانها و زمین، شش روز ربوبی است که هر روز آن معادل هزار سال ...
بیشتر
در آیات متعدّدی از «قرآن کریم» اشاره شده که خداوند، آسمانها و زمین را در شش روز آفرید. در تفسیر این آیات، دربارة مقصود از شش روز و چگونگی آفرینش تدریجی آنها و تنافی آن با قدرت الهی، اختلاف نظر زیادی میان مفسرین رخ داده است. به باور ملاصدرا، مقصود آن است که طول عمر آسمانها و زمین، شش روز ربوبی است که هر روز آن معادل هزار سال است. وی نظریه خود را، که یکی از ابتکارات اوست، بر نظریة حرکت جوهری استوار ساخته است. این مقاله، ضمن یادآوری نظرات مفسّرین شیعه و اهل سنّت در این باب، به شرح سخن صدرالمتألهین پرداخته است
فلسفه ملاصدرا
مرتضی جعفریان؛ احد فرامرز قراملکی
دوره 2، شماره 2 ، خرداد 1393، ، صفحه 91-105
چکیده
مسئلة این پژوهش، تحلیل دیدگاه ملاصدرا در نقد نظریة عدم امکان شناخت حقایق اشیاء و نیز بررسی انتقادی نظریة ملاصدرا در امکان شناخت حقایق امور است. ملاصدرا دو نظریة امتناع شناخت حقایق بسایط و امتناع شناخت حقایق همة اشیاء را نقد و تحلیل میکند. بنا بر نظر ملاصدرا، ماهیت را میشناسیم در عین آنکه وجود را نمیشناسیم. این بدین معنی است که ...
بیشتر
مسئلة این پژوهش، تحلیل دیدگاه ملاصدرا در نقد نظریة عدم امکان شناخت حقایق اشیاء و نیز بررسی انتقادی نظریة ملاصدرا در امکان شناخت حقایق امور است. ملاصدرا دو نظریة امتناع شناخت حقایق بسایط و امتناع شناخت حقایق همة اشیاء را نقد و تحلیل میکند. بنا بر نظر ملاصدرا، ماهیت را میشناسیم در عین آنکه وجود را نمیشناسیم. این بدین معنی است که ما حقایق اشیاء را میشناسیم و عدم معرفت به همة لوازم اشیاء به سبب عدم علم به وجود آنهاست، نه عدم علم به ماهیت آنها؛ عدم آگاهی ما به همة لوازم و آثار اشیاء معلول عدم علم به حقیقت وجود شیء است، اما بر اساس تعابیر مختلفِ رابطة ماهیت و وجود در حکمت متعالیه، امکان ندارد کنه ماهیت چیزی را بشناسیم و از حقیقت وجود آن بیخبر بمانیم؛ علاوه بر اینکه تحویل مفهوم حقیقت به ماهیت، در نظریة عدم امکان شناخت حقیقت، نارواست. تبیین رابطة وجود و ماهیت نشان میدهد که نمیتوان بین علم به ماهیت یک شیء موجود خارجی و علم به وجود آن مرز عبورناپذیری قائل شد
فلسفه ملاصدرا
محمدعلی عبداللهی؛ محمد محمدی نیا
چکیده
کانت فیلسوف شهیر آلمانی در کتاب دورانسازش، نقد عقل محض، کوشیده است شرائط امکان معرفت کلی و ضروری را به دست دهد و در پی آن مرزهای دانستن را مشخص کند. از نظر کانت، حکم تالیفی پیشینی تنها زمانی امکان میپذیرد، که صورتهای محض زمان و مکان، تمثلات دادهشده در شهود را متعین کنند. او تلاش میکند نشان دهد شرط صدور حکم تجربی عینی، اطلاق صورتهای ...
بیشتر
کانت فیلسوف شهیر آلمانی در کتاب دورانسازش، نقد عقل محض، کوشیده است شرائط امکان معرفت کلی و ضروری را به دست دهد و در پی آن مرزهای دانستن را مشخص کند. از نظر کانت، حکم تالیفی پیشینی تنها زمانی امکان میپذیرد، که صورتهای محض زمان و مکان، تمثلات دادهشده در شهود را متعین کنند. او تلاش میکند نشان دهد شرط صدور حکم تجربی عینی، اطلاق صورتهای محض فاهمه و مقولات 12گانه بر شهودهایی است که به تعینات زمانی و مکانی متعین شدهاند. از دیدگاه او، همه شرطهای شناخت نیز خود، مشروط به وحدت استعلایی ادراک نفسانیاند. من استعلایی کانت و تبیین او از شرائط امکان شناخت، دستمایهای برای مقایسه دیدگاه او با آموزهی معرفت حضوری و نظریهی نحوه پیدایش کثرت در ادراکات در دستگاه فلسفی علامه طباطبایی دراختیار مینهد. او شرط امکان هر گونه دانستن، حتی دانش حصولی را وابسته به حضور معلوم نزد نفس فاعل شناسا و اتحاد و اتصال وجودی این دو میداند. او نخستین فیلسوف در سنت حکمت اسلامی است که تبیینی خلاقانه از پیدایش کثرت در ادراکات و چگونگی حصول مفاهیم بدیهی اولیه به دست داد. توصیف و تفسیر سازوکار معرفتشناختی امکان شناخت در دو دستگاه فکری کانت و علامه، مسالهای است که این مقاله درصدد توضیح آن است.
فلسفه ملاصدرا
محمدصالح طیب نیا
چکیده
ملاصدرا با ارائۀ نظریۀ جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء بودن نفس، تحولی شگرف در مباحث نفس پدید آورد. بر اساس این نظریه، مبدأ تکون نفس مادۀ جسمانی است که بر اثر حرکت جوهری به موجودی غیرمادی تبدیل میشود. اما این نظریۀ ملاصدرا با چالش بزرگی روبهرو است و آن مسئلۀ خلقت ارواح قبل از پیدایش ابدان است، که ظاهر برخی از روایات آن را تأیید ...
بیشتر
ملاصدرا با ارائۀ نظریۀ جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء بودن نفس، تحولی شگرف در مباحث نفس پدید آورد. بر اساس این نظریه، مبدأ تکون نفس مادۀ جسمانی است که بر اثر حرکت جوهری به موجودی غیرمادی تبدیل میشود. اما این نظریۀ ملاصدرا با چالش بزرگی روبهرو است و آن مسئلۀ خلقت ارواح قبل از پیدایش ابدان است، که ظاهر برخی از روایات آن را تأیید میکند. ملاصدرا با استناد به دلایل عقلی، تقدم نفوس بر ابدان را بهصورت متکثر مردود دانسته و روایاتی را که دلالت بر خلقت ارواح پیش از ابدان دارد را تأویل میکند، در صورتی که نیاز به تأویل روایات نیست. در این مقاله تلاش شده با استفاده از روش توصیفیـتحلیلی، به تبیین مفهوم روح و نفس و تفاوتهای میان آندو در قرآن و روایات پرداخته شود و به این نتیجه میرسد که روح امری مجرد و مربوط به عالم امر است که میتواند قبل از پیدایش بدن موجود باشد، در صورتی که نفس نمود روح در عالم خلق بوده و با پیدایش بدن پدید میآید. بدین ترتیب تعارض بین نظریۀ ملاصدرا مبنی بر جسمانیة الحدوث بودن نفس و روایاتی که وجود ارواح را قبل از پیدایش ابدان میداند حل میشود، بدون آنکه نیازی به تأویل روایات باشد.
فلسفه ملاصدرا
حسن رهبر؛ علیرضا حسن پور
دوره 6، شماره 1 ، آذر 1396، ، صفحه 97-106
چکیده
تجربۀ زیسته و علم حضوری دو مفهوم بنیادی در نظامهای فکری دیلتای و ملاصدرا هستند. این دو متفکر با تأکید بر بیواسطگی و خطاناپذیری علم حضوری و تجربۀ زیسته، سعی کردهاند کل بنای معرفت بشر را بر این دو مبتنی کنند. بهعلاوه، هم دیلتای و هم ملاصدرا، ادراک و فهمی را که بدین شیوه حاصل میشود، نه پذیرش صرفِ واقعیات بیرونی یا عملی منفعلانه، ...
بیشتر
تجربۀ زیسته و علم حضوری دو مفهوم بنیادی در نظامهای فکری دیلتای و ملاصدرا هستند. این دو متفکر با تأکید بر بیواسطگی و خطاناپذیری علم حضوری و تجربۀ زیسته، سعی کردهاند کل بنای معرفت بشر را بر این دو مبتنی کنند. بهعلاوه، هم دیلتای و هم ملاصدرا، ادراک و فهمی را که بدین شیوه حاصل میشود، نه پذیرش صرفِ واقعیات بیرونی یا عملی منفعلانه، بلکه عملی فعالانه قلمداد میکنند. نکتۀ دیگر این است که دیلتای قلمرو تجربۀ زیسته و فهم حاصل از آن را هم حالات درونی مدرِک و هم حالات درونی دیگران، بهعلاوۀ ظهورات و بروزات این حالات میداند، در حالی که علم حضوری نزد ملاصدرا گسترۀ محدودتری دارد و فقط نفس و قوا و حالات آن را در بر میگیرد. اما مشکلی که هم تجربۀ زیسته و هم علم حضوری با آن مواجهند، شخصی بودن و در نتیجه نسبی بودن آنهاست. دیلتای میکوشد تا با توسلبه فرض اثبات نشدۀ «اشتراک انسانها در آگاهی» بر این مشکل غلبه کند، در حالی که ملاصدرا سعی میکند با توسل به تقسیم کار میان علم حصولی و حضوری از یک سو، و آفرینش انسان بر سرشت واحد و در نتیجه داشتن ابزار معرفتی یکسان، بر این مسئله فائق آید.
فلسفه ملاصدرا
فاطمه علیپور
چکیده
علم خداوند به عالم، عین ذات اوست و همانگونه که ذات الهی ثابت و لایتغیّر است، علم او نیز ثابت و لایتغیّر است، از سویی همواره شاهد تغییر مداوم در جهان متکثر مادی هستیم. مسأله این است که چگونه تغییر در امور جزئی و متکثر عالم موجب تغییر در صفت علم الهی و در نتیجه تغییر در ذات یگانه و ثابت خداوند نمی گردد؟ فلاسفه اسلامی علم خداوند را به گونه ...
بیشتر
علم خداوند به عالم، عین ذات اوست و همانگونه که ذات الهی ثابت و لایتغیّر است، علم او نیز ثابت و لایتغیّر است، از سویی همواره شاهد تغییر مداوم در جهان متکثر مادی هستیم. مسأله این است که چگونه تغییر در امور جزئی و متکثر عالم موجب تغییر در صفت علم الهی و در نتیجه تغییر در ذات یگانه و ثابت خداوند نمی گردد؟ فلاسفه اسلامی علم خداوند را به گونه ای تبیین نموده اند که در رابطه علمی ذات ثابت و یگانه خداوند با موجودات متغیّر هیچگونه تغییر و تکثری در ذات الهی لازم نیاید. لذا فیلسوفان علم خداوند را علم تفصیلی بعد از ذات یعنی زاید بر ذات دانستند، ابن سینا این نحو علم ثابت به معلومات مادی متغیّر را علم به جزئی متغیّر به نحو کلی نامید. غزالی با رد نظر فلاسفه آنان را تکفیر کرد. اشکال غزالی به فلاسفه این بود که در اینصورت اگر چه خداوند به همه امور جزئی عالم است، اما علم او بدانها تنها به نحو کلی خواهد بود و علم خداوند محدود به کلیات و مفاهیم عام می شود. ملاصدرا علم اجمالی در عین کشف تفصیلی خداوند را اثبات و به اشکال غزالی پاسخ داد. براساس قاعده بسیط الحقیقه علم خداوند به موجودات متغیّر و متکثر ، حضور اشیاء نزد حق است. خداوند در مرتبه ذات علم به اشیاء دارد، بدون آنکه کثرتی در مرتبه ذات باشد و معلومات با همه کثرات و تفصیلات به وجود واحد بسیط موجودند و از حیثی که کثرت در آن نیست آشکار و منکشف هستند.
فلسفه ملاصدرا
مالک عبدیان کردکندی؛ غلامحسین خدری؛ جلال پیکانی؛ علیرضا پارسا
چکیده
برهان امکان و وجوب را نخستینبار ابن سینا تقریر کرده و آن را برهان صدیقین نامیده است. توماس آکویناس نیز تحت تأثیر حکمای اسلامی، تقریری از این برهان ارائه داده و آن را سومین راه خداشناسی خود قرار داده است. ملاصدرا پس از تقریر برهان امکان سینوی و وارد کردن انتقاداتی بر آن، با تکیه بر مبانی اصیل حکمت متعالیه، تقریری تازه از برهان صدیقین ...
بیشتر
برهان امکان و وجوب را نخستینبار ابن سینا تقریر کرده و آن را برهان صدیقین نامیده است. توماس آکویناس نیز تحت تأثیر حکمای اسلامی، تقریری از این برهان ارائه داده و آن را سومین راه خداشناسی خود قرار داده است. ملاصدرا پس از تقریر برهان امکان سینوی و وارد کردن انتقاداتی بر آن، با تکیه بر مبانی اصیل حکمت متعالیه، تقریری تازه از برهان صدیقین طرحریزی کرده و آن را طریقة انبیاء، عرفا و حکمای الهی دانسته است. نوشتار حاضر، ضمن ارائه تحلیلی از این سه تقریر و بررسی وجوه اشتراک و امتیاز آنها نشان میدهد که اولاً، هیچکدام از این تقریرها عاری از خطا نیستند. ثانیاً، برهان ابنسینا شریفتر از برهان توماس و برهان ملاصدرا نیز شریفتر از هردوی آنهاست. استدلال از ذات بر ذات و صفات، تبیین و توجیه نظاممند علیت و اثبات ارتباطی یکپارچه میان خدا با عالم بر مبنای امکان فقری، اصالت و تشکیک عینی وجود و عدم نیاز به ابطال دور و تسلسل از مهمترین وجوه امتیاز و تفوق برهان صدیقین صدرایی بهشمار میروند.
فلسفه ملاصدرا
محمدرضا عامری؛ ناصر محمدی؛ امیرطاهر پالیزگیر
چکیده
عقول به عنوان موجودات مفارق از ماده، در فلسفه اسلامی به خصوص در حکمت متعالیه، جایگاه ویژه ای دارد. بحث وجود شناختی عقول برای حل مسئله چگونگی صدور کثرات عالم مادی از واجب تعالی توسط فلاسفه مطرح شده است.نقش عقول در عالم از دو جنبه مهم، قابل بررسی است. جنبه معرفت شناسی و جنبه وجود شناختی عقول. که در بحث معرفت شناختی عقول، چگونگی اتصال نفس ...
بیشتر
عقول به عنوان موجودات مفارق از ماده، در فلسفه اسلامی به خصوص در حکمت متعالیه، جایگاه ویژه ای دارد. بحث وجود شناختی عقول برای حل مسئله چگونگی صدور کثرات عالم مادی از واجب تعالی توسط فلاسفه مطرح شده است.نقش عقول در عالم از دو جنبه مهم، قابل بررسی است. جنبه معرفت شناسی و جنبه وجود شناختی عقول. که در بحث معرفت شناختی عقول، چگونگی اتصال نفس ناطقه با عقل فعال و دریافت صور و معقولات از آن، علم و ادراک، اتحاد عقل و معقول پرداخته می شود. و بحث وجود شناختی عقول به دنبال چیستی صادر نخست و بیان چگونگی صدورکثرات عالم از واجب تعالی و نقش عقول در این روند است که این مقاله عهده دار نقش وجودشناختی و فاعلیت ایجادی عقول است، بالاخص عقل فعال که مهندسی نظام عالم ماده را برعهده دارد و نهایتا به این امر پرداخته است که عقول در دیدگاه ملاصدرا مورد خدشه است و وجود منبسط به عنوان صادر تخست در همه سلسه مراتب وجود ظهور دارد که در هر مرتبه با تعین خاص همراهی می کند.
فلسفه ملاصدرا
رضا کایدخورده؛ قاسمعلی کوچنانی
دوره 4، شماره 1 ، آذر 1394، ، صفحه 113-128
چکیده
نظریۀ ادراکات اعتباری از نظریات ابتکاری علّامه طباطبایی است که امروزه مورد نیاز فضای علمی کشور خصوصاً حوزۀ علوم انسانی است. این نظریه ابعاد گوناگونی دارد. معناشناسی ادراکات اعتباری یکی از ابعاد این نظریه است که مقدمۀ لازم برای ورود به هر بعد دیگرِ این نظریه به شمار میرود. برای فهم دقیق معنای این اصطلاح باید ابهامات سهگانۀ زبانی، ...
بیشتر
نظریۀ ادراکات اعتباری از نظریات ابتکاری علّامه طباطبایی است که امروزه مورد نیاز فضای علمی کشور خصوصاً حوزۀ علوم انسانی است. این نظریه ابعاد گوناگونی دارد. معناشناسی ادراکات اعتباری یکی از ابعاد این نظریه است که مقدمۀ لازم برای ورود به هر بعد دیگرِ این نظریه به شمار میرود. برای فهم دقیق معنای این اصطلاح باید ابهامات سهگانۀ زبانی، معنایی و مصداقی آن برطرف شود. با بررسی جایگاه اعتباریات در میان سایر ادراکات، ابهام زبانی برطرف و روشن میشود که اعتباریات، معقول ثانی فلسفی نیستند. رفع ابهام معنایی از طریق تعریف صورت میگیرد و روشن میشود که اعتباریات، دادن حدّ چیزی به چیز دیگر یا اطلاق یک مفهوم بر مصداقی غیر از مصداق خود است، به منظور ترتیب آثاری که ارتباط با عوامل احساسی خود دارند. اعتباریات فقط از سنخ گزارههای انشائیاند. ملاک تشخیص مصادیق آن نیز این است که بتوان در آن نسبت بایدِ انشائی فرض کرد. در نهایت روشن میشود که این ادراکات از سنخ مشهورات صرفه هستند، نه یقینیات. علّامه طباطبایی در تمامی موارد بالا با بسیاری از اندیشمندان معاصر اختلافنظر دارد.
فلسفه ملاصدرا
مرتضی عرفانی
دوره 4، شماره 2 ، خرداد 1395، ، صفحه 115-127
چکیده
اصالت وجود صدرایی دو معنی دارد که هر دو قابل انتساب به صدراست. در معنای اول ماهیت برخلاف وجود در خارج هیچ تحققی ندارد و فقط اعتبار ذهن است، اما در معنای دوم بهتبع وجود در خارج تحقق دارد. اصالت وجود به معنای اول را به هیچ وجه نمیتوان به ابنسینا نسبت داد، زیرا وی معتقد به تحقق ماهیت است و آن را امری صرفاً ذهنی نمیداند. اصالت وجود ...
بیشتر
اصالت وجود صدرایی دو معنی دارد که هر دو قابل انتساب به صدراست. در معنای اول ماهیت برخلاف وجود در خارج هیچ تحققی ندارد و فقط اعتبار ذهن است، اما در معنای دوم بهتبع وجود در خارج تحقق دارد. اصالت وجود به معنای اول را به هیچ وجه نمیتوان به ابنسینا نسبت داد، زیرا وی معتقد به تحقق ماهیت است و آن را امری صرفاً ذهنی نمیداند. اصالت وجود به معنای دوم اگرچه رابطة نزدیکتری با حکمت سینوی دارد، اما آن را هم با تمام مبانی و نتایجش نمیتوان به شیخالرئیس نسبت داد، زیرا وی به جای اعتقاد به وحدت وجود، معتقد به کثرت و تباین وجودهاست و به جای قول به اتحاد وجود و ماهیت در خارج، قائل به عروض وجود است و در مورد نتایج و ثمرات بحث هم او به جای تأکید بر اینکه واجب تعالی حقیقت وجود است و این حقیقتْ واحد است، بر این باور اصرار میورزد که وجودها حقایق متکثریاند و واجب تعالی وجود بسیط و متباین با ممکنات است که نه همراه با ماهیت است و نه میتوان او را همچون ممکنات با جنس و فصل تعریف کرد.
فلسفه ملاصدرا
عبداله صلواتی؛ زهرا لطفی
دوره 8، شماره 2 ، شهریور 1399، ، صفحه 119-130
چکیده
ملاصدرا و شارحان فلسفة او، با الهام از قرآن و عرفان و به مدد نگرش وجودی، از زیستنوعهای انسانی گوناگونی سخن گفتهاند. پرسش جستار حاضر این است که چگونه ملاصدرا زیستنوعهای انسانی متکثر را تبیین میکند؟ برونداد و نتایج به دست آمده عبارتند از: 1. بنا بر مبانی هستیشناختی و انسانشناختی ملاصدرا، انسان وجودی است که در عین ...
بیشتر
ملاصدرا و شارحان فلسفة او، با الهام از قرآن و عرفان و به مدد نگرش وجودی، از زیستنوعهای انسانی گوناگونی سخن گفتهاند. پرسش جستار حاضر این است که چگونه ملاصدرا زیستنوعهای انسانی متکثر را تبیین میکند؟ برونداد و نتایج به دست آمده عبارتند از: 1. بنا بر مبانی هستیشناختی و انسانشناختی ملاصدرا، انسان وجودی است که در عین وحدت، متکثر و ذو وجوه است. او با استمداد از قرآن، ده مقام انسانی، با الهام از میراث عرفانی، هفت زیستنوع انسانی و با مدد نگرش وجودیاش، سه زیستنوع کلان برای انسان در نظر میگیرد؛ 2. از دیدگاه ملاصدرا راه رسیدن به مقامات انسانی گذر از سفرهای چهارگانۀ عرفانی است؛ 3. انسان، برخلاف دیگر موجودات عالَم، مقام معلوم و حدیقف ندارد، از اینرو نمیتوان او را را در هفت، ده یا هر عدد معینی از این زیستنوعها منحصر کرد، مگر اینکه بگوییم کلیات زیستنوعهای انسانی به اعتباری، هفت، ده یا صد مقام است. افزون بر این، بهدلیل وجود زیستنوعهای متنوع، نمیتوان برای زندگی آدمی نسخهای واحد با مختصاتی واحد در نظر گرفت.
فلسفه ملاصدرا
مجید شمس آبادی حسینی؛ محمدکاظم فرقانی
چکیده
ملاصدرا نفس را بهعنوان امری مجرد اثبات میکند، اما اینگونه نیست که امری متمایز از بدن باشد و دوگانهانگاری جوهری لازم بیاید؛ یعنی اثبات نفس یا قوای آن مانند خیال، هویت انسان را دوگانه نمیکند بلکه حتی فرض تجرد نفس با وحدت نفس و بدن نیز سازگار خواهد بود. ملاصدرا حقیقت انسان را اینگونه نیز نمیبیند که جوهری مادی است که از دو ...
بیشتر
ملاصدرا نفس را بهعنوان امری مجرد اثبات میکند، اما اینگونه نیست که امری متمایز از بدن باشد و دوگانهانگاری جوهری لازم بیاید؛ یعنی اثبات نفس یا قوای آن مانند خیال، هویت انسان را دوگانه نمیکند بلکه حتی فرض تجرد نفس با وحدت نفس و بدن نیز سازگار خواهد بود. ملاصدرا حقیقت انسان را اینگونه نیز نمیبیند که جوهری مادی است که از دو ویژگی حالات ذهنی و حالات بدن برخوردار است. حال این پرسش مطرح میگردد که با توجه به نظریات فلسفه ذهن، نظریۀ ملاصدرا در باب نفس، دوگانهانگاری جوهری است یا اینهمانی نفس و بدن یا دوگانهانگاری ویژگیها؟ اساساً آیا میتوان آن را در این نظریات موجود گنجاند؟ و چه نسبتی با این نظریات دارد؟ ملاصدرا نفس را جوهری واحد میداند که در مرتبۀ نازلتر ظاهر شده است و در این مرتبۀ نازل همان قوا است. واکاوی نفسشناسی صدرایی جایگاه نظریۀ وی در میان نظریات فلسفۀ ذهن و تمایز آن را با نظریات مشابه ـ مانند نظریۀ دوگانهانگاری جوهری، دوگانهانگاری ویژگی و تئوری اینهمانی ذهن و بدن ـ روشن میسازد. از نظریۀ ملاصدرا میتوان با عنوان دوگانهانگاری مرتبهای تعبیر کرد. در نوشتار حاضر این نوع دوگانهانگاری تبیین و تمایزش از تقریرهای گوناگون دوگانهانگاری جوهری و دوگانهانگاری ویژگی و اینهمانی ذهن و بدن مشخص شده است تا جایگاهش در میان نظریات موجود دربارۀ نفس روشن گردد.
آیسودا هاشم پور؛ محمد بیدهندی
چکیده
از آنجا که انسان اصلیترین محور نظامهای تربیتی است، قطعاً شناخت و پرداختن به ابعاد مختلف او از منظری فراحسی میتواند نقش مهمی در بهبود اجزای سیستم آموزشی نظیر اصول، روشها و اهداف تعلیم و تربیت داشته باشد. بدین منظور نوشتار حاضر ابتدا با بررسی ظرفیتهای علم اشتدادی در حکمت متعالیه، در راستای نظریههای مختلف فلسفه علم ...
بیشتر
از آنجا که انسان اصلیترین محور نظامهای تربیتی است، قطعاً شناخت و پرداختن به ابعاد مختلف او از منظری فراحسی میتواند نقش مهمی در بهبود اجزای سیستم آموزشی نظیر اصول، روشها و اهداف تعلیم و تربیت داشته باشد. بدین منظور نوشتار حاضر ابتدا با بررسی ظرفیتهای علم اشتدادی در حکمت متعالیه، در راستای نظریههای مختلف فلسفه علم به ارائه علمشناسی نوینی پرداخته است. نظریه علم اشتدادی با تأکید بر تناظر حقیقی میان انسان با مراتب هستی و حقیقت و افزودن تأویل به مثابه یک «روش» در طول سایر طرق فهم حقیقت، ساحت وسیعتری از علم را میشناساند که نه تنها با سایر ابزارها و روشها منافات ندارد، بلکه همه را به گونهای در خود میگنجاند. «استکمال مراتب نفس و مدرکات متربی» و «رسمیت فهمهای متعدد از یک حقیقت واحد» به گونهای که منجر به شکاکیت و نسبیت مطلق نشود، از اهداف این نوع علم است. لکن پیادهسازی تعریف و مختصات چنین علمی در سیستم آموزشی نیازمند اتخاذ روشهای متناسب برای تحقق اهداف علم اشتدادی در راستای رشد و تکامل متربی است که در این مقاله بدان پرداخته میشود.
فلسفه ملاصدرا
رضا صفری؛ حسین واله
دوره 3، شماره 1 ، آذر 1393، ، صفحه 125-136
چکیده
در فلسفة ملاصدرا پس از اثبات نفس، به مجرد و غیر مادی بودن نفس استدلال میشود. حال پرسش این است که با وجود نفس مجرد، آیا ملاصدرا دوگانهانگار است یا یگانهانگار؟ در این مقاله بر اساس اصول صدرایی روشن خواهد شد که وجود انسان، از نطفه تا آخرین مراتب تجردش، حقیقت واحدی است که مدارج و حیثیات گوناگون دارد و مفهوم نفس و بدن از آن مراتب و حیثیات ...
بیشتر
در فلسفة ملاصدرا پس از اثبات نفس، به مجرد و غیر مادی بودن نفس استدلال میشود. حال پرسش این است که با وجود نفس مجرد، آیا ملاصدرا دوگانهانگار است یا یگانهانگار؟ در این مقاله بر اساس اصول صدرایی روشن خواهد شد که وجود انسان، از نطفه تا آخرین مراتب تجردش، حقیقت واحدی است که مدارج و حیثیات گوناگون دارد و مفهوم نفس و بدن از آن مراتب و حیثیات گوناگون انتزاع میشود بدون آنکه مرز دقیق و غیر قابل عبوری بین آنها وجود داشته باشد. اصل حرکت جوهری و تکامل ذاتی به همراه وحدت حقیقت وجود امکان چنین تبیینی را برای صدرا فراهم میکند. وی همچنین، با کمکگرفتن از مدل مفهومی اصل وحدت صورت و ماده (فعل و قوه)، وجود انسان را حقیقتی میشمارد که دارای دو جنبة فعل و قوه (نفس و بدن) است
فلسفه ملاصدرا
امیدرضا طاهری
دوره 5، شماره 2 ، خرداد 1396، ، صفحه 125-137
چکیده
پژوهش حاضر میکوشد نشان دهد اندیشة دکارت، لایبنیتس و ملاصدرا تا چه میزانی با رویکردها و نظریههای رایج و مسلط در علوم شناختی شباهت و قرابت دارد. نتایج بررسی نشان داد که اگر چه فلسفة ذهن دکارت، ملاصدرا و لایبنیتس یک نگاه عمیق فلسفی و متافیزیکی است، اما همین نگاه عمیق، آغازی در جهت توسعة تبیین علمی از ذهن بوده که آثار و نشانههای ...
بیشتر
پژوهش حاضر میکوشد نشان دهد اندیشة دکارت، لایبنیتس و ملاصدرا تا چه میزانی با رویکردها و نظریههای رایج و مسلط در علوم شناختی شباهت و قرابت دارد. نتایج بررسی نشان داد که اگر چه فلسفة ذهن دکارت، ملاصدرا و لایبنیتس یک نگاه عمیق فلسفی و متافیزیکی است، اما همین نگاه عمیق، آغازی در جهت توسعة تبیین علمی از ذهن بوده که آثار و نشانههای آن را در جای جای نظریههای مطرح در علوم شناختی، بهویژه در قالب رویکرد پیوندگرایی مشاهده میکنیم. تفاوتی که بین فیلسوفان و دانشمندان این علوم وجود دارد در روش رسیدن به ایدة مدلسازی ذهنی است؛ این مدلسازی ذهنی در فلاسفه فرایندی قیاسیـاستدلالی را طی میکند در حالیکه در پژوهشهای علمی فرایند استقراییـآزمایشی غلبه دارد. همچنین، تبیین مونادگرایانة لایبنیتس از عالم و نیز نظریة تشکیک وجود ملاصدرا، با ساختار هرمی معرفت در علوم شناختی مدرن یا پیوندگرایی شباهت انکارناپذیری دارد.
فلسفه ملاصدرا
مصطفی مؤمنی؛ محمد نجاتی
دوره 6، شماره 2 ، خرداد 1397، ، صفحه 133-146
چکیده
مقالۀ «بررسی اصالت وجود صدرایی در تفکر سینوی» که در شمارۀ بهار و تابستان 95 مجلۀ حکمت صدرایی به چاپ رسیده است، اصالت وجود مطرح در حکمت متعالیه را در تفکر سینوی بررسی کرده است. هر چند نگارندگان با رویکرد نویسنده موافق بوده و ابن سینا را اصالت وجودی دانسته، ولی مواضعی چند از مقالۀ مذکور را قابل تأمل میدانند. نقد و بررسی آن مقاله ...
بیشتر
مقالۀ «بررسی اصالت وجود صدرایی در تفکر سینوی» که در شمارۀ بهار و تابستان 95 مجلۀ حکمت صدرایی به چاپ رسیده است، اصالت وجود مطرح در حکمت متعالیه را در تفکر سینوی بررسی کرده است. هر چند نگارندگان با رویکرد نویسنده موافق بوده و ابن سینا را اصالت وجودی دانسته، ولی مواضعی چند از مقالۀ مذکور را قابل تأمل میدانند. نقد و بررسی آن مقاله در دو محور روششناختی و محتوایی انجام شده است؛ دربارۀ مواضع محتوایی، افزون بر نارسایی مقاله در بیان دقیق موضع ملاصدرا در معنای اصالت وجود، آرایی که دربارۀ اندیشۀ ابن سینا اتخاذ کرده، بسیار قابل تأمل است. از جمله اینکه درحالیکه قرائت اصالت ماهیتی نیز از عبارات شیخ وجود دارد، بدون ارائۀ شواهدی محکم، اصالت وجودی بودن شیخ را مسلم دانسته است. «تباین وجودات» و «عروض خارجی وجود بر ماهیت» نیز از باورهای مسلم شیخ دانسته شده است. نگارندگان معتقدند که بر حسب نصوص و شواهد موجود در عبارات شیخ، «تباین وجودات» و «عروض خارجی وجود»، در تفکر ابن سینا از هیچ شاهدی برخوردار نیست و در این نوشتار خلل و ایرادات مقالۀ فوق را یادآور میشوند.
سید محمد منافیان
دوره 3، شماره 2 ، خرداد 1394، ، صفحه 177-133
چکیده
دیدگاه میرداماد دربارة مجعول بالذّات، نظریة جعل بسیط ماهیت است. مطابق با توصیف وی، چون شیء ممکن (ماهیت) در حدّ ذات خود محتاج به علّت است، پس آنچه در فرآیند جعل، حقیقی و بالفعل میشود همانا خود و ذات ممکن الوجود است؛ نه اموری بیرون از ذات چون وجود یا اتّصاف. فهم منسجم و دقیق این دیدگاه، در گرو التفات به اصطلاح «وجود» و «ماهیت» ...
بیشتر
دیدگاه میرداماد دربارة مجعول بالذّات، نظریة جعل بسیط ماهیت است. مطابق با توصیف وی، چون شیء ممکن (ماهیت) در حدّ ذات خود محتاج به علّت است، پس آنچه در فرآیند جعل، حقیقی و بالفعل میشود همانا خود و ذات ممکن الوجود است؛ نه اموری بیرون از ذات چون وجود یا اتّصاف. فهم منسجم و دقیق این دیدگاه، در گرو التفات به اصطلاح «وجود» و «ماهیت» و نیز دو ویژگی تقدیر و حقیقت ماهیت در اندیشة میرداماد است. به باور میرداماد، فرآیند جعل چیزی جز سیر ماهیت از مقام تقدیر به مقام حقیقت و تقرّر نیست؛ و در تحقّق ماهیت، هیچ چیزی بر آن افزوده نمیشود. پس از فعلیّت ماهیت، وجود بهمثابة معنای انتزاعی محض از خود ماهیت متقرّر انتزاع میشود و اتّصاف ماهیت به موجودیّت، مفاد جعل ترکیبی است. از آنجا که میرداماد در مقدّمات استدلال خود بر جعل ماهیت، از عینیّت معنای سلبی امکان با ماهیت متقرّر بهره برده، جعل ماهیت در اندیشة وی ملازم با اصالت ماهیت مصطلح در حکمت متعالیه نیست.
دوره 3، شماره 1 ، آذر 1393، ، صفحه 1-140
دوره 1، شماره 1 ، آذر 1391، ، صفحه 95-108
چکیده
علامه طباطبایی به سه نوع اخلاق؛ یعنی اخلاق یونانی، اخلاق دینی، و اخلاق قرآنی پرداخته، تفاوت این سه مرتبه از اخلاق را در منبع انگیزش اخلاقی آنها جستجو میکند. هنگامی که مشوّق و عامل اساسی انسان برای انگیزهمند شدن نسبت به یک فعل اخلاقی، تحسین اجتماع، رسیدن به ثواب و ترس از عقاب اُخروی یا جلب محبت و رضای خداوند باشد، همه به نوعی ...
بیشتر
علامه طباطبایی به سه نوع اخلاق؛ یعنی اخلاق یونانی، اخلاق دینی، و اخلاق قرآنی پرداخته، تفاوت این سه مرتبه از اخلاق را در منبع انگیزش اخلاقی آنها جستجو میکند. هنگامی که مشوّق و عامل اساسی انسان برای انگیزهمند شدن نسبت به یک فعل اخلاقی، تحسین اجتماع، رسیدن به ثواب و ترس از عقاب اُخروی یا جلب محبت و رضای خداوند باشد، همه به نوعی با بحث منبع انگیزش در ارتباط است بهطوری که با تغییر منبع انگیزش، نوع عمل اخلاقی نیز تغییر میکند. علامه برای هر دیدگاه یک انگیزۀ بیرونی را بهعنوان پشتوانه انجام یک فعل اخلاقی معرفی میکند که این خود برخاسته از تلقی خاص از انسان است. وی بی آنکه از دو دیدگاه نخست عدول کند بر اخلاق قرآنی تأکید میورزد و بالاترین انگیزه برای افعال اخلاقی را حصول رضایت و محبت خداوند متعال میداند. از آنجا که نوع انسانشناسی، تعیّنبخش نوع اخلاقشناسی است، انسان در گرو اخلاق برآمده از قرآن نه تنها غیر خدا را اراده نمیکند، اصلاً نمیتواند غیر او را اراده کند. اخلاق قرآنی مبتنی بر محبت همراه با معرفت و اراده است. بر اساس نوعی انسانشناسی، انسان تمامعیار اخلاقی در ساحت معرفتی، حقیقتجو و در ساحت عاطفی، عشقورز و در ساحت ارادی، خیرخواه است. علامه از میان این سه شاخص اخلاقی، بر حبّ به خدا جهت رسیدن به قرب او تأکید میورزد و انگیزشهای دیگر را مطلوب بالذّات تلقی نمیکند.
در این نوشتار، پس از بیان مراتب اخلاقی در اندیشۀ علامه طباطبایی به تحلیل مبنای انسانشناسانه و تبیین انگیزش اخلاقی حاکم بر هر یک اشاره شده است و منبع انگیزش اخلاقی هر مرتبه مورد بررسی قرار گرفته است.
محمّد معارفی؛ محمّدکاظم فرقانی؛ محسن فیض بخش
دوره 1، شماره 2 ، خرداد 1392، ، صفحه 99-110
چکیده
حکمای متعالیه، بر اساس شماری از دلائل، به دفاع از نظریّة اصالت وجود پرداختهاند. همچنین این نظریّه، بر شماری پیشفرض مبتنی است. لذا، مواجهة انتقادی با این نظریّه میتواند به دو شکل عمده صورتبندی شود که عبارتاند از: بررسی پیشفرضهای نظریّه؛ و بررسی ادلّة آن. در مقام مواجهة انتقادی با پیشفرضهای نظریة اصالت وجود، ...
بیشتر
حکمای متعالیه، بر اساس شماری از دلائل، به دفاع از نظریّة اصالت وجود پرداختهاند. همچنین این نظریّه، بر شماری پیشفرض مبتنی است. لذا، مواجهة انتقادی با این نظریّه میتواند به دو شکل عمده صورتبندی شود که عبارتاند از: بررسی پیشفرضهای نظریّه؛ و بررسی ادلّة آن. در مقام مواجهة انتقادی با پیشفرضهای نظریة اصالت وجود، اشتراک معنوی وجود ـ به عنوان یک پیشفرض تصدیقی ـ نادرست و یا محلّ تردید است. همچنین تلقّی خاصّ از اعتباریّت و ماهیّت ـ به عنوان دو پیشفرض تصوّری ـ دارای ابهام هستند. در مقام مواجهة انتقادی با دلایل اصالت وجود نیز دلیل مبتنی بر «اخراج ماهیت از حالت استواء توسط وجود»، به عنوان بهترین دلیل اقامه شده بر صحّت این نظریه، دلیلی قاصر در اثبات مدّعاست. در کنار این دسته از اشکالات، که میتوان آنها را اشکالات بنایی نامید، اشکالی مبنایی نیز وجود دارد: دوگانة اصالت وجود یا اصالت ماهیّت، واقعیت را در وجود یا ماهیت منحصر میکند، بدون اینکه دلیل کافی برای این انحصار ارائه شود.
محمّدحسین مهدوی نژاد؛ محمّدرضا خدایی
دوره 2، شماره 1 ، آذر 1392، ، صفحه 99-116
چکیده
تفسیری که ملاصدرا از داستان آدم(ع) در قرآن کریم عرضه کرده، بر پیشفرضها و مبانی فلسفی و معرفتی خاصّی مبتنی است. بررسی زبان قرآن و مبانی فلسفی و معرفتی ملاصدرا در تفسیر، با محوریّت تفسیر قصّة آدم، از اهداف این مقاله است. از دیدگاه ملاصدرا، زبان قرآن در قصّة آدم، زبان معرفتبخش؛ و قصّه، مشتمل بر ویژگیهای به ظاهر متضاد است. تفسیر ...
بیشتر
تفسیری که ملاصدرا از داستان آدم(ع) در قرآن کریم عرضه کرده، بر پیشفرضها و مبانی فلسفی و معرفتی خاصّی مبتنی است. بررسی زبان قرآن و مبانی فلسفی و معرفتی ملاصدرا در تفسیر، با محوریّت تفسیر قصّة آدم، از اهداف این مقاله است. از دیدگاه ملاصدرا، زبان قرآن در قصّة آدم، زبان معرفتبخش؛ و قصّه، مشتمل بر ویژگیهای به ظاهر متضاد است. تفسیر باطنی با حفظ ظاهر، تمثیلی بودن در عین تاریخینگری، از ویژگیهای تفسیر وی است. تفسیر فلسفی ملاصدرا، به لحاظ مبانی، قابل نقد و بررسی است. بعضی از نقدهای وارد بر تفسیر قصّة آدم عبارتاند از: آموزة انسان کبیر، که به صورت مشترک لفظی به کار رفته و به دو معناست: یکی نفس کلّی که جزو عقول است، و دیگری به معنای نفس سماوی؛ و نیز مبتنی است بر طبیعیات حکمت مشاء در تبیین حرکت مستدیر افلاک. از لوازم تفسیر صدرایی، سجدة گروهی از فرشتگان بر حضرت آدم است که با عمومیّت آیات سجدة فرشتگان هماهنگ نیست.
فلسفه ملاصدرا
محمد تقی کرمی قهی؛ عباس جنگ
دوره 5، شماره 1 ، آذر 1395، ، صفحه 99-112
چکیده
مسئلة معاد یکی از مهمترین ارکان ادیان ابراهیمی است و این ادیان با رویکردهای مختلف، سعی در مواجهه با آن داشتهاند. از یک طرف چیستی معاد در قالب معادشناسی دینی به پرسشهایی دربارة چیستی انسان و جهان در نسبت با حکمت و ارادة الهی در دنیای بعد از مرگ و رستاخیز پیوند میخورد و از طرف دیگر گونههای معادشناسی دینی اشکال خاصی را از جهانشناسی ...
بیشتر
مسئلة معاد یکی از مهمترین ارکان ادیان ابراهیمی است و این ادیان با رویکردهای مختلف، سعی در مواجهه با آن داشتهاند. از یک طرف چیستی معاد در قالب معادشناسی دینی به پرسشهایی دربارة چیستی انسان و جهان در نسبت با حکمت و ارادة الهی در دنیای بعد از مرگ و رستاخیز پیوند میخورد و از طرف دیگر گونههای معادشناسی دینی اشکال خاصی را از جهانشناسی و انسانشناسی رقم میزند که بهخوبی خود را در قالب زندگی و اخلاق عملی در نسبت انسان، جهان و ارادة الهی در نگاه و زندگی پیروان آن ادیان نمایان میسازد. در این نوشتار، با تأکید بر رویکرد دینشناسی تطبیقی، ضمن مرور نظریات مختلف دربارة معاد جسمانی و روحانی در اسلام و مسیحیت، به مقایسة نظر ملاصدرا و سنت آگوستین خواهیم پرداخت و نشان خواهیم داد که نوع انسانشناسی و جهانشناسی ملاصدرا با تأکید بر اثبات عقلی و نقلی معاد جسمانی انسان، و همچنین تأکید بر اهمیت دنیای مادی در یک نظم پیشینی الهی بهعنوان یکی از مراحل تکامل انسانی و زیستن در آن بهعنوان یکی از مخلوقات باری تعالی، دارای اهمیت فراوانی برای تعالی انسان تا روز رستاخیز است، که زمینة سوژه شدن دنیای مادی و طبیعی را برای الاهیات اسلامی در ابعاد مختلف فراهم میآورد. اما نوع انسانشناسی و جهانشناسی الاهیاتی آگوستینی بر نفی دنیای مادی و در نظر گرفتن آن بهعنوان عرصة مجازات انسان برای گناه نخستین و هبوط انسان تأکید دارد. زیست مادی و دنیوی انسان و تمام ظواهر و اقتضائات آن و حتی مرگ انسان، همه در پرتو مجازات و خشم الهی قابل فهم و تفسیر است، که تنها در پرتو عنایت الهی در روز رستاخیز امکان سعادت انسان مهیا خواهد شد. در این حالت، بر خلاف الاهیات اسلامی، در رویکرد مسیحی دنیای طبیعی بهشکل سلبی در ابعاد مختلف نفی و تقبیح میشود.
فلسفه ملاصدرا
فاطمه علیپور
چکیده
از آنجا که خداوند حق داشتن اختیار را به انسان عطا نموده است و اعطای هر حقی مستلزم انجام وظیفه یا وظایفی است ، خداوند انسان را ملزم به رعایت نظم و ترتیب در انجام تکالیف شرعی، عبادی و اجتماعی نموده است. حال پرسش این است که منشأ فلسفی این ضرورت و التزام چیست؟ ملاصدرا در فرایند پاسخ به این پرسش که در حوزه حکمت عملی است ، در مورد رابطه نظر ...
بیشتر
از آنجا که خداوند حق داشتن اختیار را به انسان عطا نموده است و اعطای هر حقی مستلزم انجام وظیفه یا وظایفی است ، خداوند انسان را ملزم به رعایت نظم و ترتیب در انجام تکالیف شرعی، عبادی و اجتماعی نموده است. حال پرسش این است که منشأ فلسفی این ضرورت و التزام چیست؟ ملاصدرا در فرایند پاسخ به این پرسش که در حوزه حکمت عملی است ، در مورد رابطه نظر و عمل نظریة ویژه ای ارائه نمود که بر اساس آن ثابت می شود که منشأ ضرورت الزامات عملی ریشه در حکمت نظری دارد و بر اساس نظام ربانی یا علم عنایی ، خداوند که یگانه ناظم هستی است ، هرگز بی واسطه و بی ضابطه عمل نمی کند و همانطور که تکوین الهی نظام مند است ، تشریع الهی نیز نظام مند بوده و داشتن نظم در انجام دستورات الهی و اعمال عبادی ضرورت دارد. لذا نظام تشریعی تابع نظام تکوینی است ، چنانکه نظام تکوینی نیز تابع نظام ربانی است.
فلسفه ملاصدرا
سید مصطفی موسوی اعظم؛ حسن ابراهیمی؛ عبدالرسول کشفی
دوره 2، شماره 2 ، خرداد 1393، ، صفحه 107-121
چکیده
در رویکرد مشهور، علیّت مستلزم کثرت وجودی، اعم از تباینی و تشکیکی، میان علّت و معلول است؛ با این حال، خودِ فلاسفه در مواضعی که کثرت وجودی برقرار نیست، علیّت را متحقّق دانستهاند. صدرا این قسم علیّت را به تحلیل عقلانی میداند و آگاهانه ملازمهای بین «علیّت» و «کثرت وجودی» نمییابد. تئوری علیّت تحلیلی مستلزم توسعة معنای ...
بیشتر
در رویکرد مشهور، علیّت مستلزم کثرت وجودی، اعم از تباینی و تشکیکی، میان علّت و معلول است؛ با این حال، خودِ فلاسفه در مواضعی که کثرت وجودی برقرار نیست، علیّت را متحقّق دانستهاند. صدرا این قسم علیّت را به تحلیل عقلانی میداند و آگاهانه ملازمهای بین «علیّت» و «کثرت وجودی» نمییابد. تئوری علیّت تحلیلی مستلزم توسعة معنای علیّت است و میباید تعریفی ارائه کرد که انطباقپذیر بر هر یک از کثرات وجودی و تحلیلی باشد. بر اساس مبانی حکمت متعالیه، دو تعریف از علیّت بیان میشود که توأمان انطباقپذیر بر کثرت وجودی و تحلیلی است. نخست، رابطة توقّف میان دو موجود؛ دوم، رابطة توقّف میان دو مصداق. از آنجا که کثرت «موجود» و «مصداق» لزوماً «کثرت وجودی» را به دنبال ندارد، اگر دو «موجود» و دو «مصداق» در خارج به دو «وجود» تحقّق یابند، علیّت خارجی است و اگر به یک «وجود» موجودند، علیّت تحلیلی است. با پذیرش دو تعریف فوق علیّت مستلزم کثرت وجودی (خارجی) نیست، بلکه مستلزم مطلقِ کثرت است، اعم از آنکه کثرت وجودی باشد یا تحلیلی. میتوان کاربردهای فراوانی از علیّت تحلیلی به دست آورد که برخی قبل از حکمت متعالیه و برخی بعد از آن، رواج یافته است: علیّت ماهیّت برای لوازم خود، علیّت امکان برای احتیاج، علیّت در برهان اقترانی حملی، علیّت عرض برای عرض، علیّت جوهر برای عرض، علیّت صورت (فصل) برای ماده (جنس) و علیّت ماده و صورت برای ذات ماهیت
فلسفه ملاصدرا
رضا صفری کندسری
دوره 6، شماره 1 ، آذر 1396، ، صفحه 107-119
چکیده
مسئلۀ ذهن و بدن یکی از مسائل اساسی فلسفه است. «کارکردگرایی» نظر خنثی در باب ذات ذهن دارد و به مادی یا غیر مادی بودن ذهن نمیپردازد بلکه ذهن را کارکرد میداند. از دیدگاه این گروه، حالات ذهنی ویژگیهای کارکردی هستند که بر اساس درون داد، برون داد، فرایندهای داخلی و سایر حالات ذهنی، نقشهای کارکردی را ایفا میکنند. از سوی دیگر، ...
بیشتر
مسئلۀ ذهن و بدن یکی از مسائل اساسی فلسفه است. «کارکردگرایی» نظر خنثی در باب ذات ذهن دارد و به مادی یا غیر مادی بودن ذهن نمیپردازد بلکه ذهن را کارکرد میداند. از دیدگاه این گروه، حالات ذهنی ویژگیهای کارکردی هستند که بر اساس درون داد، برون داد، فرایندهای داخلی و سایر حالات ذهنی، نقشهای کارکردی را ایفا میکنند. از سوی دیگر، در فلسفه و کلام اسلامی نیز به رابطۀ نفس و بدن پرداخته شده است. ابنسینا نفس را «جوهر مجرد» میداند و بیشتر متکلمان آن را «جسمانی» میدانند. اما ملاصدرا نفس را مجرد صرف (نظریۀ ابنسینا) یا مادی صرف (نظریۀ متکلمان) نمیداند بلکه معتقد است نفس در ابتدا جسمانی است و سپس با فرایند حرکت جوهری، مجرد میشود. پرسش اصلی تحقیق پیش رو این است که آیا میتوان میان ملاصدرا و کارکردگرایی دیالوگی برقرار کرد؟ پاسخ ما آری است، زیرا ملاصدرا مانند حامیان کارکردگرایی در پی برونرفت از اشکالات دوگانهانگاری جوهری (دکارتی و سینوی) و نظریههای مادیانگارانه است. همانگونه که کارکردگرایان به ذات ذهن نپرداختهاند و فقط ذهن را کارکرد میدانند و این کارکرد میتواند در موجودات مادی یا مجرد تحقق پیدا کند، ملاصدرا نیز نفس را مادی صرف یا مجرد صرف ندانسته بلکه معتقد است نفس، چه در مرتبۀ جسمانی و چه در مرتبۀ تجرد باشد، فعلیت است و با حرکت جوهری، فعلیتهای مختلف میشود. این فعلیتها با یکدیگر رابطه دارند و و کل این فعلیتها، کمال نامیده میشود. نفس مجموع این فعلیتها است. پس کارکردگرایان ذهن را «کارکرد» اما ملاصدرا نفس را «کمال» میداند. با این حال، تفاوتهایی نیز بین علمالنفس ملاصدرا و کارکردگرایی وجود دارد.